به گزارش مجله خبری نگار/ایران: پس از تهدیدات عملی موفق ارتش یمن بر ضد جبهه عبری-غربی که منجر به ظهور یمن به عنوان متغیر جدید و تعیین کننده در تحولات منطقه و محبوبیت آن نزد ملتهای حامی فلسطین شد، امریکا و دیگر متحدان آن، چون انگلیس به تکاپو افتادند تا جایگاه متزلزل خود در آبهای دریای سرخ و پیرامون آن را بازیابی کنند.
روز گذشته گرنت شاپس، وزیر دفاع انگلیس در یادداشتی در روزنامه دیلیتلگراف مدعی حمله مستقیم به یمن شد و اعلام کرد، لندن در اقدام مستقیم علیه حوثیها برای جلوگیری از حمله به کشتیها تردید نخواهد کرد. در همین رابطه هفته نامه ساندی تایمز نیز گزارش کرد که لندن، واشنگتن و احتمالا یک کشور دیگر اروپایی که به گفته رسانههای عبری فرانسه است، به کارزار نظامی تحت هدایت امریکا علیه ارتش یمن به منظور توقف عملیات آنها در دریای سرخ خواهند پیوست و با حملات هوایی مواضعی از یمن را مورد هدف قرار خواهند داد. نیویورک تایمز هم که روزنامه نزدیک به دموکراتهای امریکاست از تدارکات پنتاگون برای انجام عملیات بر ضد پایگاههای امریکا در داخل یمن خبر داد. این در حالی است که یکشنبه جان کربی اعلام کرد، ایالات متحده به دنبال جنگ با یمن و جنگی گستردهتر در منطقه نیست.
در مقابل نیز یحیی سریع، سخنگوی نیروهای مسلح یمن طی بیانیهای با هشدار به امریکا و تأکید بر ممانعت از عبور کشتیها به مقصد سرزمینهای اشغالی خاطر نشان کرد نیروهای یمنی در مقابله با هر گونه تجاوزی علیه کشور یمن و مردم آن تردید نخواهد داشت. در همین رابطه پارلمان یمن در واکنش به این اظهارات و شهادت ۱۰ رزمنده یمنی در درگیری مستقیم با امریکا تأکید کرد که با حضور واشنگتن و لندن و همپیمانان آنان در آبهای منطقهای یمن به عنوان اهداف متخاصم برخورد خواهد شد.
علاوه بر آن، ضیف الله الشامی، وزیر اطلاع رسانی دولت یمن اعلام کرد که موضع یمن تحت تأثیر تهدیدات امریکا و متحدانش تغییر نخواهد کرد و خون یمنیها رنگینتر از خون فلسطینیها نیست.
به نظر میرسد، آنچه تاب آوری امریکا و غرب را در میان بحبوحه نبردهای منطقهای کاهش داده و آن را مجبور به ورود مستقیم و یا حتی غیر مستقیم به جنگ کرده، فارغ از مخاطرات ایجاد شده برای صهیونیست ها، تضعیف برتری امریکا در آبهای دریای سرخ و در ازای آن ورود یمن به کالبد جهانی به عنوان یک قدرت نظامی و به تبع آن سیاسی، در یکی از استراتژیکترین مکانهای منطقه و جهان است؛ لذا تفسیر تهدیدات یمن نباید به ضربات امنیتی، سیاسی و اقتصادی به صهیونیستها محدود شود و ناتوانی و تحلیل اعتبار غرب و در راس آن امریکا در حفاظت از منافع صهیونیست ها، مؤلفهای جدی در تحولات جهانی و نه محدود به منطقه ایجاد میکند.
یمن امروزه در بسیاری از محافل سیاسی جهان به یک واحد مطالعاتی ویژه مبدل شده و ناظران بین المللی ضریب ویژهای را در روند تحولات منطقهای و جهانی به آن اختصاص داده اند. چرا که اکنون یمن با دارا بودن سهم بزرگی از میدان رویارویی جبهه مقاومت با صهیونیست ها، اهمیت راهبردی آن را در معادلات منطقهای اثبات کرده است. عملیات ارتش یمن علیه کشتیهایی که در منطقه دریای سرخ به سمت بنادر رژیم صهیونیستی حرکت میکنند، باعث شد تعدادی از شرکتهای حمل و نقل دریایی بینالمللی مسیر خود را با هزینه بسیار تغییر داده یا سفر به سرزمینهای اشغالی را متوقف کنند که این موضوع موجب ایجاد خسارتهای گزافی در سرزمینهای اشغالی شد. به عنوان نمونه، منابع عبری از توقف کشتیرانی در ایلات - یکی از مهمترین بنادر صهیونیستها - و همچنین گران شدن بنزین در سرزمینهای اشغالی خبر دادند.
خطر دیگری که در این بین، برای امریکا به حقیقت پیوسته است از بین رفتن تسلط و بازدارندگی آن در آبهای دریای سرخ است؛ لذا ورود ناوشکن البرز ارتش ایران به این آبها نشان میدهد که توازن قوا در دریای سرخ به نفع جبهه مقاومت در حال جابه جایی است و سطوح بازدارندگی آن نیز در حال ارتقا یافتن است.
همچنین، عدم مشارکت کشورهای منطقه و برخی کشورهای اروپایی و همچنین ائتلاف سعودی که در جنگ ۹ ساله علیه یمن حضور داشته اند، برگی دیگر از شکست امریکا در پیاده سازی سیاستهای اعلامی و همراه کردن کشورها با خود را در جهان به نمایش گذاشته است. چرا که عدم همسویی این کشورها، نشان از زاویه دار شدن برخی دیدگاههای منطقه از خط مشیهای نظامی امریکا در منطقه و گرایش به پیگیری سیاست خارجه چند وجهی با حضور قدرتهای بزرگ جهان و همچنین تنظیم مناسبات با کشورهای منطقه همچون ایران دارد.
عوامل فوق گویای آن است که امریکا در مقابل یمن، به عنوان کشوری که تحت محاصره ظالمانه و تحریمهای گزاف قرار دارد در حال تجربه شکست چند لایه است که برون رفت از آن طبق شرایط و معادلات منطقهای ساده نبوده و تبعات منفی بسیاری برای آن در پی خواهد داشت.
امریکا با وجود تهدیدات علیه مقاومت یمن، پیش فرض خود را همچنان بر عدم گسترش نبرد و دامنه دار شدن تنش در منطقه قرار داده است. این کشور از توسعه و تشدید نبرد و در نتیجه فعال شدن کانونهای درگیری بیشتر علیه پایگاههای خود در حوزه خلیج فارس هراس دارد، زیرا به عقیده بسیاری از تحلیلگران غربی وقوع این نبرد، تهدیدی اساسی برای منافع امریکا خواهد بود و نظم متزلزل امریکا را در منطقه به سمت فروپاشی سوق خواهد داد؛ لذا میتوان این گزاره را درنظر گرفت که ارائه چنین رویکردی در رسانهها به طور فزاینده، نوعی محک زدن و قدرت نمایی در برابر ارتش یمن و نوعی تهدید برای ایجاد بازدارندگی است.
باید توجه داشت، ورود مستقیم امریکا به جنگ کلاسیک، رویه غیر عادی بعد از سالها نبرد غیر مستقیم در منطقه است. امریکا با وجود اینکه برنامه ریز اصلی جنگهای منطقهای بوده، اما در سالهای اخیر همواره به عنوان هدایتگر و پشتیبان ظاهر شده و از جنگ مستقیم تا حدودی امتناع ورزیده است؛ لذا با این فرضیه، پشت سر گذاشتن این رویه نشان میدهد که مخاطرات ایجادی و خسارتهای حیثیتی و اقتصادی توسط یمن، برای صهیونیستها و امریکا تا چه اندازه تعیین کننده بوده است.