به گزارش مجله خبری نگار/همشهری:کارشناسان معتقدند تنها زندگی کردن یا زندگی مجردی علاوه بر این که در سالهای آینده از عوامل بحران سالمندی در ایران خواهد بود، میتواند بیماریهای روانیِ متعددی را نیز به دنبال داشته باشد. چراکه هرچقدر تنهاتر و منزویتر زندگی را بگذرانیم و ارتباطات اجتماعی کافی نداشته باشیم، ذهن و روان ما بیشتر در تنگنا قرار خواهد گرفت و حتی جسم را نیز دچار مشکلات و بیماریهای فراوانی خواهد کرد.
طبق گفته صالح قاسمی، جمعیتشناس و دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت کشور، «در حال حاضر حدود ۲۵ میلیون خانوار در ایران داریم که ۱۲ تا ۱۳ درصد از این تعداد خانوارهای تکنفره هستند.»
این جمعیتشناس میگوید: «خانوار تکنفره یعنی خانواری که تنها از یک عضو تشکیل میشود و شامل گروههای مختلف میشود؛ مثلا کسانی که هرگز ازدواج نکردهاند، یا ازدواج کرده و طلاق گرفتهاند و حالا تنها زندگی میکنند، کسانی که ازدواج کردهاند، اما به واسطه فوت همسر دارند تنها زندگی میکنند، همچنین کسانی که پس از فوت همسر یا طلاق، تجرد اختیاری دارند و به اختیار خود خواستهاند که تنها زندگی کنند. مجموع اینها حدود ۱۳ درصد و معادل ۳ میلیون خانوار میشوند.»
بعضی تحقیقات نشان میدهند تنهایی، خطر مرگ زودرس را نیز به دنبال دارد. چراکه هیچ انسانی به دلیل آفرینش خاصش تمایل ندارد تا پایان عمر تنها بماند. علاوه بر این، بسیاری از روانشناسان و روانپزشکان معتقدند تنها زندگی کردن و معاشرت کافی با دیگران نداشتن میتواند منجر به بروز اختلالات روانی گوناگون نیز شود.
البته دکتر علیرضا تبریزی، روانشناس در گفتگو با همشهری تاکید میکند که «لزوما تنها بودن و تنها زندگی کردن نمیتواند مشخص کند که ما درگیر اختلال خاصی میشویم یا نمیشویم. چیزی که اهمیت دارد، «کیفیت زندگی ما در زندگی مجردی و زندگی متأهلی» است. ممکن است ما متأهل باشیم و کیفیت زندگی بالایی را تجربه کنیم و ممکن است کیفیت پایینی را تجربه کنیم. همین اتفاق در زندگی مجردی هم رخ میدهد. پس باید ببینیم چه چیزی در زندگی مجردی و متأهلی اهمیت دارد و کیفیتش را بالا میبرد یا پایین میآورد.»
دکتر تبریزی میگوید: «گذشته از این حرف، مقالات و تحقیقات زیادی در دنیا انجام شده که نشان میدهد طول عمر متأهلها از طول عمر مجردها بیشتر است و امید به زندگی در افراد متأهل بیشتر است. ممکن است زندگی مجردی خیلی جذاب به نظر برسد، اما نداشتن یک همدم و همصحبت که بتواند چندین سال کنار فرد باشد، میتواند برای خیلی از افراد آزاردهنده و زجرآور باشد. مگر این که فرد، این موضوع را انکار کند.»
این روانشناس ادامه میدهد: «از طرف دیگر، شاید تنها بودن بتواند دردسرهایی را ایجاد کند، اما لزوما این طور نیست که باعث ایجاد یک اختلال روانی خاصی شود. برای رسیدن به این نتیجه باید کیفیت تنهایی و تأهل فرد بررسی شود. باید ببینیم معیارهای یک فرد برای زندگی شاد و خوب چیست و بر اساس آن معیارها تصمیم بگیریم که آن آدم بهتر است مجرد زندگی کند یا متاهل باشد. مثلا یک نفر معیارش رفاه بیشتر است، یکی آزادی بیشتر و .... نگاه هرکس به زندگی متفاوت است.»
دکتر تبریزی میگوید: «درمجموع تنها زندگی کردن میتواند احساس افسردگی، اضطراب و غم فراوان تولید کند. حالا این غم فراوان منجر به افسردگی بشود یا نشود، جای بحث دارد. درکل اضطراب و غم زیاد میتواند خود را به شکلهای مختلف نشان بدهد. مثلا میتواند خود را با احساسات دیگر مثل پرخاشگری نشان دهد. دلیلش هم این است که انسان، موجودی اجتماعی است و نبودن در اجتماع برایش آزاردهنده است و خانواده، بخشی از این اجتماع است و نداشتن خانواده ممکن است نتواند این بخش از نیازش را ارضا کند و فرد آزار ببیند و اذیت شود و این آزارها میتواند درنهایت او را مبتلا به اختلال یا اختلالات روانی هم بکند.»