کد مطلب: ۷۹۷۸۰۳
|
|
۰۹ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۳

شهاب‌الدین؛ نامی شایسته برای معرفی طلبه شهید

شهاب‌الدین؛ نامی شایسته برای معرفی طلبه شهید
زندگینامه شهید محرابی به همت انتشارات ماهتاب غرب زیر نظر اداره‌کل حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه منتشر شده است.

به گزارش مجله خبری نگار، کتاب شهاب‌الدین درباره طلبه کرمانشاهی، شهید شهاب‌الدین محرابی، است که در آن خاطرات زیادی درباره او از زبان نزدیکانش نقل شده است و ما را با جایگاه والای شهید از جنبه‌های مختلف آشنا می‌کند؛ از هوش‌سیاسی و توجه به اصالت انقلابی، حساسیت به حق‌الناس، امربه معروف و نهی از منکر، اصرار بر نمازجماعت، ذهن نقاد، کمک به محرومین، ایستادگی مقابل اراذل و... می‌گوید.

اثرگذارترین قسمت خاطرات کتاب، غارنشینی‌های شهید شهاب‌الدین محرابی بود. نه فقط از این جهت که من را به سال‌ها قبل در ارتفاعات طاق‌بستان برد، بلکه به خاطر ویژگی آن موقعیت خاص و معنویت خلوت غار، اثرگذاری خاطرات را بیشتر کرده بود.

سیروس موسی‌رضایی که صمیمی‌ترین دوست شهید بود می‌گوید: "کوهنوردی شهاب به خاطر خدا بود تا تمرینی باشد برای روز‌های دفاع از دین. به زبان محلی به یکی از غار‌های بالای کوه تخم‌مرغی می‌گفتند، اما ما اسمش را غار توبه گذاشته بودیم. شب‌ها توی غار می‌خوابیدیم. با قبله‌نما قبله را پیدا کرد. نیمه‌های شب شهاب بیدار می‌شد و نماز می‌خواند و مناجات می‌کرد. یک غار دیگر هم بود که از سقفش قطره قطره‌آب می‌آمد. ما اسم غار را غار اشک گذاشته بودیم". (ص۷۲).

برادر شهید، حجت‌الاسلام محمد محرابی، می‌گوید: "اوائل با دوستانش شب‌های جمعه می‌رفتند کوهنوردی و شب را تا صبح در غار اشک به عبادت می‌پرداختند. یکبار تصمیم گرفت خودش تنهایی برود و شب آنجا بماند. با پدر مشورت کرد و یک اسلحه مجوزدار با خودش برد. بعد‌ها فقط یک‌خنجر را همراه خودش می‌برد و می‌گفت به خدا توکل می‌کنم و خنجر هم می‌برم شاید حیوانات درنده داخل غار بیان. اواخر دست خالی می‌رفت و می‌گفت دیگه می‌خوام با تمام وجودم به خدا توکل کنم" (صص۱۵۱و۱۵۲)

در این کتاب که تحت نظارت برادر شهید نوشته شده پیوند‌های دو برادر پررنگ و جدی است. شهاب پسر بزرگ خانواده بود و از طرفی رهبر دینی و سیاسی خانواده محسوب می‌شد. (ص۱۸۴). این کتاب نقش‌های رهبری خانواده را به خوبی نشان می‌دهد.

لحظات بازگشت با پیکر برادر از نقاط اوج این پیوند است: "صورت شهاب را دیدم. سرشار از آرامش با یک تبسم‌ملایم برای همیشه به خواب رفته بود. من و شهاب سال‌های زیادی با هم بودیم. علاوه بر برادر بودن، در زمان کودکی‌مان هم‌بازی، در زمان مدرسه هم مدرسه‌ای، زمان تحصیل در حوزه هم‌درس و هم حجره و هم مباحثه بودیم. مهم‌تر از همه دوست و رفیق بودیم. با آمبولانس پیکر شهاب را آوردیم کرمانشاه. نگران بودم خبر را چطور به پدر و مادرم برسانم. آن لحظه یاد روزی افتادم که با دوستانم مشغول دوچرخه‌سواری بودیم و متوجه گذران زمان نبودیم و آنقدر دور شدیم که برخلاف قانون مادر بعد از تاریکی هوا به خانه رسیدم و مادرم از فرط نگرانی حال نامناسبی داشت. " (صص۱۸۲و۱۸۳).

انتخاب نام شهاب‌الدین یادآور درخشش نورانی از یک شهید است که عالم به دین بود و در اوائل جوانی به لقای معبود رسید. در عنوان کتاب نام شهاب و کلمه دین هر دو شایسته اوست. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

منبع: فارس
برچسب ها: شهید دوست
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر