به گزارش مجله خبری نگار/جامجم: فرزندسالاری، معضلی است که از دید بسیاری از خانوادهها آنچنان هم جدی نیست؛ خانوادههایی که لگام زندگی را به دست کودکانشان میسپارند و اقتدار خود را زیر سؤال میبرند. پدیدهای که چند سالی است در برخی خانوادهها شاهد آن هستیم. در گذشته اصلا خانوادهها با چنین موضوعاتی درگیر نبودند، اما در سالهای اخیر ارتباط فرزندان و والدین دستخوش تغییرات زیادی شده است.
دیگر مثل گذشته فرزندان تابع اوامر والدین نیستند. کودکان امروزی برای رسیدن به خواستهشان تلاشی نمیکنند؛ چراکه میدانند والدین آنها به هر قیمتی هر آنچه را بخواهند برایشان فراهم میکنند. پدر و مادرها با چنین اقداماتی، رفتارهای مخربی را در آینده برای فرزندانشان رقم میزنند. البته کاهش تعداد فرزندان خانواده، تکفرزندی، کاهش نرخ زاد و ولد و... به این موضوع دامن زده و متأسفانه اکثر پدر و مادرها را مطیع خواستههای فرزندان کرده است.
بسیاری از پدر و مادرها با توجه به گذشته سختی که داشتند، ترجیح میدهند تا هر آنچه در توان دارند، برای فرزندان خود فراهم کنند، اما اگر بیش از حد انتظار بهدنبال خواستههای کودک باشند، نهتنها به او کمکی نمیکنند، بلکه باعث ایجاد اعتمادبهنفس کاذب در فرزندشان میشوند. البته پدر و مادری که سبک تربیتیشان براساس فرزندسالاری شکل گرفته، خودشان نیز در خانوادههایی پرورش پیدا کردهاند که به خواستهها و نیازهایشان توجه کافی نشده؛ در واقع آنها به سبب تجربه چنین رنجی تمایل دارند تمام نیازهای فرزندانشان را به شکلی افراطی ارضا کنند. فرزندسالاری نیز یکی از عوارض توجه بیشازحد به نیازهای فرزندان است که آسیبها و خطراتی را برای خود فرزندان و دیگر اعضای خانواده در پی دارد.
در شرایط کنونی جامعه و امروزه شاهد شکل جدیدی از خانوادهها هستیم. بچههای مطیع دیروز، حالا به کودکانی تبدیل شدهاند که خودشان در خانه گویی حکمرانی میکنند. از سوی دیگر والدین هم تلاش میکنند تا امکانات رفاهی و تفریحی فرزندان را بیشتر از توانشان فراهم آورند. دکتر محسن ایمانی، روانشناس و مشاور در این خصوص به جامجم میگوید: «در خانوادههای فرزندسالار، مرزهای خانوادگی شکسته میشود و کودک گاهی نقش پدر را ایفا میکند؛ یعنی فرزندی که شبیه پدر یا مادر شده و مرزهای خانوادگی را شکسته است. برخی خانوادهها در گذشته به جهت فقر و سختیهایی که متحمل شدهاند، تلاشهایی کردند که فرزندشان به جهت رفاهی در شرایط ایدهآل باشد، در نتیجه فرزند بیش از آنچه هست برای خود مطالبه میکند.» دقیقا مشکل از جایی شروع شد که حاکمیت خانواده به فرزندان منتقل گردید و کودک بهعنوان محور خانواده قرار گرفت.
در خانوادههای فرزندسالار معمولا والدین، مسئولیتی را به کودک محول نمیکنند تا مبادا سختیای شامل حال او شود. همین امر به بیمسئولیتی کودک در آینده منجر میشود. برآوردهنشدن خواستههای آنان در آینده و در جامعه، از آنان فردی خشن و پرخاشگر میسازد.
ایمانی ضمن بیان امتیازات ویژهای که برخی خانوادهها به تکفرزندان میدهند، توضیح میدهد: «زمانی که چنین کودکانی وارد جامعه میشوند، مشکلاتی را برای آنان به همراه دارد. رفتارهای والدین، توقعات فرزندان را در محیطهای مختلفی همچون مدرسه نیز بالا میبرد که اگر انتظارات و خواستههایشان برآورده نشود، احساس سرخوردگی میکنند و افسردگی، شکست، اضطراب و ناکامیهایی را بهدنبال دارد که همگی باعث نشاندادن پرخاشگریهایی در بین این فرزندان، مخصوصا در سنین بزرگسالی خواهد شد.» فرزندسالاری باعث عدم رشد توانایی حل مسأله یا مهارت تابآوری در فرزندان میشود. بیشک کودکانی که توانایی حل مسأله را در سنین رشد کسب نکرده باشند، قطعا در آینده نیز در امور مختلف استقلال کافی را از خود نشان نخواهند داد. این روانشناس بر این باور است که تکفرزندی نیز بهعنوان یکی از علتهای فرزندسالاری مطرح میشود و زمانی که والدین به تقاضای کودکشان پاسخ مثبت میدهند، باعث شکل گیری فرزندان، ولی گو میشوند.
وقتی تعاملات بین افراد خانواده از حالت تعادل خارج میشود و شکل افراطی به خود میگیرد، باید انتظار به وجود آمدن معضلاتی همچون فرزندسالاری را درآن خانواده داشته باشیم. «زمانی که کودکان چنین رفتاری میکنند، در روابط بین والدین و سایر فرزندان اثرات منفی میگذارند. از طرفی رفتار فرزندان به گونهای تحکمآمیز میشود که گاهی روابط خانوادگی را دچار مشکل میکنند. والدین هم احساس میکنند آن ارجحیت و اقتدار سابق را ندارند.»
این جملات را ایمانی میگوید؛ چراکه اگر والدین بیش از حد توان، نیازهای کودکانشان را تأمین کنند، قطعا خودشان فشار روانی و جسمانی زیادی را متحمل میشوند. البته این مشاور معتقد است موضوعی که باعث تغییر سریع و شکاف نسلها میشود، سرعت پیشرفت فناوری است. والدینی که در این حوزه اطلاعات کمتری دارند تحت سلطه فرزندانشان قرار میگیرند و کودک هم استنباط میکند که باید به پدر و مادر خود فرمان دهد. بهصورت کلی فرزندسالاری، صدمات جبرانناپذیری را به نظام خانواده وارد میکند و باعث برهمخوردن تعادل در آن میشود و نتیجه آن ایجاد چندصدایی در بین اعضای خانواده است. خانوادههای امروزی باید سبک تربیتی خود را تغییر دهند. یادگیری مهارتهای فرزندپروری پیش از ازدواج یک امر ضروری و لازم در این خصوص است. بههرحال باید یادمان باشد که کودک نفر اول خانواده نیست و خانواده سالم «سالار» ندارد؛ نه مردسالاری، نه زنسالاری و نه فرزندسالاری.