به گزارش مجله خبری نگار، با پیشرفتهای اخیر در زمینهی فناوری و فرهنگ چیزهای زیادی در دنیا دستخوش تغییر شده است. به همین دلیل، اگر به سراغ تاریخ برویم ممکن است کمی متعجب و گیج شویم، از باورهای غلطی که مردم در گذشته داشتند، نحوهی مواجههی آنها با وسایل مفیدی که امروزه از آنها برخورداریم و چیزهایی که قدمت شان بیشتر از تصور ما است.
در دوران قرون وسطی اروپاییها فکر میکردند گیاهی در آسیای مرکزی هست که از آن نوعی برهی گیاهی میروید. این باور به این دلیل شکل گرفته بود که آنها نمیدانستند پنبهای که به سرزمین آنها میرسید چطور به وجود میآید.
اروپاییها تصور میکردند پنبه نوعی پشم لطیف است که از نوعی برهی گیاهی به دست میآید. خنده دار آنکه بحثهایی هم در اینباره وجود داشت که در اینصورت این بره را باید موجود زنده به حساب آورد یا میوه، که در نهایت آن را از هر گروه دانسته بودند.
این باور غلط ۱۰ قرنی پابرجا بود و آدمها حتی گیاهانی را به شکل آن گیاه اسرارآمیز درمی آوردند تا خاطر امپراتورانی که میخواستند این گیاه را ببینند مکدر نشود.
این مسأله مربوط به دورانی است که مردم به قدرت الهی اعضای خاندانهای سلطنتی اعتقاد داشتند، بنابراین این باور از اینجا سرچشمه میگیرد.
در دوران قرون وسطی سنتی در انگلیس و فرانسه رواج داشت؛ اعضای خاندانهای سلطنتی دستی به رعایای خود که به خنازیر مبتلا شده بودند میکشیدند و به همین خاطر، مردم فکر میکردند با این کار شفا پیدا میکنند.
نکتهی جالب دربارهی این موضوع آن است که این بیماری در اغلب موارد کشنده نبود و خود به خود درمان میشد. همین امر این تصور غلط را به وجود آورده بود که بیماری به دست پادشاه درمان شده بود.
در قرن دوازدهم، معدنچیان رسم داشتند به همراه خود قناری به داخل معادن ذغال سنگ میبردند. دلیلش ساده بود: پرندهها به گازهای سمی حساس ترند تا انسان ها؛ بنابراین اگر مشکلی در معدن پیش میآمد، معدنچیان از واکنش پرنده فوراً متوجهش میشدند.
با این حال، این بدان معنی نیست که پرنده حتماً در راه باخبر شدن معدنچیان از خطر تلف میشد. آنها قناری را داخل یک وسیله میگذاشتند که یک مخزن اکسیژن درونش بود.
این وسیله به این شکل کار میکرد که وقتی وارد معدن ذغال سنگ میشدند در آن را باز میکردند و اگر پرنده علامتی حاکی از مسمومیت با گاز نشان میداد، معدنچیان در وسیله را میبستند و مخزن اکسیژن شروع به پمپاژ هوا میکرد و پرنده اینگونه به زندگی بازمی گشت.
این باور که قدمت خیلی زیادی هم ندارد به این خاطر به وجود نیامده بود که به مردم اطلاعات دروغین داده شده بود. در اواخر دههی ۱۹۵۰ بخش خبری شبکه بیبیسی تصمیم گرفت به مناسبت روز دروغ آوریل با مخاطبان خود شوخی کند.
اینگونه شد که آنها از مردمی گفتند که درخت اسپاگتی پرورش میدادند. عامهی مردم این شوخی را باور کردند، چون در آن زمان انگلیسیها چیز زیادی دربارهی اسپاگتی نمیدانستند. این باور غلط تا پیش از دههی ۱۹۶۰، با رواج بیشتر اسپاگتی از میان رفت.
در حقیقت در آن زمان کلاه تنها جنبهی زیبایی نداشت. در دوران حکومت ملکه ویکتوریا در قرن نوزدهم، مردان از کلاه خود به عنوان جیب استفاده میکردند. حتماً میپرسید در آن چه میگذاشتند. مثلاً کاغذ یا چیزهای کوچک دیگر.
قابل درک است اگر فکر کرده باشید شیر بادام در سالهای اخیر محبوبیت زیادی پیدا کرده است. با این حال اینگونه نیست. حقیقت آن است که در اروپای قرون وسطی مردم به حدی به شیر بادام علاقه داشتند که در تقریباً همهی کتابهای آشپزی آن زمان در فهرست مواد ضروری قرار داشت.
شیر بادام نه تنها از شیر گاو رایجتر بود، بلکه در دورهی روزهی مذهبی که مصرف همه نوع لبنیاتی قدغن است هم اجازهی خوردنش را داشتند.
اولین بار در قرن نوزدهم که سس کچاپ اختراع شد، ابتدا در دستور تهیهی آن قارچ و ماهی وجود داشت، اما دکتر جان کوک بنت پیشنهاد کرد در آن از گوجه فرنگی استفاده شود و اینگونه شد که این سس به شکل امروزی اش درآمد.
با این حال، در ابتدا تصور میشد از سس کچاپ میتوان برای درمان مشکلات مختلفی مثل اسهال و سوء هاضمه استفاده کرد. حتی به شکل قرص هم آن را میفروختند.