کد مطلب: ۶۱۶۴۱۶
۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۲
خلبان بی نظیر تنکابنی به جایی رسید که تیمسار فلاحی رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آن را ستاره غرب نامید و گفت: شیرودی ناجی غرب، فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان اباذر بود و غیرممکن‌ها را ممکن کرد.

زندگی نامه مردی از تبار آسمان

به گزارش مجله خبری نگار، هشتم اردیبهشت سال ۱۳۶۰ یادآور دلیرمردی و رشادت شهیدی از تبار آسمان است.

مرد آسمان، مردم مبارزه، مرد شهامت و شهادت که در آسمان خاطرات خوبی از خود بر جای گذاشته و آسمانی شد.

شهید علی اکبر قربان شیرودی امیر سرافراز هوانیروز ارتش در ۲۵ دی سال ۱۳۳۴ در بالاشیرود شهرستان تنکابن دیده به جهان گشود.

علی اکبر قربان شیرودی علاقه زیادی به روستای شیرود تنکابن داشت، پس از گذراندن تحصیلات تا مدرک چهارم متوسطه برای ادامه تحصیل به تهران رفت.

این خلبان تیزپرواز هوانیروز به علت مشکلات مالی قادر به ادامه تحصیل نشد، ولی در سال ۱۳۵۳ با مدرک چهارم متوسطه برای خلبانی هلی کوپتر به استخدام هوانیروز درآمد.

شهید شیرودی با گذراندن آموزش‌های نظامی، زبان انگلیسی و پرواز با درجه ستوانیار سومی در پایگاه یکم رزمی هوانیروز کرمانشاه به انجام وظیفه مشغول شد.

این خلبان در سال ۱۳۵۱ دوره‌های خلبانی را از سر گرفت و برای گذراندن دوره کامل خلبانی راهی پادگان هوانیروز اصفهان شد.

شهید خلبان شیرودی از نوابغ هوانیروز و جنگنده سوپر کبرا بود و افتخارآفرینی‌های این امیر پرافتخار ارتش جمهوری اسلامی در جنگ با رژیم بعثی عراق در منطقه پاوه زبانزد خاص و عام است.

۲۴ سال بود که جوان رشید مازندرانی فرمانده خلبانان هوانیروز شد و در نخستین روز جنگ تحمیلی رژیم بعثی علیه ایران مصادف با ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ با حضور در منطقه کرمانشاه پس از ۱۲ ساعت پرواز عملیات متعددی را راهبری کرد و به دلیل رشادت و دلیرمردی از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقا یافت.

در خاطرات خلبان شهید شیرودی آمده است که می‌گفت: احمد کشوری استاد من است، زمانی که شهید شد یک بالم شکست و دیگر قدرت پرواز نداشتم.

نابغهِ شیرود؛ ستاره غرب و فاتح بازی دراز که درجه تشویقی را نپذیرفت

این شهید از بزرگترین شاگردان احمد کشوری بود، هرچند شهیدان خلبان هوانیروز احمد کشوری و علی اکبر شیرودی بازوی هم بودند، مکمل هم بودند و در عملیات‌های غرب کشور هر زمان شهید کشوری نیاز به کمک داشت، شیرودی نفر اول کمک او بود البته هر جا شهید شیرودی هم نیاز به یاری داشت بی سیم می‌زد احمد داداش بلند شو بیا به کمکت نیاز دارم.

شهید شیرودی و خلبان شهید حمیدرضا سهیلیان در سرپل ذهاب جنگ را مدیریت می‌کردند البته با لیدری حمیدرضا سهیلیان که بعد از شهادتش شیرودی به تنهایی مدیریت منطقه را در دست گرفت.

شهید کشوری در منطقه ایلام لیدر تیم آتش هوانیروز بود و پاسداری از ۴۳۰ کیلومتر مرز ایران با کشور عراق را برعهده داشت که گسترده‌ترین مرز کشور مربوط به استان ایلام است.

شهیدان خلبان کشوری و شیرودی هر دو هنرمند بودند، احمد کشوری خطاط، عکاس، نقاش و خواننده بود و شهید شیرودی علاقه زیادی به بازیگری تئاتر داشت.

با شروع جنگ تحمیلی شهید شیرودی با سه فروند هلیکوپتر و ۱۲ نفر خدمه در مقابل لشگر عراق با رشادت ایستادگی کرد و علاوه بر پادگان سرپل ذهاب و وارد آوردن خسارت فراوان به متجاوزان بعثی، آن‌ها را مجبور کرد تا کیلومتر‌ها به عقب بروند.

آخرین مأموریت خلبان سلحشور هوانیروز که با هلی کوپتر کبرا خاطره ساز در آسمان آبی ایران اسلامی بود، به تاریخ هشتم اردیبهشت ۱۳۶۰ عملیات بازی دراز دشت ذهاب باز می‌گردد.

خلبان تیزپرواز شیرودی در منطقه غرب و سرپل ذهاب حین نبرد با نیرو‌های بعثی مورد هدف گلوله مستقیم توپ قرار گرفته و هلی کوپتر کبرا سقوط می‌کند تا این بزرگمرد برای همیشه آسمانی شود.

پیکر پاک خلبان شهید شیرودی پس از شهادت در محوطه امامزاده حسین شهر شیرود تنکابن به خاک سپرده شد.

نابغهِ شیرود؛ ستاره غرب و فاتح بازی دراز که درجه تشویقی را نپذیرفت

سرهنگ خلبان زنده یاد صفر پایخان در بیان خاطرات شهید علی اکبر شیرودی در کتاب عبور از بی نهایت نوشته مسعود آب آذری، اظهار کرد: ساعت ۶ صبح روز هشتم اردیبهشت دوباره اعلام کردند که عراق دست به پاتک دیگری زد و تلاش می‌کند تا ارتفاعات شهر سرپل ذهاب را تصرف کند.

آماده پرواز شدیم، شیردوی به دنبال کمک خلبانی برای بالگرد خودش بود، کمک خلبانش شب گذشته مسمومیت غذایی پیدا کرده بود و حال چندان مساعدی نداشت، احمدرضا آرش را انتخاب کرد و به راه افتادند.

من هم منتظر ماندم تا پس از بازگشت آن‌ها به همراه تیم دوم برای عملیات به منطقه بروم، دقایقی از پرواز شیرودی و تیم اول پرواز نگذشته بود که بالگرد نجات با وضعیت بسیار بدی داخل پایگاه روی زمین نشست، چند نفر از دوستان اطراف بابگرد را گرفتند و لحظاتی بعد صدای آه و ناله و شیون بلند شد.

وضعیت غیرعادی به وجود آمد و من هنوز نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است، داخل کابین بالگرد نشسته بودم و آماده پرواز. از آنجایی که موتور بالگردم روشن بود نمی‌توانستم پیاده شوم تنها کاری که می‌توانستم انجام دهم این بود که از یکی از دوستان بپرسم چه خبر شده است.

ناراحت و پر از بغض جواب داد شیرودی برنگشته است و یکی از بالگرد‌های کبرا را زدند. معطلی جایز نبود، سریع تیم آتش را تکمیل کردم و به اتفاق دو فروند هلی کوپتر ۲۱۴ به محل سانحه رفتیم.

هلی کوپتر کبرا شیرودی روی زمین افتاده بود، کابین جلو از بدنه جدا شده و چند متر دورتر دیده می‌شد، از احمدرضا آرش کمک خلبان شیرودی هم خبری نبود، شیرودی داخل کابین شکسته گیر کرده بود، با ریختن آتش به سوی نیرو‌های عراقی محلی را برای فرود هلی کوپتر نجات آماده کردیم، گویا عراقی‌ها فهمیده بودند چه کسی را مورد هدف قرار دادند.

نابغهِ شیرود؛ ستاره غرب و فاتح بازی دراز که درجه تشویقی را نپذیرفت

از پیام‌هایی که برای یکدیگر می‌فرستادند و کلمه رمز "شیر" که هر بار آن را تکرار می‌کردند می‌شد فهمید که هلی کوپتر مورد هدف آن‌ها در نگاه و نظرشان چقدر مهم و باارزش بود.

در دور دوم آتش به روی عراقی‌ها بچه‌ها از طریق رایدو به ما خبر دادند که آرش را پیدا کردند، ولی پاهایش به شدت مجروح شد و خونریزی به حدی زیاد بود که او را شریع به یکی از بیمارستان‌های تهران انتقال دادند، ولی به نظر می‌رسید که شیرودی در همان لحظات اول به شهادت رسیده بود.

تیم نجات تنها کاری که می‌توانست انجام دهد این بود که پیکرش را از داخل کابین شکسته و مچاله شده بالگرد بیرون بیاورند.

شهادت شیرودی باعث ایجاد وقفه در کارمان شد، از یک طرف خلبان‌ها و از طرف دیگر نیرو‌های فنی هوانیروز عاشورایی به پا کرده بودند.

کسی دل و دماغ پرواز و کار نداشت، احساسات شدید بر روی هن مان سوار شده بود و اجازه اندیشیدن به کسی نمی‌داد. در آن ساعات از هر کسی درخواست می‌کردم که به سر کارش برگردد امتناع می‌کرد، کار به جای خطرناکی کشیده شده بود و تردیدی نبود که عراقی‌ها از این فرصت برای ورود آورن ضربات سخت و جبران ناپذیر نهایت استفاده را کنند.

در حالی که نیرو‌ها در غم از دست دادن شیرودی در محلی اجتماع کرده بودند نمی‌دانم چه کسی بود که میان جمعیت فریاد کشید مگر همین شیرودی نبود که می‌گفت برای من مملکتم و اسلام از هر چیز دیگر مهمتر است پس چرا ایستاده اید و راهش را ادامه نمی‌دهید، پس از این هشدار خلبان‌های هوانیروز و کارکنان بخش‌های دیگر فنی و پروازی به خود آمدند و بر آن شدند تا دست روی دست نگذارند و کار را تمام شده نبینند.

نابغهِ شیرود؛ ستاره غرب و فاتح بازی دراز که درجه تشویقی را نپذیرفت

احمد پیشگاه هادیان به دلیل آن که به دلیل شیرودی رفاقت و صمیمیت بیشتری داشت و رابطه دوستی بین او و شیرودی بسیار عاطفی و نزدیک بود بسیار محزون و متأثرتر از دیگران بود.

در همان اولین سال جنگ به دستور فرمانده هوانیروز، علی اکبر شیرودی چند درجه تشویقی گرفت و از ستوان یار سوم خلبان به درجه سروانی رسید، ولی این خلبان شهید در نامه‌ای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در نهم مهر سال ۱۳۵۹ نوشت: اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می‌باشم و تاکنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در تمام جنگ‌ها شرکت کردم منظوری جز جز پیروزی اسلام نداشتم و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفتم لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب دادند پس گرفته و به درجه ستوان یار سوم که بودم برگردانید.

این فرزند بالاشیرود تنکابن به جایی رسید که تیمسار، ولی الله فلاحی رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آن را ستاره غرب نامید و گفت: شیرودی ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک دشت ذهاب و پادگان اباذر بود و غیرممکن‌ها را ممکن کرد.

نابغهِ شیرود؛ ستاره غرب و فاتح بازی دراز که درجه تشویقی را نپذیرفت

شیرودی در مدت کوتاه حضور در جنگ تحمیلی رکورد بالاترین پرواز با هلی کوپتر کبرا را در دنیا به نام خود ثبت کرد و از ۳۶۰ خطر مرگ نجات پیدا کرده و هلی کوپترهایش بیش از ۴۰ بار سانحه دیده و بیش از ۳۰۰ بار مورد اصابت گلوله قرار گرفتند.

شیرودیِ تیزپرواز ۸ اردیبهشت سال ۱۳۶۰ در منطقه بازی دراز پس از انهدام چندین تانک، از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و آسمانی شد تا همان طور که در وصیت اش آمده بود غمگین آن نباشد که برای وصال پرودگار خالص نباشد.

نابغهِ شیرود؛ ستاره غرب و فاتح بازی دراز که درجه تشویقی را نپذیرفت

برچسب ها: شهید شهادت
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر