کد مطلب: ۶۴۵۶۳۸
۰۳ تير ۱۴۰۳ - ۰۶:۱۶

سری به خانواده واقعی ایرانی در «در انتهای شب»! اغراق تعامل و تقابل زن و شوهر

درباره سریال خوش‌محتوای «در انتهای شب» که سراغ چالش‌های سبک زندگی زوج‌های جوان رفته، اما از یک اشکال مهم رنج می‌برد یعنی ارائه تصویری اغراق شده از تعامل و تقابل زن و شوهر

به گزارش مجله خبری نگار، مدت‌ها بود که سینما و تلویزیون ما فقط و فقط در پی جذب مخاطب به ساده‌ترین اشکالش بود و برای همین در محتوایش سهمی برای به‌تصویر کشیدن درونیات پیچیده آدم‌ها، رنج‌ها و مشکلات‌شان وجود نداشت. گاهی فیلم‌هایی در سینما تولید می‌شد که در عین داشتن محتوایی عمیق و فرمی قابل اعتنا، از برقراری ارتباط با بدنه مخاطب و نور انداختن روی مشکلات زندگی آدم‌ها برای طیف فراگیری از مخاطبان عاجز بودند و لذا جریان‌ساز نمی‌شدند. اما چند وقتی است که شبکه نمایش خانگی با آثاری، چون «افعی تهران» و حالا «در انتهای شب» هم در جذب مخاطب موفق است، هم مخاطب را به کاوشی جدی می‌برد در اعماق رنج و احساسات شخصیت‌ها و روابط انسانی‌شان. سریالی که به‌رغم نکات مثبت، در ارائه تصویری کامل از زنان و مردان جامعه ضعف‌هایی هم دارد.

رویا‌هایی که فراموش شدند 

«در انتهای شب» راوی قصه زوج کمابیش میان‌سالی است که روزگاری در کسوت استاد و دانشجوی رشته نقاشی در دانشگاه دلباخته هم شدند، با عشق و رویا‌های زیاد زندگی‌شان را شروع کردند و پس از ۱۰ سال واقعیت‌های زندگی، شیرینی روز‌های اول را پس زده و همه‌چیز در اوج تلخ‌کامی است. زن که یک مدیر فرهنگی میان‌رده است و با تلاش زیاد و مدیریت زندگی توانسته خانه‌ای در حاشیه شهر به نام پسرش بخرد، از مشکلات فرزند و بی‌مسئولیتی شوهرش به ستوه آمده و ناگهان طغیان می‌کند تا طلاق بگیرد. مرد می‌پذیرد و چالش‌های تازه‌ای در روابط آنها شکل می‌گیرد. مرد به سرعت دلباخته زنی در همسایگی‌شان می‌شود و زن کماکان نگران امتحانات بچه، اقساط خانه و... است. 

آغاز یک راه خوب 

«در انتهای شب» ساخته آیدا پناهنده اثری دغدغه‌مند است که روی سبک‌زندگی شهری طبقه متوسط در شرایط اقتصادی نابه‌سامان متمرکز شده. شرایطی که باعث شده آنها رویاهای‌شان را فراموش کنند و برای اداره حداقلی زندگی چنان بجنگند که خودشان را هم فراموش کنند و سرخورده شوند. اما این سرخوردگی برای مرد هنرمند داستان از جنس بی‌تفاوتی و بی‌اعتنایی به شرایط زندگی بروز می‌کند و برای زن با ناراحتی، خستگی، بغض، سیگار و عصبانیت‌های مکرر. به‌هرحال توجه نمایش خانگی به‌حوزه سبک زندگی حتی اگر نواقصی هم داشته باشد برای آغاز راه خوب است. 

یک خانواده واقعی ایرانی

چرا تجربه‌هایی، چون «در انتهای شب» مفید هستند؟ باید برگردیم و جنس سریال‌های تلویزیونی و نمایش خانگی را مرور کنیم. جایی‌که ما عادت کرده بودیم در تلویزیون تصویری بدون عمق و کلیشه‌ای از خانواده‌های ایرانی ببینیم. خانه‌های بزرگ، سماور، حوض، چای و خان‌داداشی که می‌خواست همه خوشحال باشند و برادر کوچک‎تری که برای ارثیه بحران ایجاد می‌کرد. انگار جنس خانواده‌ها و دغدغه‌های‌شان در دهه شصت و هفتاد فریز مانده بود. وضعیت در شبکه نمایش خانگی هم تعریفی نداشت. آن‌جا همه خانواده‌ها پول‌دار هستند، در ویلا‌های شیک زندگی می‌کنند و در حال توطئه، خلاف، معامله‌های بزرگ و بازی‌های کثیف برای ثروت و قدرت. اما حالا بعد از «افعی تهران» که از معدود سریال‌های ایرانی در حوزه روان‌شناسی بود، با «در انتهای شب» تا حدودی سراغ حوزه سبک‌زندگی یک خانواده واقعی ایرانی و چالش‌هایش رفتیم. 

چطور این مسیر را بهبود دهیم؟

لازمه این‌که بتوانیم اولین تجربه‌ها را سمت بهترین تجربه‌ها ببریم آن است که برخوردی واقعی با چنین آثاری داشته باشیم. ذوق‌زدگی ما از تماشای یک اثر دغدغه‌مند قابل درک است، اما به‌رغم اذعان به دستاورد‌های فنی سریال که موضوع چنین مطلبی نیست، نمی‌توانیم منکر اشکالات محتوایی اثر و تصویر ناقصی که از زنان و مردان ایرانی ارائه می‌دهد شویم؛ تصویری که، چون دقیق نیست شاید نتواند راه حل درست را نشان دهد. در سریال با زنی طرفیم که کمی از موهایش سفید شده، همیشه خسته و ناراحت است، بار همه مشکلات را تنهایی به دوش می‌کشد و کاملاً کم آورده. زنی که پدرش که ۳۰ سال در سینما بوده اجازه نداده دخترش هنرپیشه شود و او هم رشته نقاشی را انتخاب کرده است. زنی که واقعی است، اما بخش زیادی از زنان جامعه را که بین این‌همه تلخی بازهم لبخند می‌زنند، شاد هستند و با نشاط به جنگ مشکلات می‌روند نمایندگی نمی‌کند. 

مردان کاملاً مریخی 

در مقابل شخصیت زن سریال که تماماً قربانی است و از هر طرف محاصره شده، مردی را می‌بینیم که معتقد است، چون ازدواج کرده از رشد حرفه‌ای بازمانده؛ برای همین حالا سرخورده است و چندان توجهی به زندگی و آینده ندارد، فقط می‌خواهد امروز را سپری کند. مردی که نیاز‌های روحی و جسمی همسرش را نادیده گرفته و فقط و فقط خودش را دیده. مردان دیگر سریال وضع بهتری ندارند، مدیری در شهرداری که متظاهر است و رفتار شعاری دارد. پدری که در ظاهر روشنفکر است، اما بی‌احترامی می‌کند، سیلی می‌زند و نمی‌تواند دیالوگی با دخترش برقرار کند. 

مردان روشنفکرنما و ...

دو مرد هنرمند دیگر سریال هر دو کمابیش باسمه‌ای هستند، یکی شبیه جوانان فیلم‌های دهه هفتادی که اهل عشق و عاشقی در دانشگاه بودند و یکهو بعد از طلاق همکلاسی‌اش در دانشگاه به خودش اجازه داده به او نزدیک شود. دیگری نقاشی معروف که فکر پول است و طلاق رفقایش برایش ذره‌ای اهمیت ندارد. در این شهر زشت که روی زندگی آدم‌ها سایه انداخته، شخصیت مرد سریال به پیرایش شهر اهمیت می‌دهد، اما از خانواده‌اش غافل شده و راحت دل به دیگری می‌دهد. انگار هیچ مردی خوب نیست و تمام خانم‌ها یکسره رنج کشیده. برای همین می‌گوییم این تصویر باید اصلاح شود تا این سری آثار دغدغه‌مند اثرگذاری بیشتری داشته باشند. هرچند ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که آن‌چه گفتیم تا پایان قسمت پنجم موضوعیت دارد و شاید در قسمت‌های بعدی این روند تعدیل شود.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر