مجله خبری-سبک زندگی نگار: آموزش به کودکان در مورد نحوه رشد قوای ذهنی به این معنی نیست که اطمینان حاصل کنیم که گریه نمیکنند یا آنها را مجبور به انجام کارهایی کنیم و برایشان محدودیتهایی قائل شویم.
بلکه به این معنی است که در تربیت کودک باید به او را به مهارتهای اجتماعی و احساسی لازمی مجهز کرد که در آینده به یک فرد بالغ و بزرگسال مسئول مبدل شوند.
یکی از بهترین شیوهها در کمک به کودکان برای دارا بودن انعطافپذیری این است که ما هم دست از عادات ناسالم پدر و مادری کردن برداریم؛ عادتهایی که در واقع قوای ذهنی را در کودکی از آنها را میرباید، یعنی همان قوایی که برای فکر کردن، حس کردن و انجام کارها به بهترین نحو به آن نیاز دارند.
وقتی شما به فرزندتان میگوید: “نگران نباش، مهم نیست” شما در واقع به کودک خود میگویید که احساسی که دارد اشتباه است یا این که اهمیت ندارد.
بچهها باید بدانند که اشکال ندارد احساسات متنوعی در مورد چیزهای مختلف و رخدادهای اطرافشان داشته باشند. اما نکته مهم برای این که بهترین زندگی را داشته باشند این است که بتوانند احساسات خود را مدیریت کند نه این که آنها را سرکوب یا دفن کنند.
پیام سالمتر و مثبت در اینجا این است که به کودک بگوییم: “میدانم که اکنون ترسیدهای. اما این را هم میدانم که تو به اندازه کافی قوی هستی که با ترسهایت روبهرو شوی و بر آنها غلبه کنی. ”
گاهی پیش میآید که فرزند شما ناله میکند یا نق میزند و اوقات تلخی میکند و شما فورا تسلیم میشوید؛ مخصوصا در روزهایی که وقت و انرژی کافی برای حل مشکل پیش آمده و سر و کله زدن با فرزند خود را ندارید.
اما هر بار که تسلیم شوید و چیزی که میخواهد را به او بدهید، به کودک خود یاد میدهید که این رفتار او برای نیل به خواستههایش مؤثر بوده است و با این بدرفتاریهایش به چیزی که میخواهد میرسد. اگر میخواهید کودکی تربیت کنید که قوای ذهنی بالایی داشته باشد، در محدودیتها و قوانین خود ثبات قدم و اراده داشته و جدا مصمم باشید. به آنها یاد بدهید که میتوانند با ناراحتی خود مقابله کنند و روشهای سالمتر بودن را برای مدیریت احساسات خود یا بگیرند.
ممکن است فکر کنید که خیلی خوب است مقدار زیادی پول برای بچه خود خرج کنید. یا شاید حس خوبی داشته باشید که به کودک خود هر چیزی را که میخواهد و شما در کودکی نداشتهاید بدهید.
اما تحقیقات زیادی وجود دارد که نشان میدهد چقدر این رفتار اغنا کردن شما برای کودکان ناسالم است. اگر آنها همیشه هر چیزی را که میخواهند به دست آورند، یادگیری مهارتهای ارزشمند زندگی را از دست میدهند؛ مثلا تادیب نفس یا انضباط شخصی.
در غنی کردن کودکان از هر آنچه میخواهند، بیشتر احتمال دارد آنها را مادیگرا بار بیاورید؛ چیزی که در واقع باعث کاهش احساس خوشبختی آنها در آینده به عنوان یک فرد بالغ و بزرگسال میشود.
با این که انتظارات بالا برای کودکان خوب است، اما بیش از اندازه بالا بودن انتظارات هم میتواند عواقب منفی به همراه داشته باشد. چه از کودک خود انتظار داشته باشید در میادین ورزشی بدرخشد یا انتظار شما در سطح دانشگاهی غیرمنطقی باشد، کودکانی که احساس میکنند موفق نمیشوند دست از تلاش کردن برمیدارند.
بنابراین، این کودکان بیشتر با اعتماد به نفس خود در جدل هستند، زیرا حس میکنند به اندازه کافی و در حد انتظار شما خوب نیستند.
به کودک خود کمک کنید اهداف بزرگی داشته باشد، اما اطمینان حاصل کنید اهداف شما واقعگرایانه هستند. از اشتباهات، شکستها و عقبنشینیها استفاده کنید تا درسهای مهمی از مهارتهای زندگی را به فرزندان خود بیاموزید.
تا همین چند دهه پیش، بیشتر والدین رویکرد “کودکان باید دیده شوند نه این که شنیده شوند” را به کار میبردند. تمرکز این رویکرد بر اطاعت تام کودکان از والدین بود.
اما پس از آن، والدین یاد گرفتند که مهم است به کودکان نشان بدهند که آنها به نظریات کودکان باید اهمیت بدهند و برای آنها ارزش قائل شوند. برای برخی خانوادهها این آونگ در مسیر مخالف با فاصله زیاد تاب میخورد و سلسه مراتب خانوادگی رو به تاری میگرایید.
مثلا به بسیاری از کودکان در رخدادهای مهم خانوادگی حق نظر مساوی داده میشد؛ مثلا وقتی که خانواده باید از یک شهر به شهر دیگر مهاجرت میکرد و والدین باید شغل جدیدی را اتخاذ میکردند.
با این که رفتار سالم این است که به کودکان نشان دهیم به نظر آنها اهمیت میدهیم، اما مهم است که شفافسازی کنید شما رهبر و تصمیمگیرنده نهایی هستید. در غیر این صورت، کودکان مضطرب و عصبانی میشوند و دیگر نمیخواهند مسئولیت کاری را بر عهده بگیرند. این موضوع را هم شفافسازی کنید که شما دانش و مهارت کافی را برای یک رهبر و مدیر خوب بودن دارید؛ رهبری که به صدای همه گوش میدهد. اما در نهایت بر اساس عقل، تجربه و تخصص خود تصمیم نهایی را میگیرد.
با این که به سختی میتوان شکست کودکان را مشاهده کرد، اما ایستادن در برابر کودکان و عواقب طبیعی رفتار آنها زیانآور است.
چه پیش آمده باشد که بارها و بارها لوازم ورزشی لازمی که کودکان فراموش کرده را تحویل بدهید یا مدام بر سر انجام تکالیف به کودک خود غر بزنید، با پیشگیری از عواقب زیانبار، کودک خود را از یادگیری درسهای با ارزش باز میدارید.
گاهی اوقات بهترین کاری که میتوانید در کمک به کودک برای ساخت عضلات ذهنی انجام دهید این است که از سر راهش کنار بروید. به آنها شانس بدهید که عضلات خود را منعطف کنند و وقتی در انجام کاری موفق نمیشوند، با عواقب آن کنار بیایند.
اصلا اشکال ندارد که وقتی کودک شما مطمئن است امتحان ریاضی را قبول نمیشود یا نگران است که نمیتواند تیم ورزشی داشته باشد، به او بگویید که اشکال ندارد و به او اطمینان و قوت قلب دهید.
اما حتما شما هم نمیخواهید که فرزندان در زمان مواجهه با افکار مخرب و گفتوگوی منفی با خودش به شما وابستگی پیدا کند؛ و شما مرتب به او بگویید “عزیزم، اشکالی ندارد، دفعه بعدی کارت را خوب انجام میدهی”. شما با این کارتان به او یاد نمیدهید که یک گفتگوی سالمتر با خودش داشته باشد.
مهم است که کودکان یاد بگیرند چطور با شکهای درونی خود مبارزه کنند و به آنها پاسخ دهند. آنها باید یاد بگیرند نباید به هر چیزی که فکرش را میکنند باور داشته باشند.
وقتی شما متوجه میشوید که آنها افکار منفی و مخرب اغراقآمیزی دارند، به کودک خود بیاموزید که بر عکس آن کار را انجام دهد. وقتی آنها با خودشان فکر میکنند که بدترین بازیکن بسکتبال هستند، به آنها یاد دهید که با خودشان بگویند از کجا معلوم که آنها بدترین بازیکن باشند؟ شواهدی را جمع کنید که به آنها یاد میدهد واقعگرا باشند و نگرش و چشمانداز متعادلتری داشته باشند.
منبع: روزیاتو