به گزارش مجله خبری نگار، اتفاقاتی که طی چند ماه گذشته در داخل فلسطین اشغالی در حال رخ دادن است؛ از تشدید قابل توجه عملیاتهای مقاومتی فلسطینیان تا عمیقتر شدن شکاف اجتماعی و سیاسی جامعه صهیونیستی تا حد تنشها و درگیریهای داخلی و تظاهراتهای چندصدهزار نفری اسرائیلیها علیه «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی و کابینه وی، نمیتواند اتفاقات عادی و معمولی تلقی شود.
این تنشهای مستمر در میان صهیونیستها درحالی است که سران این رژیم مدعی بودند قدرت مقابله با هرگونه شکاف داخلی را دارند و هر اقدامی که لازم بوده برای انسجام و ثبات اجتماعی اسرائیلیها انجام داده اند. احزاب سیاسی رژیم صهیونیستی از زمان آغاز اشغالگری در فلسطین در سال ۱۹۴۸ یک هدف اصلی را دنبال میکردند و آن هم تثبیت انسجام موجودیت اسرائیل مبتنی بر رویکرد نژادپرستانه علیه فلسطینیان و همه اعراب تحت حمایت آمریکا و متحدان غربی بود.
با وجود اینکه رفتار طبقه سیاسی رژیم صهیونیستی در دهههای نخست اشغالگری در فلسطین بر پایه یک دیدگاه واحد برای محافظت از منافع عالی این رژیم بوده، اما روندی که ساختار جامعه صهیونیستی طی همه این مدت طی کرده، در مسیر مخالف هدف مذکور اسرائیلیها بوده است.
سران صهیونیسم در چشمانداز پروژههای توسعه طلبانه خود از زمان آغاز اشغالگری در فلسطین تا امضای قراردادهای عادیسازی با کشورهای عربی از جمله مصر از خلال جنگهای متجاوزانه علیه اعراب، یک انسجام داخلی استثنائی را برای اسرائیل تصور کرده بودند که لازم بود از آن محافظت شود.
اما کسانی که طی سالهای گذشته افسار قدرت رژیم صهیونیستی را به دست گرفتهاند تمایلی به پیروی از اصول ابتدایی صهیونیسم برای ایجاد و حفظ اتحاد به ویژه در عرصه سیاسی نداشتند و صرفا به دنبال تحکیم نفوذ و دستیابی به منافع شخصی خود بودهاند؛ مسئلهای که سلسله شکستهای صهیونیستها را به ویژه طی دو دهه گذشته به دنبال داشت و خود اسرائیلیها اعتراف میکنند که بعد از جنگ ۶ روزه با اعراب در سال ۱۹۶۷ اسرائیل در هیچ جنگی پیروز نشده است.
سریال شکستهای رژیم صهیونیستی در منطقه از زمان ظهور رسمی گروههای مقاومت از جمله حزبالله لبنان آغاز شد؛ جایی که اولین شکست راهبردی اسرائیل در سال ۲۰۰۰ در جنوب لبنان توسط حزبالله رقم خورد و بعد از آن جنگ جولای ۲۰۰۶ و سپس جنگ با نوار غزه در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ و ۲۰۲۱، عرصه شکستهای بعدی تلآویو بود.
همزمان با آن ساختار سیاسی رژیم صهیونیستی نیز در این دههها یک روند فرسایشی را طی کرده و رسیدن به قدرت و کسب کرسیهای وزارتی بدون توجه به منافع اسرائیلیها، اولین هدف سران این رژیم بوده است. بارزترین نتیجه این امر آغاز بحران سیاسی ادامه دار رژیم صهیونیستی از سال ۲۰۱۹ علی رغم برگزاری ۵ دوره انتخابات پی در پی بوده است.
حتی شکافهای سیاسی رژیم صهیونیستی در مرحله جدید دیگر منحصر به دو جناح چپ و راست نیست بلکه شاهد چندپارچگی سیاسی در عرصه داخلی این رژیم هستیم. علاوه بر آن مشخص شده که مقامات صهیونیست هیچ ابایی از تاثیر شکافهای سیاسی بر وضعیت اجتماعی اسرائیلیها و تفرقه میان آنها ندارند؛ موضوعی که اگر به همین منوال ادامه پیدا کند، با درگیری مسلحانه بین صهیونیستها همراه خواهد بود.
تحرکات افراطی اعضای کابینه نتانیاهو همچون ایتمار بن گویر و بزالل اسموتریج علیه مخالفان، تحریک خشونت علیه فلسطینیان، اصرار بر انحلال تشکیلات خودگردان فلسطین و درگیری داخلی بین اسرائیلیها از جمله مواردی است که از درون به عمق جامعه صهیونیستی ضربه میزند.
از سوی دیگر صهیونیستها مجبورند به خطوط قرمز تعیین شده از جانب غرب و آمریکا پایبند باشند. در همین زمینه منابع آگاه گزارش دادند که سفرهای اخیر مقامات امنیتی و سیاسی ایالات متحده به فلسطین اشغالی از جمله «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا، صرفا برای ابراز حمایت و تعهد به تامین امنیت اسرائیل نبود بلکه آمریکاییها سعی دارند مقامات اسرائیلی را ملزم به پیروی از مسیر سیاسی اتخاذ شده توسط دولت آمریکا در منطقه کنند.
در پایان ناظران امور بر این باورند که اختلافات سیاسی و اجتماعی در جامعه صهیونیستی، این رژیم را وارد مارپیچ شکاف عمودی میکند و در صورت ادامه تحرکات افراطی کابینه نتانیاهو، احتمال بروز اختلافات بین غرب و این کابینه رژیم صهیونیستی بالاست. این وضعیت برای صهیونیستها در سایه توافق ایران و عربستان برای ازسرگیری روابط که پروژه عادیسازی تلآویو و ریاض را تحت شعاع قرار داده، به مراتب بدتر میشود.