به گزارش مجله خبری نگارزندگی ممکن است سخت باشد و همه گاهی اوقات با چالشهایی روبهرو شوند. به عنوان یک روانشناس بالینی، از نزدیک دیدم که چگونه درد و رنج میتواند اشکال مختلفی داشته باشد. به راحتی میتوان رنجهای خود را به گردن رویدادهای بیرونی انداخت. مانند: کودکی سخت، طلاق، مشکلات شغلی یا مشکلات سلامتی. اما آیا اینها ریشههای واقعی رنج ما هستند؟
من معتقدم قویترین تاثیر بر رفاه ما صدای درون ماست. این همراه همیشگی هر حرکت ما را زمزمه میکند. برای بسیاری، این صدا تبدیل به یک منتقد خشن شده است که بی امان ما را قضاوت و تحقیر میکند. کلماتی که در طول روز در ذهن خود میشنویم بسیار بیشتر از هر رویداد خارجی بر شادی و آرامش ما تأثیر میگذارد.
تأثیر کلمات، چه توسط دیگران یا خودمان، میتواند عمیق باشد. بیایید چند سناریو را در نظر بگیریم:
سناریو اول: فردی شکست سختی را پشت سر میگذارد. دوستان و خانواده دور او جمع میشوند و حمایت و تشویق میکنند. این کار درد را کاهش نمیدهد، اما روند بهبودی را بسیار آسانتر میکند.
سناریو دوم: همان شکست اتفاق میافتد، اما این بار، عزیزان فرد منتقد و قضاوت کننده هستند. این فقط درد را تشدید میکند و وضعیت را بسیار بدتر میکند.
کلمات قدرت فوق العادهای دارند. آنها میتوانند ما را بسازند یا ما را تخریب کنند. متأسفانه، کلماتی که بیشترین تاثیر را دارند همان کلماتی هستند که خودمان به خود میگوییم.
تأثیر مثبت عشق و همراهی به روابط سنتی محدود نمیشود. حتی در خشنترین محیط ها، حضور یک موجود دوست داشتنی میتواند دنیای متفاوتی را ایجاد کند. اکنون برخی از زندانها به زندانیان اجازه مراقبت از گربهها را میدهند و نتایج آن قابل توجه بوده است.
این گربهها عشق و همراهی بی قید و شرط را به افرادی ارائه میدهند که ممکن است مهربانی کمی را در زندگی خود تجربه کرده باشند. در مقابل، زندانیان از گربهها مراقبت میکنند و برای آنها غذا، سرپناه و محبت فراهم میکنند. این عمل ساده مراقبت از موجود دیگر میتواند تأثیر عمیقی بر سلامت روان زندانیان بگذارد و استرس، اضطراب و پرخاشگری را کاهش دهد. این به آنها یادآوری میکند که حتی در تاریکترین شرایط قادر به عشق و محبت هستند.
منتقد درونی ما اغلب از تجربیات گذشته ما سرچشمه میگیرد. اگر در محیطی خشن یا انتقادی بزرگ شده باشیم، ممکن است آن الگوها را درونی کنیم. این به این معنی نیست که ما شکستهایم، به این معنی است که ما مشروط شدهایم تا به روش خاصی فکر کنیم. خبر خوب این است که ما میتوانیم این شرطی سازی را تغییر دهیم.
اولین قدم این است که از الگوهای خود آگاه شویم. آیا ما کمال گرا هستیم؟ آیا ما فاجعه در ذهن خود سازی میکنیم؟ آیا مدام خود را با دیگران مقایسه میکنیم؟ با شناخت الگوها و محرکهای خود، میتوانیم شروع کنیم به درک اینکه منتقد درونی ما از کجا آمده است.
خودگویی منفی میتواند اثرات مخربی بر سلامت روان، عزت نفس و رفاه کلی ما داشته باشد. میتواند منجر به اضطراب، افسردگی و رفتارهای مخرب کننده شود. افکار ما به اندازه سخنان دیگران اهمیت دارد همانگونه که گفتگوی درونی مثبت موجب تاب آوری است.
آگاهی از انتقاد از خود اولین قدم مهم است. وقتی آن را تشخیص دادیم، میتوانیم روی چیز دیگری تمرکز کنیم. ذهن ما در هر زمان فقط میتواند روی یک موضوع متمرکز باشد. با پرت کردن حواس خود به فعالیتهای مثبت، منتقد درونی را از گرسنگی میکشیم.
همه ما یک صدای درونی حمایت کننده داریم. این صداست که ما را در مواقع سخت تشویق میکند. ما میتوانیم این صدا را با قرار دادن خود در معرض تأثیرات مثبت تقویت کنیم:
جملات تاکیدی مثبت: در صورت بروز اتفاقی منفی، عباراتی مانند “حال من خوب است، من سالم هستم، من آرام هستم” را تکرار کنید.
روانشناسی مثبت گرا: علم شادی و بهزیستی را مطالعه کنید.
درمان یا مربیگری: به دنبال راهنماییهای حرفهای برای بهبود شفقت به خود و عزت نفس باشید.
رسانههای مثبت: کتاب بخوانید، به پادکست گوش دهید و ویدیوهایی را تماشا کنید که خودگویی مثبت را ترویج میکنند.
روابط مثبت: اطراف خود را با افراد حمایت کننده و دوست داشتنی احاطه کنید.
تغییر در گفتگوی درونی به کار و تلاش نیاز دارد، اما ممکن است. با رام کردن منتقد درونی و پرورش گفتار مثبت با خود، میتوانیم زندگی خود را متحول کنیم. شادی و آرامش دست نیافتنی نیست. آنها در دسترس ما هستند. درست مانند آن زندانیانی که در مراقبت از گربهها به آرامش میرسند و شفا پیدا میکنند، همه ما میتوانیم راههایی برای پرورش قلب و ذهن خود پیدا کنیم. در پایان هر روز، میتوانیم به گذشته نگاه کنیم و بگوییم: “متشکرم، روز خوبی بود. ”
منبع: عصر ایران