به گزارش مجله خبری نگار، ۱۲روز اخیر، صحنه نبردی حماسی و سرنوشتساز بود که به گفته تحلیلگران میتوان آن را «دفاع مقدس دوم» نامید. این واقعه، یادآور دوران پر افتخار ایستادگی ملت ایران در برابر تجاوز بیگانه است.
با حشمتالله قنبری، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه تاریخ اسلام، که تخصص عمیق و مطالعات گستردهای در حوزه تاریخ پرفراز و نشیب اسلام دارد به گفتوگو نشستیم تا این دفاع مقدس نوین را در آینه رویدادهای مشابه تاریخی واکاوی کنیم.
به راستی، چه درسهایی از دل این مقایسه میتوان آموخت؟ و در شرایط کنونی که آتشبسی شکننده برقرار شده است، هوشیاری و تمهیدات لازم برای جلوگیری از هرگونه غفلت تا چه حد حیاتی است؟
آیا میتوان گفت اتفاقات اخیر، به معنای پایان پدیده شوم اسرائیل و آغاز مرحلهای جدید در منطقه است؟
قنبری: در سحرگاه دو جمعه پیش، اتفاقی افتاد که ظاهر آن را «تهاجم رژیم اشغالگر قدس» مینامیم. اما من معتقدم از ۷ اکتبر دو سال قبل، اساساً پدیده شوم و منحوسی به نام اسرائیل و جریان تبهکار صهیونیسم در ارض اقدس فلسطین به پایان رسیده است. تمام استکبار در نظام سلطه، زیر پوستهای که اسمی از آن باقی مانده بود، نه برای احیای آن، بلکه برای برخورد با تمامی حقیقت آیین توحید و انسانیت و آزادی، خود را پنهان کرد تا در روز مبادا سپری برای فرار از عقوبت باشد.
آیا این جنگ اخیر صرفاً یک درگیری موقت و بیبرنامه بود یا پشت آن برنامهریزیهای پیچیدهتر و چند سالهای نهفته بود؟
قنبری: کار بسیار پیچیده و مهمی بود؛ هم یک تهاجم گسترده نظامی صورت گرفت و هم شبکههای بههمپیوسته و منسجم نفوذی با نحلههای مختلف، شامل جریانهای نفاق و سلطنتطلب، کشور را در شرایطی بسیار پیچیدهتر از دوران دفاع مقدس قرار دادند. همه چیز نشان میداد که این ماجرا بسیار فراتر از صرف اشغالگران یهود است. قطعاً این رویداد حاصل یک برنامهریزی دو ماهه و سه ماهه نیست و نمیتوان آن را صرفاً به آمدن ترامپ یا مذاکرات مربوط دانست. این برنامهریزی باید بسیار عمیقتر و دقیقتر از این باشد.
اگر بخواهیم عمر کمی برای برنامهریزی آن قائل باشیم، حداقل از بعد از دو سه روز اول پس از ۷ اکتبر دو سال قبل، زمانی که آنها خود را احیا کردند و شروع به تجهیز ایالت پنجاه و یکم آمریکا در قلمرو اسلام نمودند، این اتفاقات قابل پیشبینی بود. آنها برنامهریزی بسیار منسجمی شبیه خانه دقیق انجام دادند و خسارتهای سهمگینی نیز وارد کردند.
به نظر شما، مهمترین اشتباه محاسباتی دشمن در این جنگ چه بود و چگونه این اشتباه منجر به تغییر نتیجه شد؟
قنبری: آنها بارها تلاش کرده بودند که نظام را ساقط کنند و در این زمینه سابقه و برنامهریزی داشتند. موضوعاتی مانند هستهای، تنها بهانهای بود؛ هدف اصلی اسقاط نظام بود تا یک آدم دستنشانده را روی کار بیاورند و ایران را تجزیه کنند و به چندین عمارت بیخاصیت و فرمانبر تبدیل نمایند. نقشه آنها بینقص بود، همانند آنچه بنیامیه در کربلا انجام دادند. اما خداوند متعال، عالم را با سنتهایش اداره میکند. در اوج مدیریت بحران و فهم اشتباهشان، خیال میکردند که میتوانند تمام حفرههای نظام سلطه در افکار عمومی جهان را در همین ماجرای ایران پر کنند. اگر این اتفاق میافتاد، بیشک تا صد سال بسیاری از مسائل کره زمین جنس دیگری پیدا میکرد.
اما آنها چند اشتباه در محاسبات خود داشتند. اشتباه محاسباتیشان ناشی از طغیان و غفلت بود؛ طغیانگری و غفلت انسان را دچار اشتباه در محاسبه میکند، همانند فرعون در تعقیب حضرت موسی (ع). آنها قدرت ولایت دین را نفهمیده بودند. در حالی که همه مبهوت بودند، یک مرد الهی (موسی) وارد میدان شد، ابتکار عمل را به دست گرفت و با یک کلیدواژه، محاسبات را به هم ریخت.
آیا تنها توان نظامی ایران باعث این پیروزی شد یا نقش عوامل دیگری مانند باورهای دینی و حضور ملت نیز در این موفقیت چشمگیر بود؟
قنبری: اشتباه محاسباتی صهیونیستها و نظام سلطه به دلیل گستردگی اقتدار تبلیغی، تدریجی و اثربخشی فرهنگی عمیق و سرمایهگذاریهای بالغ بر سه یا چهار دهه، این بود که خیال میکردند امروز دیگر چیزی به نام اسلام در بین مردم ایران وجود ندارد. تصور میکردند نخبه در ایران دوام نمیآورد و بقا ندارد. آنها موجی راه انداخته بودند که به باور عمومی تبدیل شده بود که هر جا نشانهای از علم و دانش به وجود آمد، به ویژه در صنایع دفاعی، یک امر فانتزی و تبلیغاتی است. موشکهای ما را آبگرمکن مینامیدند! آنها در فهم وعدههای صادقانه ما به یک باور درست نرسیده بودند.
چشمشان به جایی بود که خیال میکردند در دنیا نظیر ندارد و الان هم بر همین باورند، اما نمیفهمیدند که اگر هجوم بیاورند، آنجا که مبتنی بر دین و اراده مردمان دینی زندگی میکند، نقطه اتکایش خداست. کافی است عصا به زمین بخورد تا نیل باز شود. این برای آنها قابل فهم نیست. نه گنبد آهنین، مسی، نقرهای و فولادی؛ همین چرندیاتی که چشم اهل دنیا را پر میکند، شکافته شد.
آنها یک مطلب را نفهمیدند؛ مشغول و گرفتار تعدادی آدمهای فارسیگو، بیرگ و بیریشه بودند که آنها را نماد مردم ایران میشناختند. در حالی که مردم ایران اینگونه نیستند. مردم ایران همین مردمی بودند که آمدند و همتراز با رزمندگان و مجاهدان، در دامن خودشان فرزندانی تربیت کردهاند. هوافضا، ارتش و پدافند مقتدر ما فرزندان این ملت هستند. هم نخبگی وجود دارد، هم اقتدار و هم ایمان. مردمی که اینها را تربیت میکنند، نمیتوانند خودشان معلم و منشأ اینها نباشند. آنها نسلی را تربیت کردهاند که برای یک ساعت آرامش و استراحت، جانشان را فدا میکنند. اینها هرگز به آرمانشان پشت نمیکنند.
موشک و پدافند ایران، محاسبات آنها را به هم ریخت، اما عامل اصلی ملت ایران بود. ملتی که در دامن خود، فرزندانی تربیت کرده است که حاضرند صدها بار بمیرند و دوباره زنده شوند تا فدای این ملت شوند. این فدایی شدن را به معنای حیات آموختهاند و اسلام آن را به آنها یاد داده است. زمانی که حاج حسین سلامی به معراج اعلی پرواز میکند، او همیشه مشتاق شهادت بود. اینها میدانند شهادت عمر را کم نمیکند، بلکه به زندگی مؤمنانه، مجاهدانه و صبورانه معنا میدهد.
با توجه به شرایط کنونی، آیا میتوان این وضعیت را به منزله صلح در نظر گرفت، یا نیازمند هوشیاری بیشتری هستیم؟
قنبری: ما صلح نکردهایم و به حق، صلحی هم نداریم. همانگونه که امام زینالعابدین (ع) در روز یازدهم کربلا فرمودند: «سلم لمن سالکم الی یومالقیامه». ما منطقمان این است. ما صلح نکردهایم و آتشبس بخشی از جنگ است، نه زمینه صلح بین ما و آنها. آنها هم دنبال صلح نیستند، مگر اینکه منطق عالم را عوض بکنید.
همانگونه که حضرت سیدالشهدا فرمود: «مثلی لا یبایع مثله». یعنی همه کسانی که در طول تاریخ و روزگاران به دنیا میآیند، اگر در پرتو آیین توحید و انسانیت قرار داشته باشند، باید مانند حسین بن علی (ع) عمل کنند.
آیا این اتفاقات اخیر، به ویژه گدایی آتشبس از سوی دشمنان، نشانهای از تغییر معادلات جهانی و قدرت گرفتن ایران در عرصه بینالمللی است؟
قنبری: شیطان بزرگ از ایران آتشبس گدایی کرد. ما با توجه به محاسبات ناسولی و دنیایی، باید ملتمس میشدیم. آنها نزد امیر قطر رفتند، در حالی که ترامپ چند وقت پیش چه رفتاری با آنها داشت و چقدر تخفیف داد؟ خداوند به برکت ایران، انقلاب اسلامی و ملت ایران، عزت را به امیر قطر هم داد و ترامپ را گدای امیر قطر کرد. نگاه وقتی جامع باشد، این صلح نیست، آتشبس است.
اگر آنها ادامه میدادند، حتماً از زیر این تیغ بیرون نمیتوانستند بروند و بعداً هم نخواهند توانست. برای اینکه آنها طلبهای زیادی از ما دارند. ما گریبان آنها را رها نخواهیم کرد تا قاتل حاج قاسم سلیمانی را به کیفر و مجازات نرسانیم. ضرباتی که آنها به ما زدند، کل عالم به اندازه بند کفش قاسم سلیمانی ارزش ندارد. به یک عطسه حاج حسین سلامی نمیارزد، به یک موی امیرعلی حاجیزاده نمیارزد، به یک نسیم محمد باقری نمیارزد. اینها از ما طلب دارند و ما رهایشان نمیکنیم.
نقش اتحاد میان رهبری و ملت ایران در این پیروزیها تا چه حد تعیینکننده بوده و چگونه این اتحاد، تصویر ایران را در جهان تغییر داده است؟
قنبری: آنچه مهم است، این است که جایگاه خود را بدانیم. امروز، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از دوران امام (ره) تا به امروز، ما اینقدر اتحاد امام و امت منسجم ندیده بودیم. معلوم شد ملت ایران بسیار نجیب، شریف، سرشار از عزت، مجاهد و با عظمت است. هیچ کس را نمیتوان از آن جدا کرد.
همه متعجب میشوند و میگویند شعارهایی در حمایت از آقا از کسانی شنیدند که باورشان نمیشد. باور کنید، باور اسلام را بکنید. همیشه به نفس آقا این برپا بوده و مردم به خاطر او مجاهدت کردهاند.
این عملیات مداوم، به دست گرفتن ابتکار عمل و سپس خلع منطق بودن برای فتنه و توطئه نظام سلطه، باعث شد که به سرعت ورق برگردد و ایالات متحده آمریکا در آستانه ششمین نشست… اصلاً مذاکرهای در کار نبود. آنها از اول روشن کرده بودند که حرفشان این است: هرچه که مظاهر علم و دانش و رشد و ترقی در ایران هستند، نباید وجود داشته باشد. گفتند در این جلسه ششم، تمام حرفشان هم این بود: هیچ نوع غنیسازی در ایران انجام نشود.
با توجه به آنچه که شما از فروپاشی نظام لیبرال دموکراسی و عدم اعتبار نهادهای بینالمللی فرمودید، رویکرد دیپلماسی ایران در قبال مذاکرات و روابط بینالمللی چگونه باید باشد؟
قنبری: این نکته بسیار مهمی است؛ چون ما گاهی اوقات میگوییم ترامپ آدم خلمشنگی است و حرفش حساب و سر و ته ندارد. اتفاقاً بیسر و ته حرف نزدن یک استراتژی است. برای رسیدن به تحلیل درست این قضایا، باید به عالمی خارج از نظام اضمحلالیافته لیبرال دموکراسی نگاه کنید. امروز شما در دنیا چیزی به نام مجامع بینالمللی سراغ دارید؟ حقوق بشر هست؟ شورای امنیت هست؟ یک مورد از کارهای و خدماتی که اینها به بشریت کردهاند، نشان دهید. فروپاشی شدهاند. آنها که خودشان مبلّغ این نظام لیبرال دموکراسی بودند، تئوریپردازهایشان به این نتیجه رسیدهاند که تمام شده است. اما ما باور نمیکنیم.
آنها خیال میکردند جمعه شروع میکنند، شنبه تمام میکنند و یکشنبه هم ایران را پای میز مذاکره میبرند و هرآنچه را که میخواهند امضا میگیرند. این اتفاق نیفتاد. پریروز هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. آمریکا بمبی نریخت، شاخ شیطان بیرون زد! چرا؟ برای اینکه نیروهای مسلح ما را با همه وجود دوست دارند و همیشه اسباب عزتشان میدانم، اما باور من این است: اینها شلیک کردند، خدا زد! آنها خودشان اقرار کردند یکسوم تلآویو ویران شده است. تصاویر آخرالزمانی نشان میدهد امکان ادامه دادن وجود نداشت.
آیا در شرایط کنونی، مذاکره با طرف مقابل، حتی اگر با هدف صلح باشد، منطقی و ثمربخش است؟
ما حق نداریم اهل هر مذاکرهای باشیم. ما باید با کسی مذاکره کنیم که انتهای مذاکره ثمر داشته باشد. پیغمبر اکرم اسلام با کفر قریش مذاکره کرد و تفاهم کرد و سند امضا کرد، اما حاصل آن سند دو سال بعد فتح مکه شد، نه بعد ۱۰ سال سراسر وجود خسارت برای این مملکت باشد. چقدر تجربه باید کرد؟ بگوییم آقا ما باید با دنیا روشن باشیم؛ دنیا همین است که هست. امروز همسایه ما به برکت دیپلماسی درست، پیگیر، خلاق و درایتی که رئیسجمهور شهید داشتند و رئیسجمهور فعلی ادامه میدهد، بالاخره بعد از چند دهه، همه کشورهای همسایه ما و کشورهای مسلمان به نفع ایران قطعنامه صادر میکنند و ورود پیدا میکنند. باید از اینها پاسداری کنیم.
این آدمی که از اول تا آخر شالوده وجودیاش، از زمان و نمیدانم قبلیها و بعدیهایش، عامل نفوذی جریان تبهکار صهیونیسم بوده، همینطور آمده برای دلقکبازی در سازمان ملل متحد. ما به این امامزادههایی که تا حالا هیچ کوری را شفا ندادهاند، جز اینکه پنج تا سنگ به آن تعبیر کردهاند، نمیخواهم بگویم باید از اینها بیرون آمد. دنیا دارد جهت پیدا میکند. این پیمانهایی که منطقهای و بینالمللی مثل شانگهای و بریکس بسته میشود، علتش این است که از این شش رخ که سازمان ملل تحت اراده آمریکا دارد، ناامید شدهاند. همه اینها سلطنت دولتها را باید تمام بکنند و رشید باشند.
با وجود همه چالشها و فتنهها، آینده ایران را چگونه ارزیابی میکنید و چه توصیهای برای حفظ این اقتدار و عزت دارید؟
قنبری: مردم ایران همه چیزشان را پای کشور و پای اسلام ریختهاند و این تا الان مسبوق سابقه هم نیست. به اینها احترام بگذارید. سابقه ایالات متحده آمریکا را در این نزدیکی به دو و نیم قرنی که گذشته، چه با بومیهای آمریکا، چه با مجامع بینالمللی، چه با دشمنها و چه با دوستانشان، اگر یک پیمان پیدا کردید که امضا کرده باشند و به آن وفاداری وجود داشته باشد، من را در برج آزادی دار بزنید.
اصلاً قابل اتکا نیستند. هیچ آدمی را هم که به هیچی نمیشود تطبیقش داد، مثل خودش است. تنها هنری که داشته، چون پولدار بوده، میگویند این خیلی آدم عاقل پولداری است و هر آدم پولداری عاقل است؟! آیا یک کاسب موفق، یک قمارباز درجه یک با شخصیتی مثل او؟ این از یک طرف ننگ است.
یعنی واقعاً اگر ایالات متحده آمریکا خودش را به عنوان قدرت قبول دارد، اولاً رئیسش شده که در پیش دوست و دشمن هیچ کسی این آدم را عاقل حساب نمیکند.
با دیوانهبازی ترامپ، جمهوری اسلامی آسیب نمیبیند. جمهوری اسلامی هست، داغونتر از آن را هم بیاورند، هست. لینکلن را هم بیاورند، هست. ما هستیم، چون با خدا هستیم. همه اینها را کنار بگذارید، ما فقط قرآن را داشته باشیم و با قرآن منظم باشیم.
جای مذاکره با اینها نیست. به اینها اعتماد نکنید. اعتماد کردن به دشمن اساس اعتقاد مردم شماست. بالاترین مؤمنین! چرا ناراحتی؟ چرا ملاحظه نمیکنید؟ چرا آشفتهاید؟ «الله مولانا و نعم النصیر». ضمن اینکه به لحاظ سختافزاری و به لحاظ جریان مدرن روز هم ما هنوز کاری نکردهایم. هنوز موشکی نزدیم. اینهایی که فرستادیم، آب گرمکن بودهاند. موشک بزنیم، بعد میفهمید چه خبر است. راه روشن است. هیچ نگرانی نیست. دشمن فتنه میکند، ما باید مراقب باشیم.
فرصتی پیدا شده، تمام نفوذیهای خائن خودشان را آشکار کردهاند. ملاحظه نکنید. یک نکته عبرتآمیز هم وجود دارد. زدن همین زندان اوین، کشتن کم، مثل شیطان. حتی اگر جاسوسها کشته میشوند، متأسف میشویم. ما از کشته شدن در سرزمین اشغالی لذت نمیبریم، اما از اینکه یک گرگ، از گربههای کره زمین به جان گوسفندان بیگناه و به جان آهو نمیافتد، خوشحال میشویم. راه روشن است و ایران پر از سلامی است، به کوری چشم خیلیها.
خدا رحمت کند امام خمینی (ره) را که تاریخ بشر را در همین انقلابش حفظ کرده و کپسولی به ما داده است. حرف خیلی زیاد است، اما آنچه الان برای این ملت وجود دارد، امید زیاد و آینده روشن است. انشاءالله تنبیه شدند و اگر دوباره بیایند، تنبیه میشوند و پشیمانکننده خواهد بود. امروز آغاز بیچارگی آنهاست.