به گزارش مجله خبری نگار، یکی از ویژگیهای خبرنگاری این است که خیلی از افراد را از نزدیک میبینی و میتوانی تا حدودی با شخصیت و منش و رفتار آنها آشنا شوی.
اولین دیدارم با شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی برمیگردد به ۱۰ سال قبل، زمانی که دادستان کل کشور بود و برای معارفه یدالله موحد رئیس کل وقت دادگستری به کرمان ما آمده بود.
مراسم تودیع و معارفه که تمام شد، آقای رئیسی برای پاسخگویی به سؤوالات خبرنگاران به سالن جلسات دادگستری آمد، قبل از اینکه نشست خبری را شروع کنیم، با ما همکلام شد، بهخوبی متوجه خوشحالی ما برای انتخاب رئیس کل جدید شده بود و با خنده این را به ما گفت.
«سید» آنقدر خودمانی و بی رنگ و ریا بود که ما بهراحتی از دلایل خوشحالیمان گفتیم و او فقط لبخند میزد.
یکی از همکارانم وقتی این رفتار خودمانی را دید، به خودش جرات داد و نامهای را که برای رفع گرفتاری همسرش نوشته بود به دست آقای رئیسی داد، هیچ کداممان نمیتوانستیم مطمئن باشیم، دادستان کل کشور با آن همه کار و گرفتاری، اما یادش بماند، نامه یک خبرنگار جوان کرمانی را بخواند، چه رسد به اینکه بر روی نامه دستور دهد و گرهگشایی هم بکند. اما شهید آیتالله رئیسی هم نامه را خوانده بود و هم دستور لازم را داده بود.
وقتی رئیسجمهور رئیسی بهمنماه ۱۴۰۰ مستقیم از روسیه بدون اطلاع قبلی به کرمان ما آمد و به مردم سیلزده روستای نهضتآباد در جنوبیترین نقطه استان سر زد، بعضیها از ریاکاری و مردمفریبی حرف میزدند، اما او همان «آقای خودمانی» سال ۹۳ بود.
محرم بود، مردادماه ۱۴۰۱ و آخرین دیدارم با آیتالله رئیسی، من یکی از دو خبرنگاری بودم که باید سؤوال میپرسیدم، به آقای رئیسجمهور گلایه کردم که مردم کرمان تشنهاند و آب از بیخ گوش استان ما میگذرد و میرود به استانهای دیگر، او قول داد، پروژههای آبرسانی با سرعت بیشتری برای کرمان دنبال میشود و در دو سال گذشته اتفاقات خوبی برای رساندن آب به لبهای تشنه کرمان روی داده است.
در جلسه عصرگاهی دیروز، ۳۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۳، ۱۰ سال پس از اولین دیداری که با آیتالله رئیسی داشتیم، همان همکاری که آقای رئیسی نامهاش را خوانده و جواب هم داده بود، خبر سقوط بالگرد را به من داد، او در سمت راستم نشسته بودم و همکار دیگرم که در سانحه سقوط بالگرد وزیر ورزش و جوانان حضور داشت هم در سمت چپم، بچهها نگران بودند، استرس زیادی داشتند، گفتم: نگران نباشید!
همان خدایی که «طیبه» را از بالگرد ساقطشده «زنده» بیرون آورد، اگر صلاح بداند آقای رئیسی را هم .... اما صلاح خداوند برای رئیسجمهور خودمانی، «شهادت» بود.