به گزارش مجله خبری نگار، مریم عابدینی: دولت سیزدهم مستقر شده است و با رأی اعتماد وزرا، کارها آغاز شده است، اما هنوز وزارت آموزش و پرورش در گمانهزنی و انتظار معرفی وزیر پیشنهادی دولت مانده است!
وزارت آموزش و پرورش با حدود یک میلیون پرسنل و دارا بودن حدود ۱۰۰ هزار مدرسه و آموزش آیندهسازان کشور، جایگاه ویژهای در دولت دارد، اما در شرایطی که باید مهیای آغاز سال تحصیلی باشد، ماجرای انتخاب وزیر در صدر اخبارش است.
هر چند که رئیسجمهور برای سامان دادن به اوضاع، سرپرست معرفی کرده است، اما مسأله اینجاست که حل مشکلات آموزش و پرورش نیازمند برنامهریزی و چیدمان نیرو است و سرپرست به دلیل مدت کوتاه و نامشخص فعالیتش نمیتواند اقدام مؤثری داشته است.
از سوی دیگر، فعالیتهای سرپرست دستخوش نامها و گمانهزنیهایی است که مدام در فضای مجازی و محافل تعلیم و تربیتی مطرح میشود و گاهی اوقات این اسامی آنقدر با پشتوانه محکم اعلام میشوند که دیگر، انتخاب وزیر را تمام شده میپندارند، اما هنوز مدت زمانی نگذشته است که نام دیگری بر سر زبانها میافتد.
اما یک نکته عجیب که در گمانهزنیها وجود دارد، این است که اسامی عمدتا خارج از وزارت آموزش و پرورش و بدون تجربه مدیریتی تعلیم و تربیت هستند؛ انگار شاخصهای تصدی وزارت آموزش و پرورش در این مدت تغییر کرده است. تا دیروز از مدیر تعلیم و تربیتی تحولگرا و آشنا به بدنه تعلیم و تربیت و توانمند برای تغییرات عمده صحبت میشد و حالا انگار اولویت فقط جوان بودن است! کما اینکه درباره سن جوان بودن هم اختلاف است!
آنچه نمایندگان مجلس درباره «حسین باغگلی» گزینه پیشنهادی قبلی وزارت آموزش و پرورش مطرح میکردند، عدم تجربه مدیریتی وی در بدنه بزرگ تعلیم و تربیت بود؛ «باغگلی» جوان، باانگیزه و دارای روحیه تحولگرا بود، اما نقطه ضعف او، عدم شناخت دستگاه عریض و طویل «آموزش و پرورش» بود؛ نکتهای که در سخنرانیهایش هم به خوبی مشهود بود.
واقعیت این است که آنچه در سطح مدرسه میگذرد با آنچه در اداره آموزش و پرورش میگذرد متفاوت است؛ آنچه در اداره میگذرد با آنچه در ادارهکل آموزش و پرورش میگذرد، متفاوت است و ادارهکل نیز دارای مقتضیات متفاوت از ستاد وزارتخانه است. مگر میشود از این اقتضائات بیخبر بود و برای آن برنامهریزی کرد.
حتی مدارس هم با ویژگیهای متفاوت هستند؛ آنچه در مدرسه شهری میگذرد با آنچه در مدرسه روستایی میگذرد، متفاوت است؛ حتی اتفاقات مدارس در شهر هم با هم متفاوتند. مدارس دخترانه و پسرانه، مدارس مختلط، دورههای تحصیلی، هر کدام دارای ویژگیهای مختلفی هستند.
آگاهی از این تفاوتها با یکی، دو مطالعه حاصل نمیشود؛ این تفاوتها نیازمند شناخت است؛ شناخت واقعی از تعلیم و تربیت.
با خانم معلمی درباره اولین روز کاریاش صحبت میکردم؛ میگفت: «وقتی برای اولین بار پا به درون کلاس اول دبستان گذاشتم. حدود ۴۰ دانشآموز پسر روبرویم بودند که هر کدام سلایق و علایق جداگانه داشتند. وقتی به آنها سلام کردم، همه یکجور جواب ندادند. برخی خوشحال بودند و برخی ناراحت از دوری والدین، برخی بیحوصله بودند. برخی استرس داشتند و برخی هم اصلا حرف گوش نمیکردند.
کمکم یاد گرفتم که با هر دانشآموز باید رفتار متفاوتی داشته باشم. یکی درس را زودتر یاد میگرفت و حوصله تکرار را نداشت، برای او برنامه داشتم؛ دیگری نیاز به تمرین و تکرار داشت، به او بیشتر کمک میکردم. برخی زود خسته میشدند و من در فعالیتهایشان تنوع بیشتر ایجاد میکردم و این شد که در پایان اولین سال خدمتم، کولهباری از تجربه شدم.
زنگهای تفریح، در دفتر مدیر مدرسه با معلمان دیگر، تجاربمان را به اشتراک میگذاشتیم و جالب اینکه، تجارب معلمان در پایههای دیگر، هم متفاوت و هم بسیار کمک کننده بود».
آری، حتی دانشآموزان هم یکسان نیستند، مگر میشود فردی اینها را تجربه نکرده باشد و بعد بخواهد برای دانشآموزان برنامهریزی کند؛ مگر میشود از نحوه فعالیت معلم بیخبر بود و برایش فعالیت تعریف کرد؟
تجربه استادی در دانشگاه با تجربه معلمی، کاملا متفاوت است؛ مگر میشود به مدد تجربه تدریس در دانشگاه، برای معلمان، دانشآموزان و مدارس برنامهریزی کرد؟
آموزش و پرورش وزیر میخواهد نه سرپرست! وزیری آشنا به تعلیم و تربیت و دارای شناخت کافی از آن، توانمند و تحولگرا.