به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: وضعیت امروز مدارس دولتی که محصول چند دهه بی توجهی و ترک فعل مسئولان و سیاستگذاران است، به عنوان مهمترین پاشنه آشیل نظام آموزش و پرورش کشور قلمداد میشود. آمارها و مشاهدات عینی اغلب جامعه که فرزندانشان محصلان این مدارساند، امروز خود بزرگترین گواه بر «بی پناه» بودن این عرصههای نحیف آموزشی است؛ مدارسی که بخش قابل توجهی از آنها از نظر کیفی و از جهت کالبدی دارای استانداردهای لازم آموزشی نیست. به طور قطع، کیفیت بخشی به مسئله آموزش و ارتقای سطح و توانمندی علمی معلمان و توسعه فضای آموزشی از جمله مواردی است که نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری باید درباره آن، دارای برنامههای مشخص، عینی و کمی باشند.
آن چه تا امروز گریبانگیر مدارس دولتی به عنوان بزرگترین بستر آموزش و پرورش کشور بوده، اگر بی عدالتی محض نیست، پس چیست؟
آمار سالهای اخیر نشان میدهد سهم دهک اول و دوم جامعه از رتبههای برتر یا همان زیر ۳ هزار کنکور، ۰.۹ درصد و به عبارت دیگر حتی زیر یک درصد است. طبیعتا، دانش آموزان دهکهای پایین جامعه، محصلان مدارس دولتی هستند؛ همانجا که سالهای زیادی است مورد بی توجهی و به نوعی مشمول بیتوجهی تاریخی نظام آموزش و پرورش کشور شده است. رهبر انقلاب اردیبهشت ۱۴۰۲ در سخنانشان، این امر را «بی عدالتی محض» خواندند: «نباید جوری باشد در کشور که وقتی گفته میشود مدرسه دولتی اولین چیزی که مقابل انسان نقش میبندد، ضعف مدرسه است. وقتی به مدرسه دولتی کم اعتنایی کنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه مالیاش آن قدر نبود که بتواند در مدرسهای که شهریه میگیرد ثبت نام کند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ یعنی کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد. این بیعدالتی محض است و به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
با این که سیاستهای فرهنگی و اجتماعی بر توجه بیشتر به محرومان و طبقات ضعیف صراحت داشته و دارد، اما این تاکیدات در عرصه آموزش و پرورش محقق نشده و نتایج و آمارهای رسمی نشان میدهد، طبقات ضعیف و دور از مراکز استانها از فرصتهای تحصیلی عقب مانده اند. آمار ایمان افتخاری عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی پس از اعلام نتایج کنکور ۱۴۰۲، روایتهای پرغصهای را از این ناعدالتی آموزشی حکایت میکند: «سهم چهار دهک اول اقتصادی ایران در رتبههای زیر ۳۰۰۰ کنکور سراسری ۳.۶ درصد است. باید گفت در این میان سهم دهک اول و دوم زیر یک درصد یعنی ۰.۹ درصد و مشخصا سهم دهک اول فقط ۰.۲ درصد است. از سوی دیگر طبق همین جداول آماری در مجموع ۷۹.۱ درصد و در واقع قریب به ۸۰ درصد از رتبههای زیر ۳۰۰۰ کنکور از نظر اقتصادی در دهک هشت تا ۱۰ قرار دارند. مشخصا ۴۸.۱ درصد از این رتبهها در دهک دهم جای میگیرند. یعنی نیمی از رتبههای برتر یا زیر ۳۰۰۰ کنکور از قشر مرفه و دهک دهمی هستند.»
در همین فرایند، نتایج کیفی برترینهای کنکور نیز بر «بی پناه بودن» مدارس دولتی صحه میگذارد. در ۵ سال اخیر میزان قبولیها در رتبههای برتر همواره درنازلترین رقم بوده است. (درجدول)
آن چه امروز از این فرایند پیش روی نظام آموزشی کشور قرار گرفته نشان میدهد، محرومان و طبقات ضعیفتر جامعه در فرایند تصمیمات و عملکردهای رسمی کشور به گوشه رینگ آموزش فرو افتادهاند و طبیعتا، رشتههای بهتر و برتر و پس از آن، مشاغل پردرآمد و موقعیتهای بهتر نصیب اقشاری میشود که توانسته اند فرصتهای بهتر آموزشی را برای خود رقم بزنند. حال خودتان میدانید که اگر درباره «عدالت آموزشی» تدبیر نشود، آینده چه خواهد شد.