به گزارش مجله خبری نگار، زحل اولجای یکی از خاصترین نامهای سینما، تئاتر و صحنه، مهمان احمد ممتاز تایلان در برنامه همدلی پخش شده از انتیوی بود.
زحل اولجای که مدت هاست در هیچ برنامه تلویزیونی شرکت نکرده، خاطرات بسیار خاصی را درباره خود تعریف کرد و ضمن همدلی با داستانهای واقعی، اظهارنظرهایی کرد. نکات برجسته همدلی را با شما به اشتراک گذاشت.
وی گفت:
ازدواج بازیگران سخت نیست، خود ازدواج سخت است. وقتی زن و شوهر هر دو بازیگر هستند، ناگزیر رقابت وجود دارد، غیرممکن است که بینشان رقابت وجود نداشته باشد. مخصوصاً اگر صحبت از استعداد و حرفهای باشد که مو به مو و لحظه به لحظه درحال تغییر است، فاجعه رخ میدهد… البته از طرف دیگر هم افراد باهوش و خوب دور هم جمع میشوند و از آن سر نیز به نفع خانواده و تئاتر خواهد بود و به نتایج بسیار خوبی دست مییابیم.
او افزود:
عشق یک طول عمری دارد، ممکن است حتی حداکثر ۵ سال هم نباشد… من بسیار خوشحالم که یک دختر دارم و او کسی است که میتوانم در زندگی به او اعتماد و تیکه کنم.
زحل اولجای توضیح داد که هنگام عبور از مقابل خانه شان در اوسکودار، جایی که او متولد و بزرگ شده بود، دید که خانه برای اجاره مبله شده است. همراه یک مشاور املاک رفت تا از خانه بازدید کند:
یک اتفاق بسیار جدید افتاد، به طور اتفاقی و ناگهانی آگهی آن خانه را دیدم که به عنوان یک خانه مبلمان در یک محله دورافتاده، ۲ ماه پیش برای اجاره ارائه شده است. همکارانی که ۲۵ سال است با آنها کارمیکنم هم همراهم بودند، از آن دوستی که بعنوان مشاور املاک با ما آمد نیز عذر میخواهم…اما خانه خیلی نامناسب بود، من در تمام اتاقها پرسه زدم. کمد قدیمی، کابینت آشپزخانهها قدیمی، ۳۰ سال پیش از آن خانه خارج شدم، کمی با خودم فکر کردم و آن سالها را به یاد آوردم، وارد راهرو شدم، آن سالها گیتار آکوستیک بسیار خوبی در راهرو گذاشته بودم، بعد از اینکه مهمانها میرفتند، همه درها را میبستم و آهنگ میخواندم. نگاهی به راهرو انداختم، چه راهروی کوچکی بود… قبلاً خانهای بود با ۲ اتاق و ۱ اتاق نشیمن… تعجب کردم که چگونه توانسته بود این همه آرزو را در آن راهرو جا بدهم. خیلی چیز جالبی بود!
احمد ممتاز تایلان سئوال کرد «آیا دوران کودکی شادی داشتید؟» زحل اولجای در پاسخ به این سوال گفت:
نه زیاد… پدرو مادرم خیلی باهم کنار نمیآمدند، اما هرکدام از آنها به تنهایی خصلتهای خوب خودشان را داشت، اما متاسفانه در کنارهم خیلی به توافق و اشتراکات فکری نمیرسیدند. به همین دلیل در کودکی خوشبختی چندانی را تجربه نکردم. من از طرف خانواده ام حمایت زیادی میشدم. باشد که در آرامش باشند …