مجله خبری-سبک زندگی نگار: یک سازمان معمول، از افرادی با باورها، پیشینههای فرهنگی، مدارج تحصیلی و سطح تجارب متفاوت تشکیل میشود. نکته جالب و البته چالشبرانگیز ماجرا این است که با وجود ظرفیتهای فردی مختلف، این اشخاص باید با یکدیگر همکاری داشته باشند و سازمان را در راستای نیل به اهداف تعیین شده سوق دهند. اینجاست که پای مدیریت سازمان به میان میآید.
کارمندان همانند نوازندگان کنسرت هستند که باید در قالب تیمی واحد، با یکدیگر همکاری نمایند و آهنگهای اهداف مختلف سازمان را به صدا درآورند و دقیقا همینجاست که نقش پراهمیت مدیریت سازمان یا همان رهبری ارکستر، خودش را نشان میدهد.
مدیریت سازمان که از آن با عبارت مدیریت کسبوکار یا مدیریت شرکت نیز یاد میشود، شامل تمام کارهایی است که مدیر یا فرد عالیرتبه باید به انجام برساند تا جاده حرکت شرکت را هموارتر سازد. یکی از وظایف شخصی که مدیریت سازمان را به عهده دارد، عبارت است از فراهم کردن محیط کاری توانافزا؛ به طوری که کارمندان بتوانند با قرار گرفتن در آن، وظایف خود را در پربازدهترین نحو ممکن به انجام برسانند. وظیفه دیگر مدیریت سازمان را نیز میتوان بدین شرح توصیف کرد: استفاده بهینه از منابع در دسترس. این مهم از طریق برنامهریزی و کنترل صحیح محیط کاری امکانپذیر میشود.
بن و پایه تمرکز هر سازمان، در دستیابی به اهداف تعریف میگردد. تقویت پایگاه مشتری، افزایش خوشنامی برند کسبوکار و به دست آوردن منابع مالی قابل توجه، نمونههایی از اهدافی هستند که سازمانها برای خود تعریف میکنند. با این حال، سود مالی اصلیترین دلیل تشکیل هر سازمان به شمار میرود و اگر کسبوکاری از سودآوری لازم برخودار نباشد، برای ادامه حیات خود با چالش روبرو خواهد شد.
این مدیریت سازمان است که با برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل سرمایههای در دسترس، در پایان هر روز کاری شرکت را یک قدم به سمت اهداف تعیین شده نزدیکتر میسازد؛ بنابراین مدیران باید قابلیت حل مساله داشته باشند و از توانمندیهای لازم برای تصمیم گیری، بهره کافی را برده باشند.
مقوله مدیریت سازمان یک حوزه بین رشتهای است و کسی که این وظیفه را به عهده میگیرد، باید به متدهای مدیریت استراتژیک، مدیریت کیفیت و روشهای ارتقای بازدهی اشراف داشته باشد.
در یک تعریف جامع و مختصر، میتوان گفت که مهارتهای زیر، نمونههایی از قابلیتهایی هستند که یک مدیر سازمان باید از آنها مطلع باشد:
مدیریت سازمان، اگر به درستی برنامهریزی و اجرا شود، برای کسب و کار سودآوری قابل توجهی به ارمغان خواهد آورد. با ما در ادامه مقاله همراه باشید تا به زوایای مختلف اهمیت نقش مدیریت سازمان پی ببرید.
مدیریت سازمان نقشها را به صورت دقیق تفکیک میکند. در نتیجه هر دپارتمان دیدگاه بهتری در مورد وظایف و منابع مورد نیاز پیدا میکند. با اجرای این اقدام، چشمانداز اهداف تعیین شده هر بخش نیز به شکلی شفاف معین میگردد.
مدیریت سازمان با ایجاد رودمپ، به مدیران کمک میکند تا با اقدامات لازم برای رسیدن به اهداف آشنایی پیدا کنند و در مقابل مشکلاتی که بازدهی داخلی و خارجی شرکت را تحلیل میبرد، واکنش سریعی داشته باشند.
هر چه ساختار سازمانی از ثبات و هماهنگی بیشتری برخوردار باشد، مدیران اجرایی به شکل بهتری میتوانند امور جاری بخش مربوط به خود را به پیش ببرند. در چنین شرایطی کارکنان نیز درک بهتری از وظایف و مسئولیتهای خود خواهند داشت؛ در نتیجه لزومی نخواهد داشت که در کار خود تعلل ورزند و زمان زیادی را برای شنیدن دستورالعمل مدیران منتظر بمانند.
مدیر کارآمد، به اشتراکگذاری اطلاعات و برقراری ارتباط را تسهیل میکند. دستاورد چنین امری کاهش تناقض در هر بخش و همچنین کل سازمان خواهد بود.
اگر مدیریت سازمان به شکلی کارآمد اجرا شود، محیط کاری مطلوبی ایجاد میشود و کارمندان با اطمینان خاطر میتوانند تسکهای محوله را در چارچوب زمانی مشخص شده به پایان برسانند. در چنین محیطی کارمندان به موارد و منابع مورد نیاز خود دسترسی خواهند داشت و اگر هم چنین منابعی در دسترس نباشند، کارمند میداند که برای تامین آنها باید به چه کسی مراجعه نماید. پس زمان و نیروی کارمندان با انجام وظایف فرعی هدر نخواهد رفت و تمام فکر و ذکر آنها به انجام وظایف تخصیص خواهد یافت.
هیچ کارمندی در جایی که درگیری دائمی وجود داشته باشد، دوام نخواهد آورد. درگیری و نزاع نه تنها دستاوردی ندارد، بلکه نرخ رشد را به سمت منفی محور میل میدهد. مدیریت موثر سازمان، زمینه را برای تبیین دستورالعملهای صحیح فراهم میکند و بین عناصر مختلف سازمان ارتباط متقابلی را ایجاد میکند. عناصر مختلف سازمان همان افراد، تکنولوژی، فرآیندها و استراتژیها هستند و هدف از این ارتباط متقابل، ایجاد اتمسفری پویا برای همکاری بخشهای مختلف در راستای تحقق اهداف تعیین شده سازمانی هستند.
درست مانند یک ارکستر که با هدف نواختن چند آهنگ مشخص روی صحنه حاضر میشود، هر سازمان نیز اهداف مخصوص به خودش را دارد؛ ولی در غیاب مدیریت مناسب و عدم اجرای صحیح پلن کسب و کار، هیچ یک از این اهداف تحقق نخواهند یافت. مدیریت سازمان، در نقش رهبر ارکستر، برای ایجاد هماهنگی بین تمامی انواع تشکیلات کسب و کاری، نقشی حیاتی ایفا میکند. وظیفه مدیریت سازمان است که نقشه راه کسبوکار را تعیین کند و با تبدیل شدن به چراغ راه روسای میانی و کارمندان، آنها را جهتدهی کند تا بهترین خود را عرضه کنند.