به گزارش مجله خبری نگار/ایران-محمدالیاس قنبری: وقتی خبر و فیلم «حمیدرضا الداغی» منتشر شد همه ایرانیها بدون اینکه با هم هماهنگ کرده باشند کار او را ستودند. در عین این ستایش، مردم این اقدام را عادی میدانستند. انگار کسی وظیفه اش را انجام داده و هر چند مرگش دردناک بود، کسی انتظار نداشت با این ماجرا مخالفت شود. از این رو بود که واکنش «محسن برهانی» را زشت و غیر عادی میدانند. او مردی غیرتی را «نفله» خطاب کرد! این سخن او کسانی که این ماجرا را دنبال میکردند، قانع کرد که کار آن حقوقدان چیزی از شمار واکنشهای مردمان دنی الطبع است که آزمندانه میخواهند به هر قیمتی جلب توجه کنند.
این صحنه چنان واضح است که لازم نیست ایرانیالاصل باشیم تا دریابیم. وقتی هانری کربن به ایران آمد سرش پر بود از حرفهای مارتین هایدگر و تعریفاتی که استادش لویی ماسینیون، از شگفتیهای سرزمین ایران داشت. او عمیقترین مستشرقی ا ست که مجذوب فرهنگ ما شده و یکی از مهمترین کتاب هایش «آیین جوانمردی» است. او مثل هر کس دیگری ما را به عرفان و جوانمردی میشناسد.
جوانمردی و غیرت هسته مرکزی تمدن ماست. علما و عرفا همیشه یارانی از اهل فتوت داشتند که کارهای آنها و امورات مسلمین را راست و ریست میکردند. مثلاً وقتی مردی از ظلم زورگویان و حتی درباریان به علما و عرفا التجا میبرد، این مردان اهل فتوت بودند که به اشاره آنها میرفتند و حق مستضعفین را میگرفتند.
جوانمردی سنت نبوی و علوی است و ما از سر همین احوال خودمان را به امیرالمؤمنین منسوب میکنیم. حکومتهای شیعه از دیلمیان و آل بویه و حکومت فراگیر صفویه بر گُرده جوانمردان ساخته شد. این صوفیان صفویه بودند که ایران را بار دیگر احیا کردند، مرزهایش را ساختند و شاید بتوان گفت دوباره ایران را به ما برگرداندند. ایران، سرزمینی است که اهل فتوت آن را سر و شکل دادند.
جوانمردی نقطه اتصال ایرانی بودن و مسلمان بودن است. اگر ایران در چهارراه تمدنها و حوادث خطرناک هنوز پا برجاست به خاطر غیرت زنان و مردانی است که شرف را به بهای خون خود بزرگ میداشتند. مهمترین داستان حماسی پیش از اسلام «یادگار زریران» است. وقتی «گشتاسب» اعلام میکند که در دین یکتاپرستی است شخصی به نام «ارجاسب» او را تهدید میکند. پیشگویان اعلام میکنند که در آن نبرد، خون برادر پادشاه یعنی «زریر» بر زمین خواهد ریخت. از این رو گشتاسب در پاسخ نامه تردید میکند. اما زریر در دفاع از ایران یکتاپرست لشکری را فراهم میکند، به میدان میشتابد و کشته میشود. این طرح بعدها تبدیل به روش خوانش ما از اسلام میشود و چنانچه میدانید شیفتگی ما به حضرت امیر (ع) و ماجرای امام حسین (ع) و بزرگداشت حضرت عباس (ع) از همین جا آب میخورد.
نباید گمان کرد این روحیه حماسی ایرانی، تبدیل به بدعتی در قرائت اسلام شده است، بلکه برعکس همین روحیه است که میتواند باعث شود ما جنبه حماسی، اجتماعی و سیاسی اسلام را درک کنیم. از این رو تصور اسلام و ایرانی که از هم جدا باشند وارداتی و نچسب است.
جوانمردی فقط یک میراث فرهنگی نیست که زمانی ایران را ساخته، با اسلام هماهنگ کرده و تا دوران مدرن آمده باشد. از این رو نمیتوان آن را مانند شئ محترمی در صندوق خاطرات ارجمند گذاشت تا سالانه و هر وقت نوبتش شد در باب آن مقاله نوشت. فتوت و آیین آن سبک زندگی ماست و ایرانیها همه جا خودشان را با همین خصیصه میشناسند و بجا میآورند.
وقتی مدرنیته و آداب زندگی غربی به ایران آمد، چیزهای زیادی را برد، اما ویژگیهایی باقی ماندند که ضامن حفظ هویت ما هستند. مهمترین این ویژگیها جوانمردی بود. این خصیصه در سینما که از غرب آمده بود و آشکارترین جلوه آن محسوب میشد نفوذ کرد و چیزی که به آن فیلمفارسی میگویند پر بود از مردان و زنانی که با لحن «طهرونی» حرف میزدند و پاکباز بودند و آرزویشان این بود که مادرشان را بفرستند پابوس امام رضا (ع) و هر چند چیزی در بساط نداشتند، میشد رویشان حساب کرد.
آثار کیمیایی از قیصر تا آثاری که بعد از انقلاب ساخت به خاطر همین روحیه پرطرفدار بود. دامن سخن را دراز نکنیم. این چیزها از زمره اموری است که همه ایرانیها میدانند و حتی مردم عادی اگر کلمه و مثالی برایش نداشته باشند در قلب خود حس میکنند و راه و رسم زندگیشان بر همین منوال است. به همین خاطر است که کلام زشت آن به اصطلاح حقوقدان همه را متعجب کرد. ما نمیتوانیم او را غیر ایرانی خطاب کنیم. زیرا همه کسانی که نگاهی به تاریخ ما انداخته اند جوانمردی را میشناسند و آن را میستایند. از این رو چنین واکنشهایی «ضد ایرانی» و البته ضد انسانی هستند. در این مورد حتی لازم نیست به خودمان زحمت دهیم و بگوییم در جهان رازی است که تنها به بهای خون فاش میشود. اکنون خون محترمی بر زمین کشورمان ریخته است و کافی است به یاد بیاوریم که هر کس آن را انکار کند، تاریکی درونش را افشا خواهد کرد.