به گزارش مجله خبری نگار پاسخ به این پرسش در برنامه «آئینه جادو» رادیو نمایش با اجرا و کارشناسی سعید اسلام زاده و همچنین با حضور محسن سوهانی، مدیر مرکز هنرهای نمایشی رادیو و رادیو نمایش با رویکردی آسیب شناسانه به بحث گذاشته شد که بخشی از آن را به انتخاب میخوانید.
پرسش اینجاست که چطور کشوری مانند کره که طی دهههای اخیر هم تحت استعمار بوده، هم شاخصههای پایین توسعه را داشته و حتی زبانش هم انگلیسی نیست و در نزدیکی ما در قاره آسیاست، توانست به این جایگاه در صنایع خلاق فرهنگی برسد؟
سوهانی در پاسخ به این سوال و اساسا درباره جریان کرهای چنین توضیح میدهد:
«خیلی جالب است، اما ریشه این موج تبلیغی و برندسازی کره به همان کهکشان مارکُنی و رادیو برمی گردد؛ یعنی در سالهایی که کره تحت سیطره ژاپن بوده و هویت ملی و دینی اش بسیار تحت تاثیر استثمار و استعمار و در خطر نابودی بود، اما با یک روش درست سعی میکند با همین ابزار رسانه، ایجاد همگرایی کند.
رسانهها قابلیتهایی دارند که برجستهترین شان همان تصویرسازی و خیال آفرینی است. اینکه یک تصویر جذاب آرمانی در رابطه با آینده بسازد. این مهمترین نکتهای بود که آمریکاییها برخلاف آلمان نازی یا شوروی سابق در روش ارتباطی شان از آن استفاده کردند و فرهنگشان را هژمونی کردند و کره ایها هم میتوان گفت در ادامهی همین مسیر بودند.»
«اگر بخواهیم از نظر روشی تطبیقی بدهیم، ریشه اش را اتفاقاً در نمایشهای رادیویی کرهای دیدم و این خیلی جالب است. ما گفتیم رادیو وارد ایران شد و یک واحدی به نام نمایش رادیویی در ایران به وجود آمد، عمده کارهایی که ما در اینجا تولید کردیم آثار اقتباسی یا صد درصد غربی بود و اصلا مقوله تئاتر و نمایش در ایران با ترجمه وارد شد؛ یعنی کارهایی از نویسندگان غربی ترجمه میشد. به عنوان مثال کاری در سطح «در انتظار گودو» که یک متن معروفی از ساموئل بکت است. این اثر ناشی از تجربه زیست انسان غربی است و با فرهنگ ایرانی ۱۸۰ درجه مغایرت دارد؛ اصلا ایرانی جماعت در قاموسش چیزی به نام نهیلیسم یا پوچ گرایی گنجانده نشده و در بدترین شرایط هم همیشه سعی کرده امید و انگیزه داشته باشد. این تعارضات فرهنگی باعث ایجاد نگاهی شده است که از آن میتوان به عنوان نگاه تحت تاثیر نام برد. اما آنها آمدند از طریق همین نمایشهای رادیویی در سال ۱۹۷۲ میلادی، هویت محور پیش رفتند. این کلیدواژه هویت محوری نکته بسیار مهمی است.»
«کره ایها در شرایطی که تحت سیطره ژاپنیها بودند، روی ملیگرایی، سلحشوری و همگرایی کار میکردند؛ این ویژگی را در ادبیات داستانی، در تولید نمایشهای رادیویی و بعد هم تلویزیونشان میشد دید و همین مسیر هویت محوری را پیش میبردند. آنها در کارهایشان به دنیال خودباوری بودند در حالی که ما گاه در کارهایمان حتی خودمان را تخطئه میکنیم. به طور مشخص دو سریال مطرح (عشق و جاه طلبی) در کره کار شد. در شرایطی که دیدند خیلی تحت تاثیر صنعتی شدن، در حال دور شدن از فرهنگ روستایی و بومی شان هستند، این عشق و جاهطلبی آمد و حس فرهنگ نوستالژیک یا خاطره انگیز زندگی در فرهنگ سنتی روستاهای کره را احیا کرد. این دقیقا اولین سریالهایی بود که در کره تولید شد که همزمان با پیدایش تلویزیون و شروع روند سریال سازی در این کشور بود.
اینها کارهایی بود که واقعاً زمان پخش، شهر خلوت میشد. اما آن سالها ما چه ساختیم و چقدر از کارهایمان هویت محور بود؟ جریان فیلم فارسی ما کجا رفت؟ فقط آمدیم وارد سرگرم سازی شدیم و هویت محور عمل نکردیم. در نمایشهای رادیویی هم به گونهای دیگر.
در ادامه هم دولت کره جنوبی مفهوم قدرت نرم را در معادلات جهانی فهمید و یک سرمایه گذاری هوشمندانه و مدیریت متوازن را پیش گرفت.»
«در سال ۲۰۱۴ یک درصد از کل بودجه سالیانه کره به تولید و توسعه صنایع فرهنگی خلاق اختصاص داده شد و بیش از یک میلیارد دلار به تربیت سرمایه انسانی متخصصی که روی هویت ملی و بومی کار میکنند نیز اختصاص پیدا کرد. نکته اینجاست. نه صرفا نیروی متخصص بلکه نیروی متخصصی که روی محور هویت ملی و فرهنگ بومی عامه در بدنه اجتماعی کار میکند.»
«در پی این جریان چه اتفاقاتی میافتد؟ سه نمونه را مثال میزنم. فیلمی تولید میشود به نام «همراه با خدایان دو جهان» که این فیلم در اقصی نقاط جهان پخش میشود و از نظر جلوههای ویژه، تکنیک و فن سینما به هالیوود طعنه میزند. یا فیلم «انگل» که همین جریان نشان میدهد که میشود سینما را به نفع هویت ملی تسخیر کرد، کاری که ما اگر بخواهیم توسعه مان متوازن شود، با ابزار رسانه و فرهنگ و هنر باید حتما انجام بدهیم.
نمونه شاخص دیگرشان «بازی مرکب» است؛ سریالی که ناگهان میبینیم در همان پلتفرمهای نتفلیکس غوغا میکند و بعد از ۲۸ روز در ۹۰ کشور بیشتر از ۱۱۱ میلیون مخاطب را جذب میکند و همین یک مورد باعث میشود نتفلیکس تصمیم بگیرد بیشتر از یک میلیارد دلار برای توسعه استودیوهایش روی کشور کره جنوبی سرمایه گذاری کند.».
اما دلایلی که باعث این موفقیت و تحقق برنامه ریزیهای فرهنگی کره شده است، چیست؟
«نگاه مدیریت فرهنگی خصوصاً توازن و همه جانبه نگری اش بسیار مهم است؛ و بالعکس اگر ما سطحی نگر باشیم، یعنی صرفاً بیایم بگوییم میخواهیم یکسری سریال پخش کنیم که آمریکایی نباشد و احساس میکنیم فرهنگ کرهای با ما عجینتر است، چون حداقل در آن دایره آسیایی بودن میگنجد، این نگاه نیست.
ما خیلی باید دقیقتر و عمیقتر به مولفه فرهنگ نگاه کنیم. حالا این در روند تولید فیلم و سریال کره بوده است، در موسیقی هم کی پاپ نوع دیگری از تسخیرگری متناسب با فرهنگ خودشان را انجام داد که ناگهان موجی از جوانها را که از اقصی نقاط دنیا به سمت خودش جلب کرد. البته اینها همه قابل نقد است؛ یعنی همین کی پاپ، صنعتی است که روی آن مطالعاتی شده که چقدر منجر به خودکشی و حتی منجر به بهرهکشی و بهره برداری جنسی از جوانان شده است؛ بنابراین صحبت من روی روش است. میخواهم بگویم ما آن فرهنگ درست و آرمانی دینی و ایرانی اسلامی خودمان را با این روش میتوانیم تسخیر کنیم، به هر حال این نگاه همه جانبه یک تیر با چند نشان بود. توسعه متوازن فرهنگی میشود یک تیر با چند نشان.
چرا؟ چون یک دفعه این موج باعث شد ناخودآگاه جهان درگیر مسئله کره جنوبی شود، علاوه بر این، درآمدزایی خیلی خوبی که از محل تولید فیلم و سریال به دست میآمد که خیلی نکته قابل تاملی برای مدیران فرهنگی ماست. در سال ۲۰۲۰ درآمد کشور کره جنوبی از محل صنایع خلاق فرهنگی اعم از فیلم، سریال، موسیقی و ... با درآمد کشور ما از محل صادرات فرهنگی تقریباً برابر بوده است.»