به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: جوان ۲۹ سالهای که به دنبال احضاریه طلاق همسرش به مرکز انتظامی آمده بود، درباره این ماجرای تاسفبار به مشاور مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: هنوز دوران خدمت سربازی ام تمام نشده بود که زمزمههای ازدواجم در خانه پیچید، اما من همه چیز را به مادرم سپردم تا برایم همسری انتخاب کند چراکه قصد داشتم عاشقی واقعی را بعد از ازدواج تجربه کنم.
طولی نکشید که مادرم دختری از طبقه خودمان را پیشنهاد کرد که از یک خانواده اصیل بودند. من هم وقتی او را دیدم مهرش به دلم نشست و این گونه با «مهرانه» ازدواج کردم. اگرچه اوایل زندگی بیدغدغهای داشتیم، اما نمیدانستم با بلندپروازیهای همسرم چگونه برخورد کنم! او دختری نوجوان بود و دوست داشت از هر نوع امکانات رفاهی برخوردار باشد.
آن قدر روی اعصابم راه رفت که مجبور شدم شاگردی در مغازه پدرم را رها کنم و برای به دست آوردن پولهای بادآورده به شرکتهای هرمی روی آورم! اما هنوز یک سال از این ماجرا نگذشته بود که فهمیدم در مسیر تباهی قرار گرفته ام، ولی دیگر دیر شده بود. همان سرمایه اندکم را هم از دست دادم و با کوهی از مشکلات و بدهکاری تنها ماندم به طوری که حتی نمیتوانستم اجاره خانه ام را بپردازم.
دلم به حال دختر ۳ ساله ام میسوخت، ولی کاری از دستم برنمی آمد. در این شرایط نزد پدرم بازگشتم و با عذرخواهی و شرمندگی به او گفتم که صاحبخانه از من خواسته است تا منزلش را تخلیه کنم! پدرم مثل همیشه مرا بخشید و باز هم درآغوش پرمهرش جا گرفتم. چند روز بعد به یکی از طبقات منزل پدرم اسبابکشی کردیم ولی «مهرانه» راضی نبود در خانه پدرم زندگی کنیم. به همین دلیل او به همراه دختر خردسالم به خانه پدرش رفت و من هم در منزل پدرم ماندم تا شغل مناسبی پیدا کنم.
حدود یک ماه بعد «مهرانه» با من تماس گرفت و گفت: شغلی در یک شرکت خصوصی برای خودش پیدا کرده است و برای آن که زودتر به زندگی مشترکمان بازگردیم، تلاش میکند! بالاخره باید از صفر شروع میکردیم به این خاطر من هم دوباره به مغازه پدرم بازگشتم. مدتی بعد «مهرانه» مدعی شد که صاحبکارش ۳۰۰ میلیون تومان وام بانکی برایش میگیرد و من باید ضمانت کنم! من هم اگر چه خیلی تعجب کرده بودم، اما با خودم اندیشیدم هنوز انسانهای خیر زیادی هستند!
خلاصه به بانک رفتم و درحالی که صاحبکار مهرانه یکی از ضامنان بود من هم به عنوان ضامن دوم اوراق تسهیلات بانکی را امضا کردم تا «مهرانه» با این مبلغ منزلی را رهن کند؛ اما چند روز بعد از این ماجرا همسرم منزلی را رهن کرد و من هم همه لوازم زندگی مشترک را از منزل پدرم به خانه جدید انتقال دادم. با وجود این «مهرانه» از من خواست چند روزی را فعلا در منزل پدرم بمانم تا کمی از هزینههای زندگی مشترک کاسته شود و او هم بتواند اقساط تسهیلات را پرداخت کند، اما چند ماه بعد وقتی احضاریه طلاق را دیدم تازه فهمیدم که «مهرانه» قصد دارد از من طلاق بگیرد و با صاحبکارش ازدواج کند، ولیای کاش...
این گزارش حاکی است: با توجه به اهمیت موضوع، این پرونده با دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی کارشناسی قرار گرفت.