کد مطلب: ۴۸۷۲۶۱

آی ملت! داستان داریم چه داستانی

گفتگو با نویسنده رمان «جادوگر پارک کوهسنگی» که گلایه‌های فراوانی از کم‌توجهی مسئولان به حوزه نشر کتاب دارد

به گزارش مجله خبری نگار، پری غلامی متولد ۱۳۵۳ در مشهد، پرورش‌یافته و ساکن همین شهر است. او داستان‌نویسی را به‌طورجدی از اواسط دهه ۹۰ آغاز و تاکنون یک رمان و یک مجموعه داستان کوتاه را روانه بازار ادبیات کرده است. رمان «امانت گندمزار» در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات «سوره مهر» منتشر شد و رتبه دوم «اولین جایزه ملی داستان‌های حماسی» را از آن خود کرد. همچنین «جادوگر پارک کوهسنگی» مجموعه ۱۰ داستان کوتاه اوست که در اسفندماه ۱۴۰۱ توسط انتشارات «کاشی» به چاپ رسید. مهم‌ترین ویژگی هردو کتاب این نویسنده، توجه مستقیم و غیرمستقیم به انعکاس شرایط اقلیمی و فرهنگی خراسان و به‌ویژه مشهد است.

رد پای پررنگ نوستالژی در آثار شما همواره مشهود است. بهره بردن از نوستالژی‌ها در آثارتان آگاهانه بوده یا در متن کار شکل‌گرفته است؟

فراگیرترین معنای نوستالژی دل‌تنگی برای زمان و مکان ازدست‌رفته است. وقتی نوستالژی وارد ادبیات می‌شود، به‌ویژه در ایران، اولین پیامش نوعی طغیان علیه انگاره‌های مدرن است که نمونه بارزش را در رمان «کلیدر» اثر استاد محمود دولت‌آبادی شاهدیم. بیشتر داستان‌های کلیدر در دهه ۶۰ می‌گذرد. تجربه زیست از مهم‌ترین ملزومات داستان‌نویسی است. نویسنده‌ها به طرز متفاوتی از سایرین تحت تأثیر اتفاقات پیرامون خود قرار می‌گیرند. نویسنده که باشی، مدام دلت می‌خواهد فضای ذهنی خودت را در داستان‌هایت بگسترانی و قهرمان‌هایت را در موقعیتی قرار دهی و هویتی را برایشان تصویر کنی که خواننده را به حس لذت و اندوهی توأمان از دورانی سپری‌شده و برگشت‌ناپذیر از تجربه‌های زیسته خودت، دچار کنی و از این طریق مطمئن شوی که تنها نیستی. نوستالژی دقیقاً از همین منظر، در تمام قصه‌های من حضور دارد. در بعضی داستان‌ها مانند «درخت اقاقیا» به شکل مستمر احساس می‌شود و گاهی فقط مربوط به برخی مکان‌ها و اشخاص است مانند فضای کوهسنگی قدیم و شخصیت اصغر نمکی در داستان «جادوگر پارک کوهسنگی».

در کتاب جادوگر پارک کوهسنگی چقدر به موضوع ادبیات اقلیمی توجه شده است؟

طبیعتاً زیاد، اما تعمدی در کار نبوده. بدون تردید من اگر جای دیگری زندگی می‌کردم جغرافیای داستان‌هایم در آن‌جا شکل می‌گرفت.

ادبیات اقلیمی را از چه جهاتی می‌توان دارای اهمیت دانست؟

من همواره بر بومی‌نویسی تأکید دارم؛ اما همزمان معتقدم که داستان، تریبون هیچ‌چیز نیست. جادوگر پارک کوهسنگی با هدف معرفی کوهسنگی قدیم و مقایسه‌اش با کوهسنگی جدید نوشته نشده است. این کار را مستندسازان بهتر از من بلدند. با هدف معرفی فرهنگ و آداب و رسوم مشهدی‌ها هم نبوده است. این را هم مستندساز‌ها بلدند و انجام می‌دهند. وقتی می‌گوییم داستان باید جغرافیا داشته باشد، مهم‌ترین دلیلش این است که هر اقلیمی حال و هوای متفاوتی را به لحاظ دریافت‌های حسی با خود همراه دارد. برخی می‌گویند داستان باید انسانی و برای همگان در هر جای دنیا قابل‌درک باشد. این موضوع کاملاً درست است؛ اما آن‌چه باید توسط همه خواننده‌ها در همه‌جا درک شود، درون‌مایه و ایده مرکزی داستان است. عکس‌العمل کسی که در نیویورک تنها شده با آدمی که در مشهد تنها شده، مثل هم نیست و تنوع فرهنگی دقیقاً از همین‌جا شروع می‌شود؛ بنابراین ادبیات اقلیمی اگر درست فهمیده شود، برگ برنده‌ای متمایز و نقطه قوتی منحصربه‌فرد برای تمامی ملت‌هاست.

از مشکلات پیش روی انتشار این کتاب بگویید.

متأسفانه ما نویسنده‌های کمتر شناخته‌شده عادت کرده‌ایم به دنبال ناشر بگردیم؛ آن‌هم در پایتخت، چون سیستم توزیع در مشهد، مرز‌های فاجعه را جابه‌جا کرده است. عادت کرده‌ایم از ناشران برند و رایگان پایتخت، نه بشنویم، چون به هیچ دسته‌ای جز جهان تیره‌وتار خودمان تعلق نداریم. مجبوریم برویم سراغ بخش خصوصی و بعد متهم شویم به این‌که پول داده‌ایم و کتاب چاپ کرده‌ایم پس لابد قصه‌هایمان بی‌سروته است. وقتی هم کتابمان چاپ و توزیع شد، برای تبلیغات و پیداکردن خواننده به تکاپو بیفتیم. یک‌بار باید روحمان را بگذاریم پای مانیتور و جان بکنیم و بنویسیم، بعد بار‌ها و بار‌ها غرور، حیثیت، اعتبار و اعصابمان را بریزیم در بازار مکاره تجارت و به شیوه‌های گوناگون داد بزنیم آی ملت داستان دارم چه داستانی! ما نویسنده‌های کمتر شناخته‌شده، رسانه‌ای جز خودمان نداریم. از نشریات محلی مشهد، بپرسید کتاب من را به‌عنوان یک داستان‌نویس همشهری چقدر می‌شناسند؟ صداوسیما و خط قرمزهایش هم که بماند.

چرا داستان‌ها و رمان‌های امروزی برای مخاطبان آن‌چنان‌که باید جذاب نیست؟

من جای مخاطبان نیستم، این را باید از خودشان بپرسید. آسیب‌شناسی کنید و برایش چاره‌ای بیندیشید. شخصاً به‌عنوان یک مخاطب جدی داستان کار‌های غیرحرفه‌ای را کنار می‌گذارم؛ اما سلیقه و دانش من که متر و معیار نیست.

برای خلق یک داستان جذاب باید چه موضوعاتی درنظر گرفته شود؟

داستان خوب نوشتن، یک فرایند است که نقطه شروعش خود نویسنده است. نویسنده باید گوش‌ها و چشم‌های بزرگی برای شنیدن و دیدن آدم‌ها داشته باشد تا بتواند به قدرت لازم برای شکار سوژه‌های متنوع برسد. در کنار آن قوه تخیل و حدس زدن افکار، احساسات و فضای زندگی آدم‌هایی که با آن‌ها سروکار داریم، عنصری بسیار ضروری است. تسلط به دستور زبان و دایره لغات وسیع و شناختن کاربرد انواع مترادف‌ها و متضاد‌ها و هم‌خانواده‌ها و... برای به دست آوردن نثری پاکیزه و شفاف بسیار مهم است.

شناختن عناصر داستان و همه نکاتی که ساختار قصه را سروسامان می‌دهند از قبیل پیرنگ، شخصیت‌پردازی، راوی و زاویه دید، کشمکش، دیالوگ‌نویسی، لحن، ریتم و زبان داستانی و... از ضروریات است؛ حتی اگر بخواهی به هر دلیل آن‌ها را رعایت نکنی و مثلاً پست‌مدرن بنویسی. البته این بحثی مفصل است و مجال خاص خود را می‌طلبد. در کنار همه این‌ها، داستان‌نویس باید با فلسفه به مفهوم مدرن آشنا باشد. کلیات جامعه‌شناسی را بداند. با علم روان‌شناسی غریبه نباشد. علاوه بر اشرافش به آثار داستانی جهان، شاخه‌های دیگر هنر اعم از شعر، تئاتر، سینما، نقاشی و... را هم بشناسد. داستان مربوط به آدم‌هاست. داستانی جذاب‌تر است که با ساحت‌های بیشتری از وجود آدمی درگیر شود.

منبع: خراسان

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر