به گزارش مجله خبری نگار،یکی از آیات پراهمیت و بحث برانگیز قرآن، آیه ۱۷۲ سوره اعراف است. در این آیه خداوند به اقرار و اعترافی اشاره میکند که گویا در گذشته از همه آدمیان گرفته شده است و همه آنها به وحدانیت پروردگار شهادت دادهاند.
در این آیه میخوانیم:
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ.»
«به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند: آری، گواهی میدهیم. (اما چرا خداوند چنین پیمانی گرفت؟) برای اینکه در روز رستاخیز نگوئید ما از این (توحید) بی خبر بودیم.».
اما سؤال این است که اگر چنین اقراری از همه ما ستانده شده پس چرا هیچکدام ما چنین خاطرهای را به یاد نمیآوریم و هیچ کس هم در طول تاریخ ادعای یادآوری این جریان را نداشته است؟
برای پاسخگویی به این پرسش، ابتدا باید از چیستی این ماجرا خبردار شویم. اما به دلیل آنکه در این آیه تنها به صورت سربسته به وجود چنین اقراری اشاره شده و درباره جزئیات، ماهیت و چگونگی آن سخنی به میان نیامده، پی بردن به این مساله بسیار دشوار و یا دست نیافتنی خواهد بود. روایات فراوانی هم که در این زمینه به دست ما رسیده به دلیل برداشتهای مختلفی که از آنها شده دیدگاههای گوناگونی را در این زمینه به وجود آورده است. با این وجود میتوان متناسب با هر دیدگاهی به پاسخ گویی به این پرسش پرداخت و بر فرض صحیح بودن هر یک از این نظریات به جواب پرسش اصلی رسید.
ممکن است هیچ یک از ما به خاطر نداشته باشیم که چگونه سخن گفتن، راه رفتن و یا حتی نقاشی کردن را آموختهایم، اما به راحتی از همه این آموختهها استفاده میکنیم؛ بنابراین بسیار عادی است که همه ما حادثهای را که در عالمی پیش از آمدن به این دنیا رخ داده را فراموش کنیم، اما محتوای پر اهمیت آن را در ضمیر خود نگاه داریم
به طور کلی شش نظریه در مورد چگونگی این پیمان الهی وجود دارد (پیام قرآن، ج ۳، ص ۱۱۷) که شاید بتوان همه آنها را در دو گروه خلاصه کرد:
گروه اول: عالم ذرّ، عالمی غیر از عالم کنونی در برخی از روایات اشاره به عالمی با عنوان عالم ذرّ شده که مقصود از آن غیر از عالم کنونی ما است. به عنوان نمونه روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده که میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّیَّهَ آدَمَ ع مِنْ ظَهْرِهِ … قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآِدَمَ انْظُرْ مَا ذَا تَرَی قَالَ فَنَظَرَ آدَمُ ع إِلَی ذُرِّیَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ قَالَ آدَمُ ع یَا رَبِّ مَا أَکْثَرَ ذُرِّیَّتِی. …» (الکافی، ج ۲، ص ۹)
«آنگاه که خداوند، نژاد آدم را از پشتش بر آورد تا از آنها پیمان گیرد … به آدم فرمود: بنگر چه میبینی؟ آدم به نژاد خود نگاه کرد که مورچه وار فضای آسمان را پُر کردند. گفت: پروردگارا، وه چه بسیار است نژاد من. …»
۱ برخی همچون برخی از محدثان، هیچ گونه توجیه و تأویل را در این مورد نمیپذیرند و تمامی اتفاقات و گفتگوهای این آیه را حقیقی و واقعی برمی شمرند.
۲ برخی، این اقرار را متعلق به عالم ارواح برمی شمرند و بر این باورند که خداوند این پرسش را از ارواح همه انسانها پرسیده است.
۳ برخی دیگر همچون سید مرتضی و ابوالفتوح رازی اعتقاد دارند که این اقرار تنها از بعضی از انسانها همچون پیامبران و اولیای خدا گرفته شده و پرسشی همگانی نبوده است.
۴ علامه طباطبایی نیز معتقد است که این جریان، شهودی است باطنی که در عالمی ملکوتی و مسبوق به عالم دنیوی رخ داده است. (المیزان، ج ۸، ص ۳۳۴)
ـ در صورت پذیرش نظریه سوم، پاسخ بسیار روشن است. چراکه متناسب با این نظریه این آیه تنها مختص به پیامبران و اولیای خاص خدا است و تنها آنها بودهاند که چنین اقراری به وحدانیت پرودگار داشتهاند؛ بنابراین دیگران شامل حال این آیه نمیشوند و دلیلی هم ندارد که چنین جریانی را به خاطر بیاورند.
ـ، اما متناسب با سه نظریه دیگر باید گفت که: گاه انسان با گذر زمان، حوادث بسیاری را فراموش میکند، اما محتوای اصلی آن را به خاطر میسپارد؛ بنابراین مهم، به یاد آوردن محتوای اصلی آن حادثه است نه جزئیات و ریزه کاریهای آن. همانند کسی که میداند جملهای را از کسی شنیده، اما به یاد نمیآورد که آن را در کجا و از زبان چه کسی دریافت کرده است؛ بنابراین برای حادثهای که پیش از عالم کنونی ما و در دورانی بسیار غریب رخ داده، همین اندازه کافی است که محتوای اصلی آن یعنی «گرایش به پرستش پروردگار»، در یاد مردم باقی بماند.
ممکن است بگویید که این سخن، قابل پذیرش نیست. زیرا بالاخره اگر چنین جریانی حقیقتا رخ داده باشد، هر چند هم در زمانی بسیار دور اتفاق افتاده باشد، باید در یاد برخی از مردم موجود باشد.
اما باید گفت که این مسألهای بسیار طبیعی است. زیرا معمول انسانها حتی حوادث دوران کودکی خود را نیز به یاد نمیآورند، چه رسد به رخدادهای پیش از آن. با این وجود با اینکه هیچ کس از دوران نوزادی خود خاطرهای ندارد، اما آموختههای خود را از آن دوران همچون نقشی ماندگار در یاد دارد. با اینکه ممکن است هیچ یک از ما به خاطر نداشته باشیم که چگونه سخن گفتن، راه رفتن و یا حتی نقاشی کردن را آموختهایم، اما به راحتی از همه این آموختهها استفاده میکنیم؛ بنابراین بسیار عادی است که همه ما حادثهای را که در عالمی پیش از آمدن به این دنیا رخ داده را فراموش کنیم، اما محتوای پر اهمیت آن را در ضمیر خود نگاه داریم.
برخی معتقدند که مقصود از عالم ذرّ، «عالم استعدادها» است و اقرار به وجود خدا نیز به «زبان تکوین و آفرینش» در عالم جنینی رخ داده است. چراکه خداوند، حقیقت توحید را هم در نهاد انسان به صورت یک حس دورنی ذاتی و هم در عقل و خرد او به صورت یک حقیقت خود آگاه قرار داده است
اقرار به توحید با «زبان آفرینش» و یا «زبان حال» است. برخی از روایات دلالت بر این نکته دارد که اقرار به توحید پرودگار با آفرینش انسان در یک زمان رخ داده است. یکی از یاران امام صادق علیه السلام میگوید که از حضرت در مورد آیه «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ علیها» (سوره روم، آیه ۳۰: فطرت الهی است که خداوند، مردم را بر اساس آن آفریده)، پرسیدم که این فطرت چیست؟ امام صادق علیه السلام پاسخ داد:
«هِیَ الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْکَافِر.» (الکافی، ج ۲، ص ۱۲)
«آن فطرت، اسلام است که خدا مردم را هنگامی که از آنها پیمان گرفت بر یگانه پرستی آفرید. آنگاه که خدا به آنها گفت: «مگر من پروردگار شما نیستم؟» و در آن مؤمن و کافر هر دو بودند.»
در پی چنین روایاتی برخی معتقدند که مقصود از عالم ذرّ، «عالم استعدادها» است و اقرار به وجود خدا نیز به «زبان تکوین و آفرینش» در عالم جنینی رخ داده است. چراکه خداوند، حقیقت توحید را هم در نهاد انسان به صورت یک حس دورنی ذاتی و هم در عقل و خرد او به صورت یک حقیقت خود آگاه قرار داده است.
برخی دیگر نیز با بیانی شبیه به این معتقدند که اساسا این گفتگو، با زبان معمول صورت نگرفته و به اصطلاح، سخنی است با «زبان حال» نه با «زبان مقال». اینگونه تعبیرها در گفتگوهای روزانه نیز کم نیست مثلا میگوییم: «رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون» یا میگوییم: «چشمان به هم ریخته او میگوید دیشب به خواب نرفته است.» (تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۷)
پاسخ متناسب با دیدگاههای گروه دوم: همانطور که گفته شد، نظر این گروه این است که اقرار و شهادت به وجود پروردگار که در این آیه آمده به صورت زبانی نبوده است. بلکه با زبان حال و یا با زبان آفرینش شکل گرفته و مصداق خارجی ندارد؛ بنابراین پرسش مذکور (چرا هیچ کس چنین مسألهای را به خاطر نمیآورد) حل خواهد شد. چراکه بنا بر این دیدگاه هیچ جریانی در خارج و عالم واقع رخ نداده که ما بخواهیم آن را به یاد بیاوریم.
منبع:اینفو