کد مطلب: ۳۲۱۷۴۱
۱۸ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۴:۴۱

شحات این قاری نوجوان ایرانی را می‌خواست به مصر ببرد

گفتگو با استاد «جواد فروغی» که دهه ۷۰ به خاطر تلاوت‌های زیبایش در تلویزیون مورد توجه قرار گرفت و استادانی، چون «ابوالعینین» و «شحات‌انور» باور نمی‌کردند که او یک ایرانی باشد

به گزارش مجله خبری نگار، اگر متولد دهه ۶۰ به قبل باشید، در سال‌های دهه ۷۰ که تلویزیون فقط دو شبکه داشت، در هر مناسبت مذهبی یا قبل از پخش اذان، پسر نوجوان خوش‌چهره‌ای را می‌دیدید که پشت رحل نشسته و با صوت و لحن زیبایش قرآن قرائت می‌کند. جواد فروغی، قاری نوجوانی بود که به قول امروزی‌ها برای خودش یک سلبریتی شده بود. آن‌قدر شناخته شده بود که والدین نوجوانان آن زمان، دایم او را به عنوان الگو با فرزندان‌شان مقایسه می‌کردند! پس از سال‌ها سراغ آن نوجوان قاری را گرفتیم که مدت‌هاست در رسانه‌ها کمتر حضور دارد. او که چند سالی تهران، کرج و قم بوده، الان دوباره به مشهد برگشته است و این روز‌ها استاد علوم‌قرآنی شده و تقریبا تمام وقت خود را برای تولید محتوای جذاب قرآنی گذاشته است.

در پرونده امروز با دکتر «فروغی» هم‌صحبت شدم تا هم یادی از گذشته کنیم و هم درباره زندگی‌اش در این‌روز‌ها و آینده گپی بزنیم. همچنین نکاتی درباره نقش مهم قرآن‌کریم در زندگی، ضرورت توجه بیشتر خانواده‌ها به آن، تدبر در آیات شریفش و... مطرح شد که در ادامه خواهید خواند.

فقط به تلاوت اکتفا نکردم

گفت‌وگوی ما برخلاف اشتیاق آقای فروغی، به علت بیماری پدرشان چند باری به تاخیر افتاد تا سرانجام توانستیم قبل از عاشورا و تاسوعای حسینی با ایشان گفت‌و‌گویی داشته باشیم. صاحب آن صدای روحانی و نوستالژیک که میان سالی را پشت سر می‌گذارد، بسیار پرانرژی و با روی باز از گذشته و حالش تعریف می‌کند. از او پرسیدم چرا کم‌پیدا شده‌اید؟ این‌طور پاسخ داد: «آمدن من به تلویزیون لطف خدا بود. آن زمان پشت سر هم در برنامه‌های مختلف حاضر می‌شدم. به مرور زمان وقتی سنم بالا رفت و اتفاقات خاصی افتاد، متوجه شدم که فقط تلاوت نمی‌تواند کارساز باشد. دقیقا مانند ماجرای بچه‌ای است که طبق آیه قرآن «حولین کاملین» یعنی دو سال تمام شیر مادر می‌خورد، ولی در ماه‌های انتهایی سال دوم مادر کم‌کم غذا‌های نرم هم به بچه می‌دهد تا رشد کند. وقتی که دندان درآورد مطمئنا فقط شیر مادر نمی‌تواند کارساز باشد و باید دنبال غذا‌های دیگر بود. تلاوت هم به همین صورت است، مدت زمانی دارد. من از ۹ سالگی شروع کردم و وارد تلویزیون شدم و الان در ۴۳ سالگی نباید فقط به همان اکتفا می‌کردم.»

شحات این قاری نوجوان ایرانی را می‌خواست به مصر ببرد

قرآن باید با زندگی‌هایمان گره بخورد

از تلاش‌هایش برای توجه ویژه به کلام خدا و قرآن می‌پرسم و این که بازخورد مخاطبان چگونه است، می‌گوید: «تلاوت لطفی است که خدا به بندگانش دارد و صدای خوشی به شخص می‌دهد که می‌تواند شروع به خواندن کند. یک بچه کوچک یا آدم بزرگ هم می‌تواند تلاوت کند، ولی برای بیان موضوعات علمی باید سال‌ها خون دل خورد و تلاش کرد و انتظار کشید تا به ثمر برسد. علم حتی خریدنی هم نیست وگرنه آن‌هایی که توانایی مالی داشتند یک‌شبه برای خود علم می‌خریدند. لطف خدا این بود که در این سن به مرحله‌ای رسیدم که توانستم علوم قرآنی را برای همگان ارائه دهم. در طول سال هشت دهه خاص داریم مانند محرم، صفر، فاطمیه و... که سال‌هاست افتخار این را دارم در شهر‌های مختلف برنامه اجرا کنم و ۱۰ شب تفسیر آیات قرآن را برای هزاران نفر پیر و جوان که به احترام قرآن زانو زده‌اند، بگویم و مفاهیم آیات را بیان کنم یا به لطف خدا در کشور‌های دیگر همین سخنرانی‌ها را به زبان انگلیسی برای مسلمانان خارجی انجام می‌دهم. در خانه خودم که فرزندانم کنارم هستند و تلاش‌هایم را می‌بینند، شاید برایشان طبیعی شده باشد و توجهی نکنند، ولی می‌بینم که فرزند ۶ ساله‌ام روزی ۲۰-۳۰ بار این کلیپ‌هایی را که تولید می‌کنیم، نگاه می‌کند، چون آن تصاویر جذاب، او را جذب می‌کنند و فرزندم در قالب همان تصاویر، مطالب را هم جذب می‌کند. راه که می‌رود آیات قرآن را با خودش تکرار می‌کند. این از لطف خداست که کارمان اثر خودش را گذاشته و امیدوارم هرچه بیشتر، قرآن با زندگی‌هایمان گره بخورد.»

شحات این قاری نوجوان ایرانی را می‌خواست به مصر ببرد

از فضای‌مجازی برای ارائه تفسیر قرآن باید استفاده کرد

با یک جست‌وجوی ساده در فضای‌مجازی متوجه شدم که استاد فروغی این روز‌ها مشغول تولید محتوای قرآنی در شبکه‌های اجتماعی است. خودش در این باره توضیح می‌دهد: «از ابتدای کرونا جلسات قرآنی ما لغو شد و نمی‌توانستیم آن‌ها را برگزار کنیم. بعضی جلسه‌ها اینترنتی برگزار می‌شدند که برایم جذاب نبود. مثلا قبلا در دانشگاه، دانشجو و استاد با هر مشکلاتی که بود سر کلاس حاضر می‌شدند و همدیگر را می‌دیدند و درس می‌گرفتند، ولی بعد که کلاس‌ها آنلاین شد، دیگر آن حالت نبود و شاید دانشجو در خانه و حتی به صورت خوابیده در کلاس آنلاین حاضر می‌شد. به همین دلیل برایم لذت نداشت.

از طرفی با گسترش شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی به خصوص اینستاگرام، برایم مهم بود که در آن فضا حضور داشته باشم و از قرآن بگویم و آموزش بدهم. باید در شبکه‌هایی که تصاویر حرف اول را می‌زنند، حضور داشت. فرض کنید برای بچه‌ای تعریف کنید که دریا و کوه و جنگل چیست. فرق دارد با این که تصویر کوه و جنگل را نشانش بدهی و این هم فرق دارد با این که دستش را بگیری و ببری کنار دریا و کوه. قطعا این مورد هزاران برابر ارزشش بیشتر است. من هم از همان زمان با یک تیم قوی و گروه حرفه‌ای مشغول تولید محتوا در شبکه‌های اجتماعی شدم. متنش را خودم به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی می‌نویسم و کلیپ‌هایش را دوستانم درست می‌کنند تا آیات قرآن را در زمان کم و به صورت تصویری برای مخاطب توضیح بدهیم و تفسیر کنیم.»

پدرم روی دوشش، سوره‌های قرآن را به‌من می‌آموخت

وقتی صحبت به سال‌های دور رسید، گفتم به خاطر شما در نوجوانی خیلی سرکوفت خوردیم! آقای فروغی خندید و گفت: «خیلی‌ها این را می‌گویند، ببخشید دیگر. این که خوب است، یک بار سوار هواپیما شده بودم، خلبان صدایم زد و گفت کاش مسافر دیگری در هواپیما نبود. گفتم چرا؟ گفت تا هواپیما را به کوه بزنم، ازبس که در نوجوانی پدر و مادرم موفقیت شما را توی سر من زدند! البته خلبان شوخی می‌کرد. از همان زمان نوجوانی با این که رتبه‌های کشوری و جهانی آورده بودم، ولی در خط مسابقه دادن نبودم. این هنر پدرم بود که من را از مسیر مسابقه خارج کرد تا وارد این موضوع نشوم.» صحبت به خانواده‌اش می‌رسد که می‌گوید: «دو فرزند پسر دارم، یکی کلاس هشتم است و دیگری ۶ سال دارد. من به هیچ کدام‌شان هیچ اصراری نکردم که قرآن بخوانند یا نه. حتی ممکن است در مدرسه پسرم شاگردان دیگری باشند که بهتر از فرزند من قرآن بخوانند، ولی من عقیده دارم که خود فرزند باید پدر و مادرش را ببیند و رفتار و کار آن‌ها را انتخاب کند. مثلا بچه یک کفاش، ممکن است خلبان بشود. پسر بزرگ من به کار‌های فنی و مهندسی علاقه دارد. فرزند کوچکم هم با دیدن و شنیدن محتوا‌های جذاب قرآنی بدون این که اجباری باشد به این موضوع علاقه‌مند شده است. پدر من شاید صد برابر بیشتر برای من زحمت کشیده باشد که به سمت قرآن کشیده شدم. ایشان فرهنگی بود و عصر که خسته به خانه می‌آمد، من را روی دوشش سوار می‌کرد و سوره‌های قرآن را به من می‌آموخت. پدرم در همه مراحل زندگی و موفقیت همراه و کنارم بود. در همایش‌های کشور‌های خارجی پدرم صبح تا شب کنارم نشسته بود و کمک می‌کرد و آموزش می‌داد. برای همین هم وابستگی عجیبی فراتر از پدر و فرزندی و استاد و شاگردی بین ماست. الان هم با عشق سال‌هاست در کنار هم مشغول کار قرآنی هستیم.»

شحات این قاری نوجوان ایرانی را می‌خواست به مصر ببرد

حیف است مفاهیم قرآنی را بین‌المللی نکنیم

استاد فروغی که در نوجوانی مشوق بچه‌ها و حتی بزرگ‌تر‌های بسیاری بوده تا به سمت قرآن کشیده شوند و قرائت آن را بیاموزند، از این چندین سالی که در رسانه‌ها نبوده هم می‌گوید: «در رشته کامپیوتر تا مقطع کارشناسی خواندم. بعد هم تا مقطع دکترای رشته الهیات ادامه دادم. در کنارش دروس حوزه هم می‌خواندم و در رشته ادبیات فارسی هم تحصیل می‌کردم. از ۲۰ سالگی در هر جلسه‌ای که شرکت می‌کردم قبل از شروع تلاوت، درباره مفهوم آیات قرآن هم صحبت می‌کردم. فقط تلاوت خالی نبود تا این که سنم بالاتر رفت و به مراحلی رسیدم که وادار به تلاش بیشتر شدم. آن زمان به یکی از دانشگاه‌های شهر منچستر انگلستان دعوت شده بودم و فهمیدم که چقدر سخت است که این آیات را نمی‌توانم برای مسلمانان کشور‌های دیگر بیان کنم. موضوع برایم دشوار شد که در جوانی به عنوان سفیر کشورم در این مجلس حاضر شده‌ام، ولی نمی‌توانم مطالبم را به زبان این افراد بیان کنم. همان‌جا تصمیم گرفتم و سال‌ها روی یادگیری زبان‌انگلیسی و عربی کار کردم، چون حیف است مفاهیم قرآنی را بین‌المللی نکنیم. به مرور در شبکه‌های خارجی و ماهواره‌ای به عنوان کارشناس حاضر شدم و به زبان‌های انگلیسی و عربی هم مطالب قرآنی را بیان کردم. الان در کنار کار تدریس، مشغول ساخت محتوا‌های علمی‌قرآنی هستم. موسسه چندمنظوره‌ای هم داریم که در آینده نزدیک به امید خدا آغاز به کارش را اعلام خواهیم کرد که در آن هم تولیدات علمی قرآنی و چندرسانه‌ای به صورت گسترده خواهیم داشت. نمونه‌اش هم ماه آینده در حسینیه ارشاد اصفهان برنامه‌ای خواهم داشت که به‌طور گسترده برگزار خواهد شد.»

در کار فرهنگی عقبیم

آقای فروغی معتقد است، در زمینه آموزش مفاهیم قرآن باید بیشتر از این‌ها تلاش کنیم. او می‌گوید: «الان با این همه گسترش فناوری و پیشرفت شبکه‌های اجتماعی، در کار فرهنگی خیلی عقب هستیم. اگر خوراک فرهنگی به جامعه امروز ندهیم، به نتیجه نخواهیم رسید. درست مانند فروش محصول درجه یک در بسته‌بندی ضعیف و بد است. عکس روی بسته اگر خوب نباشد خریدار را فراری می‌دهد. مثلا خارجی‌ها زعفران ایران را در بسته‌بندی جذاب و به نام خودشان ارائه می‌کنند. الان هم همین حکایت است. ما وقتی علوم‌مان را بسته‌بندی و به‌روز نمی‌کنیم، اثر کار پایین می‌آید و جوان و نوجوان به آن علاقه‌ای نشان نمی‌دهند. باید خیلی تلاش کنیم و زحمت بکشیم.» او درباره تولیدات فرهنگی گروهش می‌گوید: «در کلیپ‌هایی که تولید می‌کنیم، تصویری از من نیست و با فیلم‌های جذاب این کار را انجام می‌دهیم. اگر ما ظاهر کار علمی‌مان را عوض نکنیم، مثل مهندس مکانیکی هستیم که یک ماشین خوب می‌سازیم، ولی قیافه ندارد. در برابر ما هم شبکه‌های اجتماعی با تصاویر و کلیپ‌های‌شان می‌توانند ساعت‌ها نظر بچه‌های ما را جلب کنند، در حالی که بعد از این مدتی که بچه‌ها پای فضای مجازی وقت می‌گذارند، هیچ چیزی به ذهن‌شان اضافه نشده است. ذهن هم مانند بدن است که با خواندن و دیدن پر می‌شود. برای همین ما باید محتوایی تولید کنیم که بتواند روح جوانانمان را تغذیه کند. ما موظف هستیم این بسته‌بندی‌ها را تغییر دهیم که البته به تنهایی و بدون پشتوانه موفق نخواهیم شد. باید شرایط هم برای عرضه کار فراهم باشد. فقط اجرای ما مهم نیست. مثل این است که بهترین ماشین را داریم، ولی جاده نداریم. باید این عوامل را از سر راه برداریم. عمر انسان کوتاه است، ما موظف هستیم با هر سختی و دردسری یک سری کار‌های مثبت از خود باقی بگذاریم و بعد دنیا را ترک کنیم. فکر و ذکر من این است و نباید صبر کرد. کار که تولید بشود، خدای بالا سر هم آن را می‌گستراند.»

شحات این قاری نوجوان ایرانی را می‌خواست به مصر ببرد

«شحات انور» می‌خواست من را به مصر ببرد!

استاد فروغی در پایان یک خاطره جالب هم از دوران کودکی‌اش تعریف می‌کند: «اولین سالی بود که قاریان مصری آقایان بسیونی و شحات انور به مشهد آمده بودند. در آن زمان ۱۰ ساله بودم. یکی از استادان مشهد من را به آنان معرفی کرد و گفت، ایشان سبک عبدالباسط و حتی سبک شما را تقلید می‌کند. آن‌جا سبک شحات و سبک بسیونی را قرائت کردم، آنان باور نکردند که یک نوجوان غیرعرب توانسته تا این اندازه به سبک قرائت یک قاری عرب نزدیک شود. شحات انور می‌خواست من را به مصر ببرد و همراه با فرزندانش به صورت حرفه‌ای در فن قرائت با من کار کند. سال بعد دوباره با ابوالعینین شعیشع و متولی به ایران آمدند و مرا به حضور طلبیدند. شحات به من گفت به سبک ابوالعینین بخوان. من آن سبک را خواندم، او فوری گفت باورکردنی نیست. به سبک متولی خواندم. متولی در اتاق دیگری بود فوری آمد و گفت ا... اکبر، ا... اکبر تو کی هستی پسر؟ واقعا باورکردنی نیست. حتی ابوالعینین می‌گفت شاید اصل این پسر عرب باشد که گفته بودند خیر، این پسر ایرانی است.»

شحات این قاری نوجوان ایرانی را می‌خواست به مصر ببرد

منبع: خراسان

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر