به گزارش مجله خبری نگار، مراسم رونمایی از کتاب «کتابها شیمیایی نمیشوند» که نوشته محبوبه شمشیرگرها و روایت زندگی صلاح عبدالامیر عسکرپور معروف به شیخ صلاح است، روز جمعه با حضور شیخ صلاح و مهدیه زکی زاده نماینده نویسنده کتاب در غرفه مجمع ناشران دفاع مقدس برگزار شد.
این کتاب روایت زندگی شیخ صلاح مجاهد عراقی است که روزهای نوجوانی خود را به مبارزه با حزب بعث گذرانده است. او با آغاز جنگ تحمیلی به ایران فرار کرده و در واحد اطلاعات عملیات برای شناخت فرماندهان حزب بعث عراق با ایران همکاری میکند.
عسکرپور در این مراسم گفت: ۳ سالی که در ارتش عراق سرباز بودم، نوشتن خاطراتم را شروع کردم و آنها را لحظه به لحظه یادداشت میکردم.
او ادامه داد: بعد از آن درعراق به زندان رفتم و خاطرات زندان را هم اضافه کردم. بعد که فرار کردم به سمت سوئد، دیگر مشغلهها آن قدر زیاد بود که نمیشد خاطره نوشت؛ پس دیگر دنبال نوشتن نبودم. پس از آن هم سال ۱۳۵۸ به ایران آمدم و بلافاصله دورهای ۱۵ روزه را در پادگان الغدیر اصفهان گذراندم.
شیخ صلاح توضیح داد: بعد از پایان این دوره حتی یک روز هم به ما استراحت ندادند و به من گفتند: «باید به اهواز بروی و سردبیر اولین مجله در اهواز به زبان عربی بشوی.»
عسکرپور شرح داد: من هم به اهواز رفتم و کارم را به عنوان سردبیر مجله شروع کردم. هنوز پیام انقلاب چاپ نشده بود که ما پیام انقلاب عربی را طراحی و اجرا کردیم. بعد از آن من توانستم چند نفر از مجاهدین عراقی را هم جذب کنم تا در نویسندگی با ما همکاری کنند.
او با ذکر اینکه بعد از شهادت حسن باقری به اطلاعات منتقل شد، بیان کرد: یک سال و خردهای کار جمعآوری اطلاعات انجام میدادم. اطلاعات دنیا را کسب میکردم و به فرماندهان میدادم. آن زمان گزارشهای اطلاعات را با دست مینوشتیم. اگر مدتی مشکلی پیش میآمد و من نمیتوانستم گزارش بنویسم، آقای رضایی و شمخانی میگفتند: «دستخط گزارش تغییر کرده؛ پس کسی که قبل از این گزارش مینوشت کجاست؟» یک بار هم که شیمیایی شدم و یک هفته در بیمارستان بستری بودم، همین اوضاع بود.
شیخ صلاح ادامه داد: کار ما همش با دشمن بود؛ از استقرار دشمن، تانکها و امکانات دشمن و. هر اطلاعاتی که فرمانده احتیاج داشت برای او تهیه میکردیم و در اختیارش میگذاشتیم. شنود، عکس هوایی، اطلاعات اسرا و پناهندهها و ... از جمله منابع اطلاعاتی ما بودند. افراد شناسایی عملیات که برای کسب اطلاعات به مرز عراق میرفتند هم به ما گزارش میدادند. حدود ۱۴ـ۱۳ منبع داشتیم که از آنها برای جمعآوری اطلاعات دشمن استفاده میکردیم.
عسکرپور پس از جنگ به عراق باز میگردد و در اقدامی شجاعانه دست به کاری خطرناک میزند و مشغول مصاحبه با فرماندهان عراقی حاضر در جنگ تحمیلی میشود. این کتاب بخشی از تاریخ جنگ تحمیلی است که از زاویهای جدید نگاه میکند.