مجله خبری-سبک زندگی نگار: شخصیت ما از همان دوران کودکی شکل میگیرد، ولی به خاطر آوردن دوران خردسالی، به ویژه تا پیش از سن ۴ سالگی خیلی دشوار است و بیشتر ما آدمها این دوران را به خاطر نمیآوریم. آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا حافظه ما برای آن دوران یاری نمیکند؟ این حالت به یادزدودگی کودکی معروف است. بررسیهای بسیاری نیز در این باره انجام شده اند که در این مطلب آن را به صورت خلاصه برای شما بیان خواهیم کرد.
اشخاص از نظر به یادآوری خاطرات دوران کودکی مختلف هستند. بعضی اشخاص تجربیات در ارتباط با سنین پایینتر را به خاطر میآورند؛ ولی بعضی دیگر تقریباً هیچ چیز را از دوران کودکی خود به یاد نمیآورند. ریشه این فرق به یکی از دو چیز بازمیگردد:
اول اینکه بعضی اشخاص از نظر هوش و استعداد در اندازهی بالاتری قرار دارند؛ بنابراین تجربیات سنین کمترتر را به خاطر میآورند. در مقابل، افرادی که هوش معمولی یا کمتر از معمول دارند، موارد کمتری را به خاطر میآورند.
دوم اینکه بعضی اشخاص به این علت تجربیات زودهنگام دوران کودکی را به خاطر میآورند که آن حوادث بار هیجانی بیشتری داشتهاند. بررسیهای روانشناسی نشان میدهند که هر تجربه یا خاطره که بار هیجانی مثبت یا منفی به دنبال داشته باشد، بیشتر به خاطر میماند.
علت به یاد نیاوردن خاطرات کودکی
درباره اینکه افراد بزرگسال اغلب خاطرات چه دورانی را به یاد میآورند، هم میان اشخاص فرق دارد. ظاهراً تجربیات و خاطرات پیش از سه سالگی را هیچکس به یاد نمیآورد؛ ولی پس از هفت سالگی را تقریباً همه به یاد میآورد. در مورد خاطرات میان سه تا هفت سالگی اشخاص فرق دارند. بعضی اشخاص تعدادی زیادی از خاطرات میان سه تا هفت سالگی را به خاطر میآورد؛ ولی بعضی دیگر تعداد کمتری از خاطرات درارتباط با این سنین را به یاد دارند.
نظریات روانشناسان هم در این باره از همجهتی لازم برخوردار نیست. برای اولین بار فروید این مطلب را بیان کرد که بزرگسالان خاطات پیش از شش سالگی را به یاد نمیآورند. ولی امروزه اعتقاد دارند که این دوره در حدود چهار یا حتی سه سالگی به پایان میرسد.
چرا خاطرات کودکی را به یاد نمیآوریم
یکی از نظریههایی که ما خاطرات دوران کودکی خود را به یاد نداریم، این است که در آن زمان نمیتوانستیم ارتباط شفاهی برقرار کنیم. زمانی حافظه ما به کار افتاد که از کلمات استفاده میکردیم و میتوانستیم جزئیات را از روش زبان بیان کنیم. بیشتر کودکان تا پیش از سن دو سالگی حرف نمیزدند پس کاملاً عادی است که حافظه آنها در این دوران در طولانی مدت خیلی خوب عمل نکند.
همانگونه که سن ما بالا میرود، مغز ما نیز پختهتر و کاملتر میشود. آنگاه سلولهای جدیدتری تولید میکند و در نتیجه حافظه تقویت شده و میتوان به حافظه بلند مدت اطمینان کرد، ولی تا پیش از سن ۴ سالگی، حافظه روزانه به طور کامل فعال نیست، چون مغز به اندازه کافی کامل نشده و رشد مورد نظر در آن صورت نگرفته است.
فراموشی خاطرات دوران کودکی
پژوهشهای دیگر نشان میدهد که خانوادههای ما میتوانند نوع بیان ما از دوران کودکی را عوض کنند. در باره این موضوع فکر کنید. همه ما تمایل داریم که حافظه خود را در بلند مدت قدرتمند نگه داریم و رویدادهای گوناگون را به خاطر بسپاریم، ولی جالب است بدانید بچهها وقتی که یک مسئله را برای پدرشان تعریف میکنند، آن را به طوری متفاوت به خاطر میسپارند و برای مادرشان، مسئله را جور دیگری تعریف میکنند. بچهها در این مورد ضعیف هستند. بهتر است به آنها کمک کنید که چیزها را بهتر به خاطر بیاورند.
بیشتر خاطراتی که مربوط به اتفاقات معنادار یا تجربیاتی که احساسات شدیدی به وجود میآورند، مثل خجالت، عشق، شادی یا غم از یاد میروند. کودکان خردسال به صورت کامل از احساسات برخوردار نیستند. در نهایت، امکان دارد تجارب دوران کودکی با همان اهمیت احساسی که در دوران نوجوانی یا بزرگسالی داشته در ذهن ثبت نشود.
منبع: بیتوته