به گزارش مجله خبری نگار، «یووال بیتون»، دندانپزشک اسرائیلی و افسر اطلاعاتی سابق این رژیم، میگوید که چگونه خبر آغاز عملیات «طوفان الاقصی» در ۷ اکتبر به دستش رسیده و تأکید میکند که «مطمئن بوده، این حمله را "یحیی سنوار"، رهبر حماس در غزه و زندانی شماره ۷۳۳۳۳۳۵ در زندانهای اسرائیل از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۱ طراحی کرده است.»
بیتون گفت که «از تصمیمی که حدود دو دهه پیش در حین کار در بهداری یکی از زندانهای اسرائیل گرفت و به کمک سینوار شتافت که از بیماری مرموز و ناامیدکنندهای رنج میبرد و به همین دلیل خواستار آزادی او طی قرارداد شالیت در سال ۲۰۱۱ شد، به شدت پشیمان است.»
این بخشی از اظهارات پزشک السنوار در مصاحبه با روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» است که در بخش دیگری از آن میگوید: «با اینکه ما دشمن هم بودیم، اما برایش احترام قائل بودم».
بیتون فاش کرد که به عنوان دندانپزشک و سپس به عنوان افسر ارشد اطلاعات در بخش اداره زندانهای اسرائیل کار میکرده و صدها ساعت را صرف صحبت درباره السنوار و تجزیه و تحلیل شخصیتش میکرده است.
بیتون بر این باور است «هر چیزی که بین او و السنوار گذشت، باعث شده بود تا حدی بتواند، وقایعی که اکنون اتفاق میافتد، را پیشبینی کند»، چون او «با ذهنیت آقای السنوار بیش از هر مقام اسرائیلی دیگری آشنا شده بود و آن را به خوبی درک میکرد.» با توجه به تجربهاش میدانست، «بهایی که رهبر حماس در ازای گروگانها مطالبه خواهد کرد، برای اسرائیل بسیار سنگین است و این رژیم حاضر به پرداخت آن نخواهد شد».
نیویورک تایمز در این زمینه به سخنی از السنوار اشاره میکند که به یک روزنامهنگار ایتالیایی گفته بود: «زندان شما را میسازد، به شما زمان میدهد تا به آنچه به آن اعتقاد دارید و بهایی که حاضرید، برای آن بپردازید، فکر کنید.»
گزارش نیویورک تایمز به سفر السنوار در سال ۱۹۸۹، دو سال پس از انتفاضه اول اشاره میکند که در اعتراض به اشغال کرانه باختری و نوار غزه توسط «اسرائیل» آغاز شد و او به عنوان رئیس سرویس امنیتی و دفاعی در آن مشغول کار بود و فلسطینیان متهم به همکاری با سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل را شناسایی و بازداشت میکرد.
بیتون فاش کرد که السنوار چندین بار سعی در فرار داشت. یک بار به امید فرار از زندان اقدام به حفر تونلی از زیر سلولش به مرکز ملاقاتها و خروج از آن کرد. او راههایی برای مقابله رهبران حماس در خارج با «اسرائیل»، وارد کردن تلفنهای همراه به زندان و استفاده از وکلا و بازدیدکنندگان برای انتقال پیامها پیدا میکرد.
وی افزود که اغلب پیامها «درباره یافتن راههایی برای ربودن نظامیان اسرائیلی برای مبادله آنها با اسرای فلسطینی» بود. سالها بعد السنوار» گفت: «برای یک اسیر فلسطینی شنیدن خبر اسارت یک نظامی اسرائیلی بهترین خبر در جهان است. زیرا میداند که این به معنای گشوده شدن روزنهی امید به روی اوست.»
زندان فرصتی بود تا «السنوار» به زبان عبری مسلط شود. وی از یک برنامه دانشگاهی آنلاین برای این کار بهره برد، به این ترتیب، اخبار اسرائیل را برای شناخت بهتر دشمنش دنبال میکرد. در یک بازرسی ساده از سلولش، با دهها هزار دستنوشته او به زبان عربی مواجه میشدند که ترجمههای السنوار از زندگینامههای رؤسای سابق سرویس امنیت داخلی اسرائیل یا همان «شین بت» بود.
به گفته دکتر بیتون، السنوار مخفیانه صفحات ترجمهشده را به اشتراک میگذاشت تا سایر اسرای فلسطینی بتوانند، با تاکتیکهای شین بت علیه آنها آشنا شوند. او دوست داشت، به کارشناسی در «تاریخ یهود» تبدیل شود.
السنوار روزی به دوستان خود گفت: «آنها میخواستند، زندان برای ما تبدیل به قبر و آسیابی برای خرد کردن اراده و عزم و بدنهای ما شود، اما الحمدلله با ایمان به آرمانمان زندانها را به محلی برای عبادت و مدارسی برای تحصیل تبدیل کردیم.»
به عنوان یک دندانپزشک در اسرائیل، بیتون موظف بود، آموزشهایی در زمینه پزشکی عمومی هم میدید تا در موارد نیاز به کمک سه پزشک دیگر زندان برای بخیه زدن زخمها یا تشخیصهای دشوار بشتابد. وی به یاد دارد، اوایل سال ۲۰۰۴ پس از ملاقات با بیماران، با پزشکان زندان مواجه شد که از دست السنوار کلافه شده بودند، روزی نبود که وی نیاز به پزشک برای درمان زخمهایش نداشته باشد.
این گزارش فاش کرد که بیتون در تلاش بود تا السنوار و دیگر اسرای فلسطینی را متقاعد کند تا با محققان اسرائیلی در حال مطالعه روی «بمبگذاریهای انتحاری» فلسطینیها همکاری کنند و با وجودیکه او بارها السنوار را دیده بود و با هم صحبت کرده بودند، اما هر بار که به اتاق معاینه میآمد و با وی احوالپرسی میکرد، السنوار میگفت که او را نمیشناسد: «شما که هستید دکتر؟» و بعد قبل از اینکه او را معاینه کند، میافزود: «متاسفم .. من شما را نمیشناسم».
آنچه درباره السنوار توجه مرا جلب این بود که او در بسیاری از موارد وقتی برای نماز برمیخاست، زمین میخورد. حین صحبت هم به نظر میرسید که دارد از حال میرود و بیهوش میشود. به گفته دکتر بیتون، السنوار همواره از دردی در پشت گردنش شکایت داشت.
بیتون تشخیص داده بود، شاید سکته مغزی کرده باشد، لذا باید در بیمارستان بستری شود. السنوار به مرکز پزشکی «سوروکا» نزدیکترین مرکز درمانی به زندان منتقل شد و در آنجا جراحی شد.
بیتون پس از عمل، به ملاقاتش میرود. به گفته او، السنوار از وی تشکر میکند. بیتون میخواهد، برایش توضیح دهد، دیدگاه اسلام نسبت به کسی که زندگی فردی را نجات میدهد، چیست.
بیتون میگوید، این بهانهای شد تا چند ملاقات با السنوار داشته باشم. این فرصت خوبی بود، چون السنوار از جمله اسرایی بود که با زندانبانان اسرائیلی صحبت نمیکرد.
وی میافزاید: «طی خدمت در زندانها با اسرای بسیاری ملاقات و صحبت کردم، اغلب آنها از خانواده و مشکلاتشان در زندان میگفتند، اما صحبتهای السنوار درباره کار و اعتقادات بود.»
وی ادامه میدهد: «گفتگو با السنوار هیچگاه بعد شخصی یا احساسی نداشت. او با همه وجود قرآن حفظ و با اعتماد به نفس اصول و مبادی حماس را مطرح میکرد.»
بیتون میگوید: «حماس بر این باور است، سرزمینی که ما (فلسطینیها) روی آن زندگی میکنیم، سرزمین مقدسی است. این سرزمین ماست و تو حق نداری در آن زندگی کنی. این دیدگاه سیاسی نیست، باوری دینی و مذهبی است.»
زندانبانان در بازرسی از سلول السنوار در سال ۲۰۰۴، یک کتاب دستنویس درباره روابط زن، مرد و خانواده در اسلام پیدا کردند که حداقل یک نسخه از آن به بیرون از زندان برده شده باشد.
در بخشی از گزارش نیویورک تایمز آمده است که «خار و میخک» «داستانی است که زندگی السنوار را روایت میکند. راوی، پسری مذهبی از غزه به نام احمد است که طی جنگ ۱۹۶۷ از مخفیگاه خود بیرون میآید و وارد زندگی تحت اشغال اسرائیل میشود. ظلم و ستم اشغالگران باعث به جوش آمدن رگ غیرت جوانان فلسطینی میشود.»
دکتر بیتون نقل میکند که «السنوار در زندان بئر السبع، بدون شک رئیس اسرای فلسطینی بود و او بود که حرف آخر را بین آنها میزد، اما هیچگاه این موضوع موجب نشد، به خود مغرور شود یا حتی آن را اظهار کند. او بسیار متواضع و مؤمن بود، کارهای سلول را به ویژه با زندانیان کم سن و سالتر تقسیم میکرد و خود آنها را انجام میداد.»
او هر هفته شیرینی «کنافه» درست میکرد که یک شیرینی فلسطینی است. اسرا همیشه منتظر کنافه او بودند. واقعا آن را دوست داشتند. فلسطینیها کنافههای خوبی درست میکنند.
به گفته بیتون، «السنوار مردی زیرک، باهوش و قاطع بود. او مرد قابل اعتمادی بود که قدرت گردآوردن مردم پیرامون خود را داشت. اسرار زندانیان را نزد خود حفظ میکرد و صندوق اسرار آنها بود و در گفتگوها و تعاملش با زندانیان جانب صداقت و درستی را پیش میگرفت.»
بینون میگوید: «السنوار بر این باور بود، کسی که انگیزهها و ریشههای دشمنش را نشناسد، نمیتواند، نقشههایش در سازمان را علیه دشمن پیاده کند.»
بعد از عملیات اسارت «گیلاد شالیت» سرویسهای امنیتی اسرائیلی از بیتون میخواهند که اطلاعاتی امنیتی از رهبران در بند حماس در زندان جمعآوری کند.
در سال ۲۰۰۹، اسرائیل به طور مبدأیی موافقت کرد که ۱۰۰۰ اسیر فلسطینی را با شالیت مبادله کند، درحالی که السنوار "مذاکرات را از داخل زندان با گروهی از رهبران فلسطینی که او نیز همراه او در زندان بودند، مدیریت میکرد. "
به گفته «گرهارد کنراد»، افسر اطلاعاتی بازنشسته آلمانی که یکی از میانجیهای قرارداد شالیت بود، السنوار بر این باور بود که این قرارداد آنگونه که باید به نفع فلسطینیها نیست، با اینکه نامش در میان اسرایی که باید آزاد میشدند، بود.
کنراد میگوید: «السنوار خواستار آزادی اسرایی بود که در لیست ممنوعه و غیرممکن قرار داشتند. اسرایی که حبس ابد داشتند، مانند برغوثی و عباس السید که مغز متفکر عملیات عید پسح بودند و طی آن ۳۰ اسرائیلی در هتل پارک کشته شدند.»
اصرار و پافشاریهای السنوار در این قرارداد باعث شد تا تعداد اسرایی که در قبال آزادی شالیت میبایست آزاد شوند، افزایش یابد و به ۱۰۲۷ اسیر برسد که در میان آنها تعدادی از اسرای قرار گرفته در لیست ممنوعه هم بودند.
روز ۱۸ اکتبر ۲۰۱۱ بیتون در میدان زندان «کتسعوت» ایستاده بود و سوار شدن السنوار به اتوبوس و حرکتش به سمت غزه را میدید، درحالی که به قدرت و اقتدار بیبدیل السنوار آگاه بود، چون آن را از نزدیک دیده بود.
بیتون در پایان به فیلمی از السنوار در مراسم استقبال از اسرا و سپس مصاحبهای که با وی شد، اشاره کرد که در آن وی با چهرهای جدی گفت: «ما از هیچ تلاشی برای آزادی بقیه برادران و خواهرانمان دریغ نمیکنیم. گردانهای القسام نظامیان بیشتری را به اسارت خواهند گرفت تا آنها را با آزادی عزیزانمان مبادله کنیم که هنوز پشت میلههای زندان هستند.»
وی تأکید کرد: «السنوار سالها قبل گفت با ما چه خواهد کرد، اما گوش ندادیم.»