به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: محمدکاظم کاظمی گفت: موقعیت واصف باختری در شعر افغانستان مانند اخوان ثالث در شعر معاصر ایران است که شعر نیمایی را تثبیت کرد. این شاعر افغانستانی در پی درگذشت «محمدشاه واصف باختری» در گفتگو با ایسنا درباره اهمیت و جایگاه شعری این شاعر اظهار کرد: استاد واصف باختری از سه وجه برای شعر معاصر افغانستان دارای اهمیت است؛ وجه اول، اطلاعات بسیار وسیع او از ادبیات کهن، ادبیات امروز و ادبیات جهان است که در نوشتهها و سخنرانیهایش بیشتر خود را نشان میدهد.
وجه دوم در شعرهای خودش و وجه سوم در پرورش شاعران دیگر در افغانستان است. وی افزود: اگر شروع جریان شعر نو، شعر نیمایی و شعر سپید را در افغانستان از حدود دهه ۱۳۲۰ که سال تولد باختری است، درنظر بگیریم میتوانیم بگوییم این جریان شعری در اشعار واصف باختری بهویژه در دهه ۱۳۵۰ که او به بلوغ شعری رسیده، به کمال رسید؛ یعنی میتوان گفت کمالیافتهترین اشعار را به لحاظ فرم و خصوصیات شعر نو و شعر نیمایی دارد.
وی در توضیح این ادعا که درباره واصف باختری گفته شده «او در غزل به ملکالشعرای بهار و در شعر نو به اخوان ثالث پهلو میزند»، گفت: واقعیت این است که ما درباره هیچکس بهافراط یا تفریط نباید بگوییم؛ اگر پهلو زدن را بهصورت مطلق در نظر بگیریم و بدون درنظر داشتن شرایط جغرافیایی بگوییم شعر واصف باختری با شعر اخوان برابری میکند، مقداری اغراقآمیز است، زیرا اخوان ثالث چهرهای است که کمتر اتفاق افتاده شاعری به مرزها و ساحتهای او نزدیک شود، همینطور ملکالشعرای بهار؛ اما اگر پهلو زدن را در پیکره شعر معاصر افغانستان ببینیم میتواند معنا داشته باشد، در شعر افغانستان میتوانیم بگوییم موقعیت واصف باختری در این کشور مانند اخوان ثالث در شعر ایران است. چنین تعبیری را میشود به کار برد، یعنی جایگاهی که اخوان در تثبیت کردن شعر نیمایی در ایران دارد، واصف باختری نیز کاری شبیه او در شعر افغانستان انجام داده؛ البته با درنظر داشتن مقیاس شعر افغانستان آن دوره.
کاظمی درباره تاثیرپذیری واصف باختری از جریانهای شعری ایران نیز گفت: واقعیت این است که استاد باختری مطالعات بسیار زیادی داشت، درواقع دور بودن او از قلمروی زبان فارسی و ایران باعث بیخبریاش از جریانهای شعر ایران نبوده است. در افغانستان، استاد باختری کسی بود که بیش از همه از جریانهای شعر ایران بعد از نیما یوشیج مطلع بود. اما اگر در ایران میبود با شاعران مهاجر و جامعه ادبی ایران دادوستد و تعامل بیشتری میکرد و با جریانهای شعر سالهای پیشین و جریان شعر زنده ایران آشناتر میشد و تاثیرگذاری بیشتری داشت و این موضوع قابلانکار نیست.