به گزارش مجله خبری نگار/همشهری: بحرانهای پرشمار رژیمصهیونیستی در مواجهه با تحولات سیاسی-میدانی جاری در سرزمینهای اشغالی، جریانهای ضدانقلاب و بازوهای رسانهای آنان را نیز گرفتار کرده است؛ تا جایی که بهنظر میرسد دلمشغولیهای فراوان این روزهای تلآویو، سبب شده جریانهای معاند نیز در بنبست بحرانسازی برای جمهوریاسلامی گرفتار شوند.
در شرایطی که حدود ۵۳ روز از جنگ غزه میگذرد و رژیمصهیونیستی درگیر بحرانهای متعددی در حوزههای مختلف شده، بررسیها طی حدود ۲ ماه اخیر نشان میدهد با گرفتار شدن «کارفرما» در باتلاق جنگ غزه، کسبوکار جریانهای ضدانقلاب خارجنشین نیز بهدلیل قطع حمایتهای مالی تلآویو، کساد شده و کفگیر «بحرانسازی» و «فضاسازی» معاندان هم به ته دیگ خورده است. ایندرحالیاست که بررسی تحولات اخیر علاوهبر اینکه سبب بیاعتباری بیشاز پیش جریانهای ضدانقلاب نزد افکارعمومی ایرانیان شده، از یکسو فعالیتهای تخریبی طیف وسیعی از این جریانها را به محاق برده و ازسوی دیگر، باعث شده معدود تحرکات و فضاسازیهای ایندست جریانها طی حدود ۵۰ روز گذشته با بیاعتنایی بیشاز پیش مردم مواجه شود؛ موضوعی که در ادامه به بررسی روندها و مصداقهای آن میپردازیم.
با وجود اینکه ضدانقلاب ناکام بزرگ پروژه اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ بود، اما معاندان با فروکش کردن آتش ناآرامیها از مسئلهسازی برای کشور و نظام دست برنداشتند و طی یک سالگذشته شاهد کلید زدن پروژههای تخریبی بسیاری ازسوی آنان بودهایم که اگرچه نتیجهای برای آنان بهدنبال نداشت، اما بستری برای استمرار اینگونه تحرکات بهحساب میآمد. بهدنبال آغاز جنگ در سرزمینهای اشغالی، قطار مسئلهسازیهای معاندان نیز متوقف شده که اصلیترین دلیل آن، گرفتاری رژیمصهیونیستی بهعنوان اصلیترین حامی مالی-لجستیکی اینگونه جریانها بودهاست. برهمیناساس معدود فضاسازیهای صورت گرفته ازسوی ضدانقلاب نیز با بیاعتنایی مطلق جامعه مواجه شدهاست.
پایگاهسازی در میان لایههای متنوع و متفاوت اجتماعی، یکی از رویکردهایی بهشمار میرود که جریانهای ضدانقلاب طی سالهای اخیر سرمایهگذاری ویژهای روی آن داشتهاند. بهدنبال تحولات اخیر در سرزمینهای اشغالی و اتخاذ رویکرد «مالهکشی بر جنایات رژیم صهیونیستی» ازسوی رسانهها و جریانهای معاند، همه تلاش سالهای اخیر ایندست جریانها بهمنظور ایجاد پایگاهی در افکارعمومی جامعه، از میان رفت. اما بازوهای رسانهای تلآویو درمیان شبکههای فارسیزبان خارجنشین، با پوشش گسترده و یکسویه تحولات جنگ در غزه، تلاش کردند بار شکست نظامی-اطلاعاتی تلآویو را کاهش دهند؛ رویکردی که از چشم مردم ایران پنهان نماند و سبب از بین رفتن بقایای پایگاه اجتماعی آنان شد.
در میانههای شهریورماه گذشته بود که جمعی از خبرنگاران و فعالان رسانههای ضدانقلاب به دیدار «گیلا گملیئل»، وزیر اطلاعات رژیمصهیونیستی رفتند تا هماهنگیهای لازم بهمنظور پیشبرد پروژههای ضدایرانی تلآویو انجام شود. چند روز بعد اما، با آغاز جنگ در غزه و گرفتاری صهیونیستها، اولویتهای «کارفرما» تغییر کرد و قطع کمکهای مالی این رژیم به جریانها و شبکههای ضدانقلاب، سبب شد مدیران شبکه ضدایرانی «منوتو» ۲۲ آبانماه، با صدور اطلاعیهای، از تعطیلی رسمی این شبکه، آنهم پساز حدود ۱۴ سال فعالیت خبر دهند. این در شرایطی است که به اذعان کارشناسان صهیونیست، جنگ غزه هزینههای دولت اسرائیل را افزایش داده و زمینهساز اختصاص بودجههای عمومی به بخش نظامی شدهاست.
گروهک منافقین ازجمله جریانهای معاند بهحساب میآید که نقشی محوری را در دامن زدن به آتش اغتشاشات در کشور طی پاییز ۱۴۰۱ ایفا کرد و طی یک سال گذشته هم کوشید با مسئلهسازیهای مختلف، بستر مناسبی برای بازگشت کشور به دامن آشوبها فراهم آورد. با وجود این، بررسیها نشان میدهد طی بیش از ۵۰ روز گذشته این گروهک تروریستی نیز با چالشهای مهمی مواجه شدهاست؛ موضوعی که مهمترین دلیل آن، دلمشغولیهای بسیار رژیمصهیونیستی طی هفتههای اخیر است. برهمین اساس هم بود که بهدنبال آغاز جنگ در غزه و تغییر اولویتهای سیاسی-امنیتی تلآویو، کسبوکار ضدایرانی منافقین نیز با رکود بیسابقهای مواجه شدهاست که نمود آن را در آرامش حاکم بر کشور طی بیش از ۵۰ روز گذشته میتوان مشاهده کرد.
در شرایطی که کارفرمای صهیونیست رسانههای معاند این روزها با چالشها و بحرانهای متکثری دست به گریبان است و قطع حمایتهای مالی، امنیتی و البته لجستیکی از ضدانقلاب، این جریانها را بیشاز پیش به انفعال کشاندهاست، تحولات اخیر در غزه و حمایت رسانههای فارسیزبان خارجنشین از جنایتها و نسلکشی این رژیم، این دست جریانها را بیشاز گذشته درمیان افکارعمومی بیاعتبار کرده و سبب شده معدود فضاسازیهای آنان طی هفتههای اخیر نیز بدون دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده، بیسرانجام بماند. در ادامه به بررسی برخی مصداقهای چنین رویکردی میپردازیم:
«افغانستانهراسی» دامی بود که جریانهای معاند برای بحرانسازی در روابط ۲ ملت ایران و افغانستان طراحی کرده بودند؛ پروژهای که با هدایت تلآویو، میکوشید با دامنزدن به احساسات عمومی، به ایجاد بحرانهای امنیتی دراین زمینه بپردازد. براساس چنین راهبردی هم بود که قتل داریوش مهرجویی، کارگردان نامدار ایرانی و همسرش در بیستودومین روز مهرماه گذشته، به دستمایهای برای دامن زدن به پروژه افغانستانهراسی تبدیل شد؛ پروژهای که با درگیر شدن تلآویو در جنگ غزه و البته هوشیاری افکارعمومی ایرانیان، به محاق رفت.
تلاش جریانها و رسانههای ضدانقلاب برای استمرار بخشیدن به پروژه «مهساسازی» به موجسواری بر حادثه بهوجود آمده برای آرمیتا گراوند محدود نشد و در روزهای میانی مهرماه بود که ماجرای افت فشار یک دانشجوی دختر در پردیس کشاورزی دانشگاه تهران واقع در کرج، به سوژه تازهای بهمنظور مسئلهسازی برای نظام و کشور تبدیل شد؛ این درحالی بود که بررسیها نشان داد یکی از دانشجویان در پی استرس ناشی از احتمال انتقال موضوع یک ناهنجاری به خانوادهاش، به درمانگاه مراجعه میکند و پساز حدود نیمساعت، به سلامت از درمانگاه مرخص میشود.
در نهمین روز مهرماه ۱۴۰۲ بود که پروژه تازهای بهمنظور مسئلهسازی برای کشور کلید زده شد و تلاش کردند با بهرهبرداری از بیهوش شدن «آرمیتا گراوند»، دختر نوجوان دبیرستانی هنگام سوار شدن به قطار مترو، مرگ مهسا امینی را در اذهان افکارعمومی تداعی کنند و موج جدیدی از آشوبها را در کشور راه بیندازند. اگرچه در نخستین ساعتهای بروز این حادثه، انتشار فیلم دوربینهای مداربسته مترو، پرده از پروژه ضدایرانی معاندان برداشت، اما با وجود این طی ۲۸ روز کمای آرمیتا گراوند، فضاسازیها ادامه داشت تا اینکه تغییر اولویتهای رژیم صهیونیستی این پروژه را نیز ناکام گذاشت.
«حضور حجاببانها در متروی تهران» یکی از تازهترین پروژههای جریانهای معاند باهدف مسئلهسازی برای کشور بود. اگرچه پیشاز این و طی ماههای اخیر در مقاطعی، رسانهها و جریانهای معاند تلاش کرده بودند با مانور رسانهای روی موضوع «تذکر حجاب در متروی تهران»، پروژه را بهمنظور ایجاد موج اجتماعی تازهای در کشور کلید بزنند، اما طی روزهای اخیر و با خوردن کفگیر ضدانقلاب به ته دیگ، تلاش کردند بار دیگر با برجستهسازی حضور آمران به معروف و ناهیان از منکر در متروی تهران، این موضوع را به مسئلهای برای کشور تبدیل کنند.