به گزارش مجله خبری نگار، عاشق شدن یکی از مهیجترین تجربههای زندگی است. اما آیا تا به حال این سؤال برایتان پیش آمده که چرا همیشه جذب آدمهای شبیه به هم میشوید؟ شاید تصور کنید چیزی جز یک تصادف ساده نیست، اما در حقیقت یک دلیل روانشناختی در پس آن وجود دارد.
اگر احساس میکنید همیشه شیفتهی آدمهای شبیه به هم میشوید، وقتش رسیده دلیل آن را پیدا کنید. به گفتهی محققان، آدمها عموماً شخصیت شریک عاطفی سابق شان را دلیل نافرجام بودن رابطه عاشقانهی خود میدانند و تصمیم میگیرند برای رابطهی بعدی خود به دنبال فردی متفاوت از او بگردند. با این حال، تحقیقات نشان داده آدمها علیرغم تمایل شان به تغییر، اغلب باز هم با تیپ شخصیتی مشابهی وارد رابطه عاطفی میشوند.
محققان از دادههای به دست آمده از پژوهشی بلند مدت بر روی زوجها و خانوادههایی از گروههای سنی مختلف، برای مقایسهی میان شخصیت شریک عاطفی فعلی و سابق ۳۳۲ فرد استفاده کردند. تحقیق آنها نشان داد میل به برقراری رابطه عاطفی با فردی با یک شخصیت مشابه امری فراتر از یک ترجیح صرف است.
محققان بر اهمیت درک الگوهای خود در روابط عاشقانه و تأثیری که این الگوها میتوانند بر زندگی عاشقانهی ما داشته باشند، تأکید دارند. با پی بردن به گرایشی که به تیپهای شخصیتی خاصی داریم، میتوانیم تصمیماتی آگاهانه برای برخورداری از روابط عاشقانهای سالم و رضایت بخش داشته باشیم.
به گفتهی محققان، در هر رابطه عاشقانهای افراد استراتژیهایی برای تا کردن با شخصیت شریک عاطفی خود دارند. اگر شخصیت شریک عاطفی جدید شما شبیه شریک عاطفی سابق تان باشد، استفاده از مهارتهایی که از رابطهی قبلی خود یاد گرفتید ممکن است روش مؤثری برای آغاز یک رابطهی جدید به شکلی مثبت باشد.
محققان همچنین تأکید دارند اگر کسی همیشه در روابط عاشقانهی خود مشکلات مشابهی را تجربه میکند، باید به این موضوع توجه داشته باشد که جذب شدن او به ویژگیهای شخصیتی مشابه در شرکای عاطفی خود ممکن است با آن مشکلات مرتبط باشد.
این پژوهش بر اهمیت خودآگاهی و درک الگوهای رفتاری خود در روابط عاشقانه تأکید دارد. با پی بردن به گرایشی که به تیپهای شخصیتی به خصوصی دارید و تعقل در تجربیات گذشته تان میتوانید تصمیمات آگاهانهتر و روابط عاطفی سالم تری داشته باشید.
یک نظریهی دیگر هم دربارهی علت جذب شدن ما به افراد شبیه به هم وجود دارد که به آن «نظریه ایماگو» (Imago Theory) گفته میشود. این نظریه میگوید بسیاری از افراد زخمها یا آسیبهایی از دوران کودکی خود دارند که آن زمان به دلیل سن کم و نداشتن قدرت و اختیار از حل آنها ناتوان بودند.
بر اساس نظریه ایماگو، آدمها در دوران بزرگسالی با انتخاب سبک خاصی از افراد به عنوان شریک عاطفی خود، به طور نمادین تلاش میکنند تا آن مشکلات به جای مانده از کودکی خود را حل کنند. شریک عاطفی منتخب فرصتی برای کار کردن بر روی مسائل حل نشده و برطرف کردن آنها فراهم میکند.
فرض کنید در خانوادهای بزرگ شده اید که در آن پدرتان با مادرتان بدرفتاری هم فیزیکی و هم عاطفی داشته. شما به عنوان یک کودک توان تغییر این وضعیت را نداشتید، امری که منجر به شکل گیری ایماگویی از یک فرد پرخاشگر برای شما شده است؛ بنابراین ممکن است در بزرگسالی متوجه شوید جذب افرادی با ویژگیهای شخصیتی پرخاشگرانه میشوید و سعی میکنید آنها را به همان گونهای تغییر دهید که آرزو میکردید کاش در کودکی توانش را داشتید.
تجربیات کودکی ما تأثیر مهمی بر زندگی حالای ما دارند و به همین دلیل شناخت این تأثیر ضروری است. با کند و کاو تجربیات کودکی خود و تأثیر آنها میتوانیم بر روی آنچه به آن جذب میشویم کنترل داشته باشیم.
منبع:روزیاتو