به گزارش مجله خبری نگار،سریال هیولا: داستان جفری دامر (Monster: The Jeffrey Dahmer Story) یکی از محبوبترین و پربینندهترین سریالهای اخیر سرویس نتفلیکس است که به روایت قتلهای یک قاتل سریالی معروف به نام جفری دامر میپردازد. داستان سریال در یک خط زمانی سرراست روایت نمیشود و شاهد رفت و آمدهایی به گذشته و زمان حال هستیم در شرایطی که جفری دامر قتل هایش را یک به یک روایت میکند. اما در اینجا میخواهیم داستان جفری دامر را به ترتیب زمانی روایت کنیم، از کودکی تا مرگ.
در سال ۱۹۵۹، مشخص میشود جویس باردار شرایط روانی بسیار نامناسبی دارد و لیونل از این موضوع بیم دارد که داروهای بسیاری که همسرش مصرف میکند شاید بر نوزاد به دنیا نیامده اثرگذار باشند. در سریال هیولا: داستان جفری دامر بخش زیادی از اتفاقاتی که در کودکی برای دامر رخ میدهد نادیده گرفته میشود. در کنار آسیب فتق کمری که در سریال به تصویر کشیده میشود، پاهای دامر نیز در چهار ماه اول زندگی اش در قالب گذاشته میشوند و تا سن شش سالگی نیز مجبور بود از کفی در کفش هایش استفاده کند. علاوه بر مشکلات روانی مادرش، خانواده دامر بارها نقل مکان کرد. وقتی دامر ۸ ساله بود خانواده او به خانهای نقل مکان میکند که در سریال میبینیم. این سومین خانه آنها در عرض دو سال بود و ششمین خانه والدینش از زمانی که با هم ازدواج میکردند. علیرغم این دشواری ها، دامرها یک فرزند دیگر نیز داشتند و جفری اجازه یافت که برادر کوچکترش را دیوید نامگذاری کند.
جفری ۶ ساله بود که بعد از بازگشت به خانه متوجه میشود مادرش دست به خودکشی زده است. مادر و پدرش رابطه بسیار بدی داشته و دائماً با هم مشاجره میکردند. در این دوران است که جفری بچه وزغها را گرفته و با ریختن روغن موتور در شیشه نگهداری شان آنها را میکشد. بدرفتاری با حیوانات در کودکی چیزی است که در اغلب قاتلان سریالی دیده میشود. بعد از مدتی جفری و لیونل جسد یک موش خرما را زیر خانه جدیدشان پیدا میکنند و آنجاست که علاقه او به تاکسیدرمی آغاز میشود.
پدر و مادر جفری دامر
بعد از اینکه دامر از بیرون آوردن استخوان از اطراف خانه شان هیجان زده میشود، از پدرش، لیونل، میپرسد که اگر استخوان مرغ را داخل مایع سفید کننده بیندازند چه میشود. لیونل که شیمی دان بود از این سوال خوشحال شده و فکر میکند که این سوال نشانه کنجکاوی علمی پسرش است و به او نشان میدهد که چطور میتوان با حفظ ایمنی با استخوانهای حیوانان کار کرد. در کنار تکنیکهای تاکسیدرمی که در سریال میبینیم، جفری بعدها از این تکنیکهای نگهداری روی قربانیان انسانی اش نیز استفاده میکند.
وقتی دامر ۱۳ ساله بود، جنازه یک سگ را به یک درخت میخکوب میکند، سرش را بر سر چوب کرده و دوستانش را به تماشای این شاهکار خود دعوت میکند. از ۱۴ سالگی به بعد دامر مرتباً در مدرسه الکل مینوشد و اغلب بطریهای این مشروبات که خود از نام «دارو» برایشان استفاده میکند را در کاپشن ارتشی نگهداری میکند. علیرغم نمرات ضعیفش، دامر بهره هوشی نسبتاً بالایی داشته و یک تنیسور بسیار بااستعداد بود.
جفری نوجوان در مییابد که تمایلات همجنسگرایانه دارد. او شروع به ورزش کردن و جمع آوری مجلات فیتنس و بدنسازی میکند. او همچنین بعد از یک سفر ماهیگیری کشف میکند که علاقهای وسواس گونه به امحا و احشا دارد. علیرغم خوشمزگی و تمایل به شوخی در این دوره، جفری در مدرسه شاگرد محبوبی نیست و مهارتهای اجتماعی اندکی دارد و همکلاسی هایش او را پسری عجیب و غریب میدانند. جفری دائماً در مورد بیهوش کردن یک دونده مرد و تجاوز به او رویاپردازی میکند. او بارها پشت بوتهها قایم شده و تلاش میکند که به این دونده حمله کند، اما هر بار نقشه اش را رها میکند. لیونل و جویس وارد یک طلاق پردردسر میشوند. جویس موفق میشود که حضانت برادر جفری، دیوید، را بدست آورد و جفری از این طلاق راضی نیست.
به خاطر طلاق، لیونل و جویس از خانه خانوادگی شان رفته و جفری برای ماهها تنها میماند. اعتیاد جفری به الکل تشدید میشود و در ادامه یک مسافر سرجادهای به نام استیون هیکس را سوار ماشینش میکند. او به هیکس قول میدهد که او را به کنسرت ببرد، اما وی را متقاعد میسازد که قبل از آن به خانه او سری بزنند. در ادامه جفری با یک دمبل به او حمله کرده و بعد از زدن ضربهای به سر هیکس، او را خفه میکند. در ادامه، آنطور که در سریال به تصویر کشیده میشود، جنازه او را سلاخی کرده و تکههای آن را در اطراف خانه پدری اش رها میکند. مدت کوتاهی بعد لیونل با زنی به نام شاری ازدواج کرده و او را به دیدار جفری در اوهایو میآورد. در آگوست ۱۹۷۸، جفری در دانشگاه ایالتی اوهایو ثبت نام میکند، اما به دلیل اعتیاد به الکل مدت کوتاهی بعد از دانشگاه بیرون میآید.
در سال ۱۹۷۹ جفری دامر به ارتش پیوسته و برای تبدیل شدن به امدادگر آموزش میبیند. در این دوران است که دامر با آرام بخشها آشنا میشود.
به خاطر اعتیاد جفری به الکل، او از ارتش اخراج میشود. بعد از اخراج از ارتش، جفری به میامی بیچ، فلوریدا نقل مکان کرده و در یک اغذیه فروشی مشغول به کار میشود. اعتیادش به الکل همچنان برایش دردسرساز است و خیلی زود دیگر پولی برای خرج کردن ندارد. در سپتامبر، با پدرش تماس گرفته و از او میخواهد که به خانه شان در اوهایو بازگردد. در دسامبر ۱۹۸۱، لیونل جفری را به وست الیس، ویسکانسین میفرستد تا با مادربزرگش کاترین زندگی کند.
این دوره از زندگی جفری دامر بخش زیادی از داستان سریال هیولا: داستان جفری دامر را به خود اختصاص میدهد. جفری در این دوره شغلهای متعددی دارد، از جمله کار در یک قصابی و یک مرکز اهدای خون. در دوران زندگی با مادربزرگش، جفری مانکنی را از یک فروشگاه سرقت کرده و به خانه مادربزرگش آورده و از آن استفاده جنسی میکند. مادربزرگش خیلی زود این مانکن را پیدا کرده و آن را به آشغال دانی میاندازد که با اعتراض و خشم جفری مواجه میشود. در اوایل سال ۱۹۸۲، جفری به خاطر بیرون انداختن اندام تناسلی اش در پارکی در ویسکانسین بازداشت میشود.
جفری در حمام عمومی میلواکی شروع به مسموم کردن مردان همجنسگرا با مواد مخدر و تجاوز به آنها میکند. بعد از اینکه یکی از این مردان در نتیجه اوردوز تا سر حد مرگ پیش میرود، جفری دیگر اجازه پیدا نمیکند به این حمام عمومی وارد شود. در نوامبر ۱۹۸۷، جفری دومین قربانی اش به نام استیون تومی را در هتل امباسدور در میلواکی به قتل میرساند. او با یک چمدان بزرگ موفق میشود جنازه را از هتل خارج کند. در سریال نتفلیکس دیده میشود که دامر در مراسم تدفین یک پسر نوجوان ۱۸ ساله به نام دانیل چیژک شرکت میکند.
او بعدها به قبرستان بازگشته و تلاش میکند تابوت او را بیرون بیاورد که البته به دلیل سخت بودن زمین موفق نمیشود. از سال ۱۹۸۷ به بعد، جفری بارها در خانه مادربزرگش مردان سیاهپوست را مسموم کرده و به قتل میرساند. او در زیرزمین جنازهها را مثله کرده و از طریق کیسههای زباله، تکههای بدن آنها را به بیرون از خانه منتقل میکند. او بعدها اعتراف کرده که با جنازههای قربانیان آزمایش انجام میداده، برخی از قسمتهای جنازه را جوشانده و برخی دیگر را داخل اسید گذاشته است. او در خانه مادرش سه نفر را به نامهای ریچارد گوررو، آنتونی سیرز و جیمز دوکستیتور به قتل میرساند. مادربزرگش هر روز بیش از پیش به نوه اش مشکوک میشود. او متوجه بویی ناخوشایند از زیرزمین شده و یک محراب شیطانی کوچک که توسط جف ساخته شده را کشف میکند.
در ادامه جفری مردی به نام رونالد فلاورز را به خانه آورده و قهوه اش را مسموم میکند. اما جفری موفق نمیشود این قربانی اش را به قتل برساند، زیرا مادرش به یکباره وارد ماجرا میشود. بعدها رونالد میگوید که اگر کاترین نبود، جفری دامر او را نیز به قتل رسانده بود. جفری در ادامه به درخواست مادربزرگش رونالد را سوار یک اتوبوس میکند و در نهایت از زندان سر در میآورد. او نزد پلیس میرود، اما آنها اقدامی علیه جفری دامر نمیکنند که ادعاهای قربانی را رد میکند. در این دوره است که جفری به یک نوجوان لائوسی به نام سومساک سینتاسوفون تجاوز میکند که دستگیری و محکوم شدن به یک سال زندان را برای وی در پی دارد. قاضی، اما به درخواست خانواده قربانی توجهی نکرده و میگوید که میخواهد شانس دوبارهای به جف بدهد پس در حکمی که صادر میکند سختگیری ندارد.
در می ۱۹۹۰، جفری به آپارتمان شماره ۲۱۳ در کوچه ۹۲۴ شمالی خیابان بیست و پنجم نقل مکان میکند. در این دوره است که دامبر ۱۱ قربانی دیگر را به قتل میرساند. اکثریت این مردان از اقلیتهای نژادی بودند و مفقود شدنشان دائماً توسط پلیس میلواکی نادیده گرفته میشد. بعد از یک آشنایی تصادفی بیرون از یک مغازه مشروب فروشی، دامر نوجوانی ۱۴ ساله به نام کونراک سینتاسومفون که برادر کوچکتر قربانی قبلی اوست را به آپارتمانش میکشاند، با این وعده که در قبال گرفتن چند عکس به او پول میدهد. او این پسربچه را مسموم کرده و در تلاش برای تبدیل کردنش به یک زامبی مطیع، سعی میکند با یک مته برقی جمجمه او را سوراخ کند.
کونراک بیدار شده و در حالت نیمه هوشیاری فرار میکند. علیرغم مواجهه با همسایهها و حضور پلیس در محل، کونراک نزد جفری برگردانده میشود، که مدعی است دوست کونراک همجنسگراست. پلیس درخواست همسایه جفری به نام گلندا کلیولند برای بررسی سن پسربچه قربانی را نادیده گرفته و کل آپارتمان را جستجو نمیکند که ظاهراً به احساس ناخوشایندشان نسبت به تمایلات جنسی دامر بوده است. در ادامه جفری در یک کافه با مدلی به نام تونی هیوز آشنا میشود و بعد از مدتی رابطه، در آپارتمانش او را به قتل میرساند.
در این حین، گلندا کلیولند بارها صداها و بوهای مشکوکی از آپارتمان جفری حس کرده و به پلیس و مالک خانه گزارش میدهد. پلیس بارها درخواستهای همسایه جفری را نادیده میگیرد، اما در نهایت گزارش به صاحب خانه باعث میشود که از او خواسته شود خانه را تخلیه کند. جف در کافه کلاب ۲۱۹ با تریسی روبرو میشود و با قصد کشتنش او را به خانه میآورد. تریسی موفق میشود در درگیری با جف پیروز شده و از آپارتمان فرار کند. او به پلیس مراجعه میکند و بعد از جستجوی خانه توسط پلیس است که دامر دستگیر میشود.
هیئت منصفه درخواست وکلای جفری برای دیوانه اعلام کردن او را رد کرده و خانواده قربانیان نیز در دادگاه صحبتهای تاثیرگذاری ایراد میکنند. بدین ترتیب جفری دامر به ۱۵ بار حبس ابد محکوم میشود. جفری دامر گفت از آنجایی که حرکت کردن در جریان رابطه جنسی با قربانیانش را دوست نداشت شروع به مسموم کردن آنها کرد و شرکای جنسی اش را به چشم یک شیء میدید. او میخواست قربانیانش را به بردههای جنسی مطیعی تبدیل کند. اولین قربانی اش که روی او «تکنیک مته کاری» را به کار برد یازدهمین قربانی اش بود که ارول لیندزی نام داشت. بعد از مسموم کردن و تجاوز به قربانیان، دامر سوراخی در جمجمه آنها ایجاد کرده و ترکیبی از اسید و آب داغ به قسمت جلوی سر آنها تزریق میکرد.
برخی از قربانیان بعد از این شکنجه نیز زنده میماندند، اما در ادامه جفری آنها را میکشت. او با خانواده برخی از قربانیانش تماس گرفته و از آنها میخواست که دیگر دنبال فرزندشان نگردند. هفت جمجمه قربانیان پوست کنده شده و همراه با دو اسکلت کامل قرار بود روی میزی که دامر از آن برای عکس گرفتن از قربانیان استفاده میکرد قرار بگیرند. او میخواست جمجمههای ۴ قربانی دیگر که سرشان در یخچال پیدا شد را نیز به این مجموعه اضافه کند. دامر در مجموع به دنبال ۱۲ جمجمه از ۱۷ قربانی اش بود که تا زمان دستگیری موفق به جمع آوری ۱۱ جمجمه شده بود.
در زندان، جفری دائماً نامهها و کمکهای مالی از طرفدارانش دریافت میکند. او از شهرتی که یافته لذت میبرد و دیگر زندانیها را با ران مرغ و سس کچاپ اذیت میکند. این حرکات باعث خشم کریستوفر اسکارور میشود که بعد از مراجعه به کتابخانه زندان با جنایتهای دامر آشنا میشود. او خود را وسیلهای برای انتقام مقدس به خاطر قربانیان این قاتل سریالی میبیند. یکی از زندانیان در گروه کُر زندان سعی میکند با بریدن گلوی جفری به زندگی او پایان دهد، اما موفق نمیشود. پدر و مادر جفری مورد توجه رسانهها قرار گرفته و در تلویزیون ظاهر میشوند. لیونل کتابی با نام A Father’s Story مینویسد که علیرغم نقدهای خوب، فروش چندانی ندارد.
خانوادههای قربانیان سعی میکنند تمام تلاش خود را برای انتفاع مالی خانواده دامر از ماجرای جنایات او انجام دهند. یک فعال ساخت و ساز محلی به نام جوزف زیلبر تمام داراییها و متعلقات دامر را خریداری کرده و میسازند تا از خریده شده و فروختنشان به مجموعه داران جلوگیری کند. در زندان، جفری دامر به بخشش الهی باور پیدا کرده و تصمیم میگیرد غسل تعمید داده شود. مراسم در همان روزی که یک قاتل سریالی دیگر به نام جان وین گیسی اعدام میشود، در داخل زندان صورت میگیرد.
بعد از اینکه در ماجرای قتل بیش از ۱۵ نفر در ژانویه ۱۹۹۲ گناهکار شناخته شد- و البته قتل دیگری که در ماه میهمان سال به او نسبت داده شد- قتلهایی که با خوردن گوشت قربانیان و رابطه جنسی با جنازهها همراه بود، جفری دامر به ۱۶ بار حبس ابد محکوم شده و به زندان کلمبیا در پورتیج، ویسکانسین منتقل شد. در ۲۸ نوامبر ۱۹۹۴ و در حدود دو سال پس از زندانی شدن بود که جنازه دامر روی کف زمین در سرویس بهداشتی باشگاه ورزشی زندان پیدا شد در حالی که صدمات شدیدی به سر او وارد شده بود.
او و دو تن از هم بندی هایش به نامهای جسی اندرسون و کریستوفر اسکارور در جریان تمیز کردن سرویس بهداشتی و حمام باشگاه زندان تنها گذاشته شده بودند و در همین زمان بود که اسکارور با یک میله فلزی به دامر و اندرسون حمله کرد. اگر چه هم دامر و هم اسکارور در هنگام پیدا شدن هنوز زنده بودند، اما در نهایت در اثر جراحات ناشی از این حمله جانشان را از دست دادند. اسکارور بعدها به نگهبانان زندان گفت که برای قتل این دو نقشهای از پیش تعیین شده نداشت، اما «خدا به من گفت که این کار را انجام دهم». برخی بر این باورند که این قتلها در واقع با انگیزههای نژادی صورت گرفت، زیرا اسکارور سیاه پوست و دو هم بندی او که کشته شدند سفید پوست بودند و گذشته از آن، قربانی دو هم بندی او مردان سیاه پوست بودند، انگیزهای که هیچگاه تایید نشد.
در ۱۵ می ۱۹۹۵، کریستوفر اسکارور به دو حبس ابد دیگر به خاطر قتل جفری دامر و جسی اندرسون محکوم میشود. اسکارور بعد از این قتلها بارها از زندانی به زندان دیگر فرستاده میشود و در نهایت به زندان کانون سیتی در کلرادو میرود. در سال ۲۰۱۵ و بیش از دو دهه بعد، اسکارور به روزنامه نیویورک پست میگوید که به دلیل نفرت شدید از دامر و به این خاطر که وی در جریان غذا خوردن دیگر زندانیان را مسخره میکرد او را کشته است و تصریح میکند که نگهبانان زندان نیز در مرگ او دست داشته اند، زیرا آنها نیز به اندازه اسکارور خواستار مردن دامر بودند. این روزها، اسکارور که ۵۳ سال دارد مشغول انتشار اشعارش در فضای آنلاین و نوشتن نامه به پسرش است.
انتشار سریال Monster: The Jeffrey Dahmer Story h بار دیگر موضوع جنجالی قتل او به دست اسکارور را پررنگ کرده است. بعد از قتل ها، برخی اسکارور را قهرمان میدانستند در حالی که برخی دیگر او را به خدمتی منفی متهم میکردند، زیرا مانع از آن شد که دامر به خاطر جنایت هایش در زندان بپوسد. با توجه به گزارشها و ادعاهای بسیار، هنوز نمیتوان به طور قطع علت کشته شدن جفری دامر توسط اسکارور را فهمید.
منبع:روزیاتو