به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: گتوند، کارون، کرخه، مارون و...؛ همه اینها نام سدهایی است که در خوزستان احداث شده است تا این استان میزبان بزرگترین و پیشرفتهترین سدهای کشور باشد، اما با وجود هزاران میلیارد سرمایه گذاری برای تداوم این روند توسعه، مردم خونگرم این خطه نهتنها از مزیتهای آن بهره چندانی نبرده اند بلکه تبعات آن هم دامنگیرشان شده است.
گزارشهای رسمی نشان میدهد عمده سدسازیهای کشور ما در حوضه آبریز خلیجفارس و استانهای غربی و جنوب غربی بوده است. طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس بیش از ۵۰ سد در این حوضه آبریز احداث شده است که از نظر حجم مخازن نیز بیشترین میزان را نسبت به دیگر حوضههای آبریز کشور دارد. نکته مهم اینکه بخش قابل توجهی از این سدسازیها در استان خوزستان بوده و سایر سدهای احداث شده در استانهای مجاور نیز به طور مستقیم و غیرمستقیم بر جریان آب منتهی به خوزستان اثرگذار بوده اند.
خبرهای تازه درباره این روند سدسازی، مربوط به سدهای چمشیر و مارون ۲ (آبریز) است؛ چمشیر که در کهگیلویه و بویراحمد ساخته شده و در حال آبگیری است، هشدارهای جدی فعالان محیط زیست را به همراه داشته و درباره تاثیرات آن بر شوری آب خوزستان و تبعات این اتفاق اعلام خطر شده است. سد مارون ۲ نیز، اگرچه هنوز در دست مطالعه است و احداث آن حامیانی دارد، اما گزارش اخیر مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد که ساخت آن، تالاب شادگان خوزستان را به کانون گرد و غبار تبدیل خواهد کرد.
این که توان فنی و تخصصی ما در صنعت سدسازی، تنه به تنه کشورهای دیگر میزند، افتخاری است که آن را نادیده نمیگیریم؛ اینکه سدسازیها ثمرات و برکات بسیاری در حوزه تامین آب و تولید برق داشته و دارد هم قابل کتمان نیست؛ اما باید این حقیقت را هم بپذیریم که همواره تبعات منفی این روند توسعه را کمرنگتر از ثمرات آن دیده ایم و به همین دلیل برخی دردهای سدسازی پنهان نگاه داشته شده است، هرچند که تعداد دردهای پیدای آن هم کم نیست.
این ادعا را به یک منبع علمی و پژوهشی مستند میکنیم تا مثالی عینی داشته باشیم و مشخص شود درباره چه چیزی صحبت میکنیم. مقاله منتشرشده در شماره یک سال ۹۷ نشریه «آب و توسعه پایدار» با موضوع «بررسی آثار پروژههای ملی سدسازی بر توسعه پایدار منطقه ای، مطالعه موردی: سد کارون ۳، شهرستان ایذه، خوزستان» حاوی این یافته است که:
*در حوزه محیط زیستی، تحلیلهای این پژوهش نشان داد راکد شدن آب رودخانه، آلودگی آب، پایین آمدن کیفیت آب، خطرات بهداشتی و ایجاد بیماری، تبخیر آب و هدر رفتن آن، بالا رفتن رطوبت هوا در نتیجه گرم شدن هوا، به وجود آمدن زمین لرزه، از بین رفتن پوشش گیاهی منطقه و حوزههای جنگلی، از مهمترین آثار سدسازی بودند.
*در بخش اقتصادی، سدسازی بر افزایش قیمت اجاره مسکن و املاک، از بین رفتن زمینهای کشاورزی و منابع تغذیه، افزایش هزینه خانوار، از دست دادن مالکیت زمین بیشترین تأثیر را گذاشته است.
*از نظر اجتماعی، یافتههای تحقیق نشان میدهد که احداث سد کارون ۳ بر افزایش تحرکات جمعیتی و مهاجرت روستا-شهری و افزایش مهاجرت خارج از شهرستان به شهرستان و بهوجود آمدن سکونتگاههای غیررسمی، تأثیر گذاشته است.
*از نظر کالبدی، یافتههای تحقیق نشان میدهد احداث سد کارون ۳ موجب افزایش ساخت و سازهای خارج از برنامه، افزایش رشد فیزیکی شهر ایذه، افزایش تغییرات در کاربری زمین، از بین رفتن زمینهای کشاورزی، قطع ارتباط روستاها با یکدیگر، فرسودگی ساختمان ها، از بین رفتن آثار باستانی و فرهنگی به ویژه در شهرستان ایذه شده است.
*در مجموع به رغم اثرات ملی اقتصادی طرحهای بزرگ سدسازی که یکی از آنها تأمین انرژی برقآبی است، براساس یافتههای این پژوهش و مقایسه آن با پیشینه پژوهش، اثرات منفی پروژههای بزرگ سدسازی برجستهتر است.
گزارش مصداقی مان درباره خوزستان و سدهایش را در گفتگو با «محمد درویش» کارشناس برجسته حوزه محیط زیست پیگیری میکنیم و او هم از دردهای این استان میگوید: «تقریبا حدود نیمی از ظرفیت مخازن سدهای کشور در خوزستان است و بیشترین سرمایه گذاری برای ساخت سد در این استان بوده است؛ اگر قرار بود سدسازی و این مسیر توسعه با خودش ثروت، رفاه و آسایش را برای مردم به همراه بیاورد، چرا طبق پژوهشها و گزارشهای رسمی، خوزستان بالاترین آمار مهاجرت را دارد و ۹۵ درصد مردم این خطه در صورت امکان مایل به ترک آنجا هستند؟ در حالی که اگر همین حجم سرمایه گذاری برای سدسازی در خوزستان صرف حوزههایی مانند رفاه و گردشگری این استان شده بود، حالا شرایط دیگری داشتیم».
درویش به خسارات سدسازیها هم اشاره میکند و میگوید: «به غیر از این که سدها بزرگترین عامل انتشار گاز متان هستند، نمیشود خسارات دیگر آن را هم نادیده گرفت، مثل فرسایش خاک رودخانه ها، ایجاد امنیت کاذب برای مردم پایین دست رود و فراهم کردن بستر تجاوز به حریم رودخانه، تسهیل آب دزدی با موتور پمپ ها، تحریک گسلهای فعال در منطقه؛ و به طور خاص در خوزستان: کاهش ظرفیت و توان کشتیرانی در منطقهای مانند کارون، از بین رفتن ۳۰ درصد ماهیان رودخانههای خوزستان، قطع ۸۰۰ هزار درخت در بالادست خوزستان برای احداث سد و...». از درویش درباره چرایی تغییر نکردن این نوع تفکر توسعه، با وجود تبعات گسترده آن هم میپرسم و پاسخ میدهد: «نمی شود از تفکری که این سبک توسعه را قبول دارد، بخواهیم که خودش این بحران را پایان دهد، باید حرفهای تازه شنیده شود و دغدغهمندان محیط زیست و کشور اجازه داشته باشند نظرات خودشان را شفاف با مردم و مسئولان در میان بگذارند».
«محمد جواد اشرفی» مدیر کل محیط زیست استان خوزستان هم حرف قابل تاملی در این باره دارد که شاید شنیدنش برای حامیان توسعه سدسازی، قابل تحملتر باشد و لااقل این توصیه را جدی بگیرند: «ماهیت ایجاد سدها عمدتا با رویکرد تامین آب، انرژی و مصارف کشاورزی است و در حالت کلی در خدمت محیط زیست نیست، اما اگر قوانین و ضوابط این حوزه رعایت میشد، با شرایطی مثل وضعیت نامطلوب تالابها مواجه نمیشدیم». اشرفی میافزاید: «اگر بتوانیم مدیریت صحیح منابع آب را رعایت کنیم و حقابه تالابها از پشت سدها تامین شود، سدسازی الزاما در تعارض با محیط زیست نخواهد بود، اما مشکل اینجاست که نیازی مانند تامین حقابه تالابها در اولویت نیست و به جای آن در بالادست به فکر تامین آب کشاورزی و صنعت هستیم».
چیزی که مشخص است اینکه، نمیشود سدسازی را به طور کامل مردود دانست، اما شاید بشود شیوههایی نوین را هم مدنظر داشت تا از تبعات آن کاسته شود. مرکز پژوهشهای مجلس در گزارش «بررسی وضعیت سدها و عملکرد سدسازی در کشور-آبان ۹۵» با اشاره به این که «اختلال در رژیم طبیعی انتقال آب و رسوب در رودخانه، نابودی زیست بومهای گیاهی و جانوری، تولید زمین لرزه و زمین لغزش، افزایش تبخیر سطحی، ایجاد آثار غیربهداشتی، آثار نامطلوب اجتماعی و اقتصادی و تغییر در مشخصات فیزیکی و شیمیایی آب» از تبعات سدسازی است، به مزیتهای آن هم اشاره و راهکارهایی را پیشنهاد کرده است، مانند: «بررسی راهکارهایی غیر از احداث سد برای دستیابی با اهداف مدنظر»، «ارزیابی زیست محیطی تمامی سدها»، «ارائه طرح بهبود عملکرد برای سدهای فعال با تمرکز بر حداقل سازی آثار نامطلوب زیست محیطی».