به گزارش مجله خبری نگار،از کرستهای بسیار تنگ گرفته تا لباسهای سمی، در عصر ویکتوریایی چیزهای زیاد عجیبی وجود داشته. این دورهی تاریخی مملوء از جنگ، همه گیری و هنجارهای اجتماعی سختگیرانه بود و شاید همین امر بود که آن را به دورهی عجیبی تبدیل کرد. دلیلش هر چه بوده باشد، اینها مُد عصر ویکتوریایی را تحت تأثیر قرار دادند.
به این رنگ «سبز پاریسی» گفته میشد و از آن برای ساخت رنگ دیوار هم استفاده میشد. گرچه در عصر ویکتوریایی فراد زیادی بر اثر تماس با آرسنیک جان خود را از دست دادند، اما مدت زیادی طول کشید تا به ارتباط میان این ماده شیمیایی با این مرگ و میرها پی برده شود.
این رنگ طیفی از سبز بود که روی لباس جلوهی خیره کنندهای داشت، اما در تماس با آب، یک ماده شیمیایی کشنده از خود آزاد میکرد.
در عصر ویکتوریایی، خیاطها مدتی لباسها را با بال سوسک تزئین میکردند. بال این حشرات به راحتی قابل جمع آوری بود. این سوسکها را هنگام جفتگیری میگرفتند و بعد از مرگ حشره، از بال آن استفاده میکردند.
شاید در نگاه اول کار عجیبی به نظر برسد، اما احتمالاً رنگ و درخشش بال این حشرات مردم عصر ویکتوریایی را آنچنان مجذوب خود کرده بود که تصمیم گرفتند آنها را مثل پولک به لباسها بدوزند و با این روش آنها را تزئین کنند. اگر نمیدانستیم که بال سوسک بودند، احتمالاً به آنها صرفاً به چشم جزئیاتی زیبا نگاه میکردیم.
این نوع اکسسوری عموماً توسط کسانی استفاده میشد که عزادار مرگ یک آشنا بودند. اما مردم عادی هم این نوع اکسسوری را دوست داشتند و شروع به استفاده از آنها کردند. آنها با این اکسسوری این پیام را میدادند که کسی را دارند که او را دوست دارند، مثل همسر، یا کسی که دل شان میخواهد همیشه به یادش باشند، مثل پسری که به تازگی به جنگ رفته است.
مردم عصر ویکتوریایی همچنین دستبندها و کیفهایی از موی انسان درست میکردند و حلقههای مو را درون مدالیونهای شیشهای نگه میداشتند.
این شاید تراژیکترین مُد باشد. در عصر وکتوریایی برای تزئین کلاههای زنانه از پر پرندگان تاکسیدرمی شده استفاده میکردند. تقاضا برای این نوع از تزئینات آنچنان بالا رفت که جمعیت پرندگان رو به کاهش گذاشت. خوشبختانه، این مُد مدت زیادی طول نکشید، چرا که جنبشهایی در حمایت از پرندگان به راه افتاد. بسیاری از این جنبشها به رهبری زنانی بودند که سعی داشتند جلوی این مشکل را بگیرند.
گرچه این کرستها باعث مرگ یا بیهوشی نمیشدند، اما تأثیرات شدیدی بر بدن داشتند. کرستها به قدری تنگ بودند که نفس کشیدن را برای زنان تا حدودی دشوار میکردند و باعث آتروفی عضلانی (تحلیل رفتن تدریجی عضلات که به ضعف عضلانی و معلولیت منجر میگردد) میشدند، چون به عضلات فشرده شده امکان حرکت نمیدادند. به علاوه، این کرستها فرم دندهها و محل قرارگیری اندامهای داخلی بدن را تغییر میدادند. درون بدن یک زن قرن نوزدهمی مانند زنهای امروزی نبود.
خوشبختانه این امر زنان را مستعد بیماری نمیساخت یا به مرگ آنها سرعت نمیبخشید. تصویر بالا نشان میدهد که پزشکان آن زمان تصور میکردند بدن زنانی که از کرست استفاده میکردند، دفرمه بود و گرچه تغییرات حاصل از پوشیدن کرست به این شدت نبود، اما این کار کماکان اثری غیر طبیعی بر بدن داشت.
وقتی پیراهنهای زنانهی باریک از مُد افتادند، طی دهههای بعدی قرن نوزدهم، قطر دامنها رفته رفته بیشتر شد. این دامنها آنچنان پهن بودند که با پوشیدن چندین لایه دامن هم نمیشد به آن پهنای دلخواه دست یافت. اینجا بود که وسیلهای به نام ژپون به وجود آمد. ژپون نوعی «قفس» بود که از حلقههایی فولادی ساخته شده بود که به وسیلهی طناب به یکدیگر متصل شده بودند و به لباس فرم و پهنای زیادی میدادند.
ژپون همچنین به زنها این امکان را میداد که تحرک بیشتری داشته باشند، اما تنها دور پاها و به لحاظ تئوری، چون این دامنها به قدری پهن بودند که گاهی عبور از در یا تلاش برای سوار شدن به کالسکه میتوانست با ریسک گیر کردن همراه باشد. حتی عکسهایی از آن دوره مانند تصویر بالا هست که اندازهی بسیار بزرگ این دامنها در آنها مورد تمسخر قرار گرفته.
لباس زیر برای محافظت از یکی از حساسترین بخشهای بدن ما است، بنابراین به نظر میرسد که این لباسهای زیر که قسمتهای خصوصی بدن را بیرون میگذاشتند، کارکرد اصلی شان را محقق نمیکردند.
اما در عصر ویکتوریایی مردم طور دیگری فکر میکردند. لباس پوشیدن زنان مناسک طولانیای داشت. آنها چندین لایه بر روی ژپون فلزی خود به تن میکردند، بنابراین وقتهایی که میخواستند به دستشویی بروند، اگر لباس زیرشان سوراخ دار نبود، دچار مشکل میشدند.
بچهها از زمان تولد تا رسیدن به سن مدرسه، یعنی برای نزدیک به ۴ سال، پیراهنهای بلند دامن داری به تن میکردند که پفی و توردار بودند. پف و تور لباس هر چه بیشتر بود، یعنی خانوادهی کودک ثروتمندتر بودند. آن زمان رسم بود که ثروت خود را با لباس بچهها به رخ بکشند. همهی بچه ها، چه دختر و چه پسر، این پیراهنهای بلند دامن دار را به تن میکردند.
میزان امید به زندگی طبقهی متوسط در عصر ویکتوریایی حدود ۴۵ سال بود. وقوع جنگها و همه گیریهای متعدد مانند وبا، سل، سیفلیس و آبله، مرگ را ساده کرده بود. به همین دلیل، سوگوار شدن چندین بارهی یک شخص در طول عمرش امر نامتعارفی نبود. بسیاری از زنان سالها مشکی به تن میکردند. اینگونه که مردم عصر ویکتوریا یک مُد مخصوص به سوگواری راه اندازی کردند.
زنان طبقهی متوسط معمولاً نمیتوانستند به محض مرگ یک آشنا، برای خود لباس مشکی تهیه کنند، به همین دلیل، لباسهایی که از قبل داشتند که رنگ میکردند. دکمهی لباسها و همینطور زیورآلات هم باید مشکی میبودند؛ و اگر استطاعت مالی اش را داشتند، از مروارید سیاه یا شبق (نوعی سنگ) استفاده میکردند. زیورآلاتی که با موی فرد متوفی درست شده بودند، لازم نبود مشکی باشند. اصول سختگیرانهای هم در رابطه با سوگواری وجود داشت. مثلاً اگر زنی قصد ازدواج داشت، اما عزادار کسی بود، لباس عروسی او باید مشکلی میبود، مانند عروس تصویر بالا.
منبع:روزیاتو