به گزارش مجله خبری نگار/اگر کسی به قدر سر سوزنی تردید داشت که قرار است در انتخابات پیش رو چه اتفاقی بیفتد در همین یکی دو روز اخیر با اعلام اسامی رد صلاحیت شدهها باید دوزاری اش میافتاد که همه چیز تحت کنترل است و برادران خالص ساز سخت مشغول کارند. با این حال حسن روحانی عزمش را جزم کرده است تا در نبردی نابرابر که نتیجه آن از امروز مشخص است و البته برای تودههای مردم خیلی اهمیتی ندارد شرکت کند. چرا؟
برای یافتن پاسخ حتی نمیتوان به آخرین بیانیه حسن روحانی مراجعه کرد. اگرچه این بیانیه از صریحترین بیانیههای رئیس جمهور پیشین است، اما به نظر میرسد بیشتر اتمام حجتی است با خودش و دیگران. تا کار نکرده بر زمین باقی نگذاشته باشد و فردای تاریخ بتواند دست کم در مقابل سرزنش دیگران و ندای درونی اش پاسخ دهد: من در حد توانم به مردم گفتم چاره کار چیست، اما چه کنم که دیگر کار از کار گذشته بود. بیانیه حسن روحانی برای آن که درک و فهمی از منافع ملی دارد درد آور است. اگرچه این سیاستمدار زیرک سمنانی اصولا رفتار و گفتاری ندارد که دیگران به حال او دل بسوزانند، اما حقیقتا این مایه از استیصال برای شخصی که آشکارا میبیند جمهوریت و اسلامیت به نام یکدست سازی چگونه به مسلخ میرود حقیقتا دردآور است.
حسن روحانی میداند نه انفعال کارساز است و نه پرخاشگری. میخواهد راه سومی را برگزیند که همان صندوق رای است. متمدنانهترین کار ممکن در همه جای جهان. اما صاحبان صندوق رای، میدان رقابت را چنان تنگ کرده اند که جایی برای معتدلها هم باقی نمانده است. خالص سازان پس از سالها آزمون و خطا در راه ژاپن اسلامی و مالزی اسلامی و ترکیه اسلامی حالا رسیده اند به ایستگاه کوبای اسلامی و قرار است هر که را که کوچکترین زاویهای با دوستان خودارزشی پندار دارد از دایره تصمیم گیری بیرون بیندازند. در این طی طریق با هیچ کس هم شوخی ندارند. دو انتخابات موفقیت آمیز برگزار کرده اند و تازه دستشان راه افتاده. اگر یک هزارم درصد احتمال بدهند بار دیگر اصلاح طلب و معتدل که چه عرض کنم بلکه اصولگرای اندکی منصف قرار است به مراکز تصمیم گیری نزدیک شود همه راهها را به روی او میبندند. از باب محکم کاری حتی بزرگانشان از تهران نامزد نمیشوند تا مبادا ذرهای در این نبرد نابرابر ریسک کرده باشند. احتمال میدهم با دیدن همین بیانیه آقای روحانی تصمیم به رد صلاحیت ایشان بگیرند. بالاخره کار است دیگر. این درست که تودههای مردم در انتخابات شرکت نمیکنند، اما اگر خدا پس کله شان زد و از سر لج و لج بازی هم که شده آمدند و یک رای به صندوق انداختند و رفتند چه؟ مگر این مردم غیرقابل پیش بینی قبلا از این کارها نکرده اند؟ چرا باید به آنها اطمینان کرد؟ و اصلا مرگ یک بار و شیون هم یک بار. بدنامی رد صلاحیت رئیس جمهور سابق به مراتب آسانتر از تحمل چند سال گفتار و رفتار آدمی است که از همین الان معلوم است سر سازگاری ندارد و امر مقدسی مانند خالص سازی را به تمسخر گرفته است. من از صمیم جان امیدوارم آقای روحانی ردصلاحیت شود. شاید در آن صورت همراه با ما بیندیشد آیا غیر از خانه و خیابان و صندوق رای راه دیگری برای برون رفت از وضع موجود وجود دارد یا نه؟