به گزارش مجله خبری نگار،سروش بامداد طی یادداشتی در عصر ایران نوشت: روزنامه کیهان درباره ماجرای پرسر و صدای جدال لفظی یک معمم با یک زن در درمانگاهی در قم روایت دیگری ارایه داده تا ثابت کند اولا فرد معمم (طلبه) مقصر نبوده و آن خانم مقصر است. ثانیا آن شخص روحانی مظلوم واقع شده بلکه زن «سلیطه بازی» درآورده و ثالثا دامن زدن به این قضیه ادامه خط رژیم صهیونیستی است و در هر سطر یکی دو بار نوشته صهیونیست ها، صهیونیست ها.
هر چند میتوان پرسید وقتی صهیونیستها از این رفتار خوراک میگیرند این دیگر چه امر به معروفی است و البته همین که آن زن بی نوا مقابل دوربین اعتراف نکرده که هیچ نسبتی با آن کودک ندارد و به خواست صهیونیستها با آن روحانی درگیر شده و اصلا آن کودک هم صهیونیست است، جای شکر دارد!
این که اگر روحانی منتقد باشد و نام او مثلا تقی اکبرنژاد باشد لباس او قداست ندارد و اگر دستگیر شود کار خوبی است، ولی اگر روحانی هم سو با تبلیغات رسمی باشد قداست دارد نیز از دوگانههایی است که این مطلب برای پاسخ به آن تدبیری نیندیشیده و ما هم به آن کاری نداریم.
قصه بر سر کلمه «سلیطه» است که در اصطلاح فعالان فضای مجازی «ترند» یا فراگیر شده و هواداران معمم، آن خانم را به سلیطه بازی متهم میکنند و حامیان هم هشتگ «من سلیطه هستم» به راه انداخته اند بی توجه به این که سلیطه ناسزای علنی است و نه باید علیه دیگری به کار گرفته شود و نه در تخفیف و عادی سازی آن کوشید.
در این نوشته، اما یک نکته تاریخی مد نظر است و آن هم این یادآوری که سالها قبل و در دهه ۶۰ در مقطعی، چون هر سه امام جمعه تهران که رییسان سه قوه بودند (آیت الله خامنهای و هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی) کاندیدای مجلس خبرگان بودند و قانونا نمیتوانستند در وقت تبلیغات خطبه بخوانند و خبر و نشانی هم از امثال آقایان کاظم صدیقی و احمد خاتمی نبود امامت جمعه موقت را یکی دو نوبت آیت الله مهدوی کنی برعهده گرفت که بر خلاف امام جمعه اصلی و هاشمی رفسنجانی بیان گرمی هم نداشت. او نامزد خبرگان نمیشد مگر سالها بعد که بلافاصله هم جانشین هاشمی رفسنجانی و رییس مجلس خبرگان رهبری شد.
در یکی از آن معدود خطبهها و در ایام نوروز مرحوم مهدوی کنی در انتقاد از سریالهای نوروزی آن سال یک بار گفت: برنامههای مفید پخش کنید به جای این که هر شب یک زن سلیطه را بیاورید!
اشاره او به نقشی بود که فرزانه کابلی (که به خاطر نقش مادر علی کوچولو مشهور بود) ایفا میکرد و اقتضای آن نقش همین بود که شلوغ کند و آیتالله تصور میکرد تبلیغ این رفتار است. لفظ «سلیطه» بر همسر او که کارگردان نام آشنای تئاتر است بسیار گران افتاد و از مهدوی کنی شکایت کرد.
حکم شرعی به کار گیری چنین لفظی برای یک خانم که تنها نقش تعریف شده خود را بازی میکرد مشخص بود و کسانی وساطت کردند تا کار به دادگاه نکشد و گویا آقای مهدوی کنی نه در علن که خصوصی عذرخواهی کرده بود و گفته بود سلیطه را در مفهوم عام آن به بکار برده نه خاص که به معنی پتیاره است.
یک طرف ماجرا امام جمعه موقت تهران و نخستوزیر سابق ایران (در شهریور و مهر ۶۰) و دبیر کل جامعه روحانیت مبارز بود و سمت دیگر یک زوج هنری (هادی مرزبان- فرزانه کابلی)، ولی هیچ کس طرف روحانی را نگرفت.
این طلبه با هیچ متر و معیاری در اندازه و آوازه مهدوی کنی نیست و چه شده که به جز روحانیون شاخص که اقدام او را تقبیح کردهاند اصول گرایان و رسانههای جریان راست رادیکال درصدد توجیه رفتار او هستند و طرف مقابل را به سلطیه بازی متهم میکنند؟ احتمالا به این خاطر که نورسیدههای سیاست در زمان مورد اشاره مربوط به ماجرای مرحوم مهدوی کنی کودک بوده یا اصلا به دنیا نیامده بودند یا از تاریخ معاصر بی خبرند. کیهان و آقای شریعتمداری، اما دیگر چرا در حالی که میتوانند به آرشیو خود مراجعه کنند.