به گزارش مجله خبری نگار،عاشق شدن یکی از بهترین تجربههای دنیا است. اما اگر صرفاً به خاطر ترس از تنهایی باشد که شما به رابطه عاطفی تان ادامه میدهید، چه؟
اگر خیلی مطمئن نیستید که هنوز هم شریک عاطفی تان را دوست دارید یا نه، اینها نشانههایی است که میگوید رابطه عاطفی تان برای شما به پایان رسیده، اما ترس از تنهایی شما را به ادامهی رابطه واداشته است.
خیالپردازیهای مداوم در مورد افراد دیگری که میتوانند شریک عاطفی شما شوند، نشان میدهد که رابطه عاطفی فعلی تان نیازهای شما را برآورده نمیکند، چه نیازهای عاطفی و چه نیازهای دیگر.
عشق واقعی یک حس رضایتمندی و ارتباط عاطفی در ما ایجاد میکند. به همین دلیل وقتی بالاخره کسی را پیدا میکنیم که دوستش داریم و او هم ما را دوست دارد، حس فوق العادهای را تجربه میکنیم.
به همین خاطر است که آهنگ ها، فیلمها و کتابهای زیادی دربارهی عشق تولید شده است؛ بنابراین اگر دائماً خودتان را با افراد دیگری تصور میکنید، این نشانهی خوبی در مورد رابطه عاطفی تان نیست.
به علاوه، اینکه خودتان را با کس دیگری و نه تنها تصور میکنید، نشان میدهد که شما از اینکه دوباره تنها شوید میترسید.
وقتی اولویت اصلی تان خودداری از تنها ماندن باشد و نه ایجاد یک رابطهی عمیق و معنادار با شریک عاطفی خود، نتیجه به وجود آمدن رابطهای سطحی فاقد صمیمیت عاطفی و درک میشود.
اگر شریک عاطفی تان را دوست داشته باشید، اما ارتباط و پیوند واقعیای میان تان وجود نداشته باشد، رابطهی شما در عمل تمام شده است.
مثلاً شما و شریک عاطفی تان با یکدیگر صرفاً مکالماتی سطحی دربارهی امور روزمره دارید و به ندرت وارد موضوعات عمیق تری مثل رویاها، ترسها یا آرزوهایتان میشوید. شما و شریک عاطفی تان یک ارتباط عاطفی واقعی و عمیق با یکدیگر ندارید و ادامه دادن رابطه در چنین وضعیتی به این معنی است که صرفاً دوست ندارید تنها بمانید، نه اینکه واقعاً به هم علاقمند باشید.
آیا در رابطهی خود دائماً احساس اضطراب میکنید، اما فکر تنهایی هم همین حس را به شما میدهید؟
به طور حتم وضعیت خوشایندی نیست. با این حال، وقتی ترس از تنهایی شما را به داشتن رابطه عاطفی وامی دارد، اضطراب مداوم دربارهی تنها شدن میتواند بر لذت و شادی واقعیای که باید در یک رابطه عاطفی پر از عشق احساس کنید، سایه میاندازد.
عشق واقعی باید زندگی تان را ارتقا دهد، نه اینکه صرفاٌ راه فراری از ترس هایتان باشد.
رابطه با شریک عاطفیای که با ارزش ها، علائق، انتظارات و اهداف بلند مدت شما مطابقت ندارد، باعث فقدان حس رضایتمندی و تجربهی یک حس خلأ عاطفی میشود.
اگر احساس میکنید که در رابطه عاطفی تان از انتظارات و نیازهایتان کوتاه آمده اید، ممکن است صرفاً برای تنها نماندن باشد که به این رابطه ادامه میدهید. زندگی کوتاهتر از آن است که به خاطر کسی یا چیزی از انتظارات و نیازهایمان کوتاه بیاییم.
روی اعتماد به نفس تان کار کنید و سعی کنید متوجه شوید که علت این ترس از تنها ماندن چیست. برای این کار میتوانید از روانشناس کمک بگیرید.
وقتی کسی را دوست دارید، به طور خودکار به ساخت یک آیندهی مشترک با او فکر میکنید. اگر شریک عاطفی تان جایی در فکرهایتان دربارهی آینده ندارد، این یک نشانهی هشدار دهندهی بسیار بزرگ است.
این امر نشان میدهد که شما زندگی تان را با شریک عاطفی تان تصور نمیکنید. آیا دلیلش متفاوت بودن اهداف شما و شریک عاطفی است، یا عدم سازگاری تان با یکدیگر، تغییر در اولویت هایتان، یا چیزی دیگر؟
با این وجود، چرا در چنین رابطهای مانده اید؟ چرا آیندهی خود را با کسی که برایتان مناسبتر است نمیسازید؟
بیرون آمدن از یک رابطه عاطفی به این معنی نیست که شما تا پایان عمر تنها خواهید ماند. اما به این معنی هم نیست که بعد از پایان یک رابطه عاطفی باید فوراً رابطهی جدیدی را شروع کنید.
فقدان حس هیجان اغلب ریشه قابل پیش بینی و یکنواخت شدن رابطه عاطفی دارد.
آن حس تازگی و بکر بودن رابطه عاطفی تان که به شما شادی و لذت میبخشید و باعث میشد هیجان زیادی برای آن داشته باشید، از میان رفته است. کارهایی که زمانی از انجام آنها با یکدیگر لذت میبردید، حالا تکراری شده اند و حسی که آنها را ویژه و لذتبخش میکرد، دیگر وجود ندارد.
فقدان حس هیجان میتواند باعث شود زمانی که در کنار یکدیگر میگذرانید برایتان بیشتر حس چیزی اجباری پیدا کند تا یک خواستهی قلبی.
با این حال، شما از پایان دادن به این رابطه که شباهتی به چیزی که به دنبالش بودید یا انتظارش را داشتید ندارد، میترسید.
شما میتوانید روی رابطه تان کار کنید یا این رابطه را تمام کنید. اما اگر مطمئن نیستید که هنوز هم شریک عاطفی تان را دوست داشته باشید و از تنها شدن هم ترس دارید، به طور حتم در موقعیت دشواری قرار دارید.
بعضی افراد در وارد شدن به رابطه عاطفی عجله میکنند. آنها با کسی آشنا میشوند، مدتی با او وقت میگذرانند و پیش از آنکه شناخت خوبی از او پیدا کنند، تصمیم به شروع یک رابطهی بلند مدت و حتی ازدواج میگیرند.
عجله کردن در وارد شدن به رابطه اغلب از ترس از تنهایی نشأت میگیرد.
این افراد دوست ندارند با افکار و احساساتی که در تنهایی به سراغ شان میآید رو به رو شوند. این امر باعث که نتوانند فرد مقابل شان را واقعاً بشناسند و یک رابطه مستحکم و معنادار با او برقرار کنند.
اگر عادتهای شریک عاطفی تان که زمانی برایتان دوست داشتنی بود، حالا برایتان آزاردهنده شده، این امر از تغییر نگاه تان نسبت به رابطه عاطفی تان حکایت دارد.
چیزی که زمانی برایتان جذاب بود، حالا اعصاب تان را خرد میکند. این تغییر در نگاه شما نسبت به رابطه تان ممکن است از فقدان صبر یا حس همدلی نشأت بگیرد که از وجوه مهم یک رابطه پر از عشق هستند.
اگر شریک عاطفی تان تنها نقطه اتکای شما در مورد اعتماد به نفس و سلامت عاطفی تان است، این بدان معنی است که شما خودتان را دوست ندارید و کمبود اعتماد به نفس رنج میبرید.
یک رابطه عاطفی سالم باید مکمل فردیت تان باشد نه اینکه آن را تعریف کند. اگر بیش از اندازه به شریک عاطفی تان وابسته اید، یا بالعکس، ممکن است نه از سر عشق و علاقه، بلکه به دلیل مسائلی دیگر باشد که به این رابطه ادامه میدهید.
وقتی وابستگی داشته باشید، برای تصمیم گیری، دنبال کردن علائق خود یا داشتن فعالیتهای مستقل بدون گرفتن تأیید شریک عاطفی تان برایتان دشوار میشود.
هویت شما آنچنان به رابطه عاطفی تان گره میخورد که وقتهایی که در غیبت شریک عاطفی تان احساس گمگشتگی میکنید.
ترس از تنهایی به قدری قوی است که باعث خودداری از پرداختن به مشکلات رابطه یا اختلافات میشود.
شما ترجیح میدهید به جای رسیدگی به مشکلات، رابطه تان را ادامه دهید، امری که منجر به شکل گیری الگوهای ناسالم و نیازهای برآورده نشده میشود.
آیا روی رشد خودتان کار میکنید؟ آیا هدف و رویایی در زندگی تان دارید که برای رسیدن به آن در تلاش باشید؟
اگر از رشد شخصی تان غافل مانده اید تا تمرکز خود را صرفاً روی رابطه عاطفی تان بگذارید، بنابراین روند پیشرفت خودتان را کُند یا متوقف کرده اید. عشق واقعی شما را به رشد شخصی و متقابل در کنار رابطه تان تشویق میکند.
به علاوه، گذشتن از ارزشهای مهم و اصلی خود برای حفظ یک رابطه میتواند منجر به کشمکشی درونی و حس نارضایتی در بلند مدت شود.
همیشه بهتر است روی خودتان کار کنید، چون زندگی غیر قابل پیش بینی است و ممکن است دیر یا زود دوباره تنها شوید.
به علاوه، اگر از یک رابطه یا زندگی مشترک، با مهارتهایی کمتر از آنچه قبلاً داشتید، خارج شوید، در شرایط بسیار دشوارتری قرار خواهید گرفت.
اگر شما از تنها ماندن بیشتر از هر چیزی دیگری میترسید، ایرادی ندارد. چیز خجالت آوری نیست. این ترسی طبیعی و قابل درک است که بسیاری از مردم آن را دارند.
با این حال، این ترس میتواند مانع از آن شود که شما تنهایی را به عنوان فرصتی برای تعمق در خود، مراقبت از خود و رشد شخصی بپذیرید.
روابط عاطفی سالم بر پایهی دو فرد کامل ساخته میشوند که در کنار هم قرار میگیرند، نه دو فرد ناقص که باید یکدیگر را کامل کنند.
و در نهایت اینکه، اگر احساس میکنید رابطه عاطفی تان فاقد صمیمیت عاطفی یا فیزیکی است، یا این صمیمیت به شکل اجباری وجود دارد، معنایش این است که رابطهی شما احتمالاً از سر ترس از تنهایی است نه ارتباط عاطفی واقعی و داشتن کشش نسبت به یکدیگر.
صمیمیت امری فراتر از نزدیکی فیزیکی است. صمیمیت یعنی آسیب پذیری عاطفی و ارتباطی عمیق.
اما وقتی یکی از طرفین رابطه یا هر دوی آنها از این صمیمیت خودداری میکند، اغلب به این معنای وجود شکاف عاطفی در آن رابطه است.
این امر میتواند به دلیل اختلافات حل نشده، کاهش صمیمیت عاطفی، یا مسائل شخصیای باشد که شما را نسبت به برقراری رابطهای عمیقتر با شریک عاطفی خود بی میل میکند.
یکی از مسائل شخصی میتواند این باشد که شما دیگر علاقهای به شریک عاطفی تان ندارید (یا اصلاً از ابتدا علاقهای نداشته اید) و حالا صرفاً از تنها ماندن میترسید.
منبع:روزیاتو