به گزارش مجله خبری نگار،همرنگی اگر آگاهانه و محدود به هنجارهای سالم باشد، نقش سازنده و مهمی در زندگی فرد و جامعه دارد.
تبعیت یا همرنگ جماعت شدن به معنای تغییر رفتار، نگرش یا باورهای فرد برای هماهنگی با گروه یا هنجارهای اجتماعی است. این رفتار معمولاً به دلیل فشارهای غیرمستقیم اجتماعی رخ میدهد و هدف آن کسب پذیرش یا جلوگیری از طرد شدن است.
انسانها به طور طبیعی تمایل دارند رفتارشان با گروههای اجتماعی که در آنها عضو هستند هماهنگ باشد، زیرا تعلق به جمع برای بقای اجتماعی و روانی اهمیت زیادی دارد. تبعیت با اطاعت (obedience) و پیروی از دستور مستقیم (compliance) تفاوت دارد، زیرا در تبعیت فرد اغلب تحت فشار غیرمستقیم گروه عمل میکند، نه به خاطر دستور مستقیم مقام یا قانون.
* تبعیت هنجاری (Normative Conformity): فرد برای پذیرفته شدن یا اجتناب از طرد شدن از گروه، رفتار خود را تغییر میدهد. مثال: خندیدن به جوکی که خندهدار نمیدانید، چون همه میخندند.
*تبعیت اطلاعاتی (Informational Conformity): فرد باور دارد دیگران اطلاعات درست دارند و رفتار خود را مطابق آنها تغییر میدهد. مثال: دنبال کردن جمع در موقعیتهای نامشخص یا اضطراری.
*شناسایی (Identification): تبعیت موقت برای هماهنگی با گروه یا نقش مورد احترام.
* درونیسازی (Internalization): پذیرش واقعی باورهای گروه، زیرا با ارزشها و اعتقادات فرد همخوانی دارد.
این انواع تبعیت نشان میدهند که فشار اجتماعی میتواند هم به صورت ظاهری و هم به صورت درونی بر رفتار و باورهای افراد تأثیر بگذارد.
وقتی کسی همرنگ جماعت میشود، احساس تعلق و امنیت پیدا میکند و از طرد شدن یا مخالفت با جمع جلوگیری میکند. همرنگ جماعت شدن همیشه بد نیست؛ این یک مکانیزم بقایی است که در طول تاریخ به انسانها کمک کرده تا در گروههای اجتماعی زندگی کنند و همکاری داشته باشند.
با این حال، اگر این رفتار کنترل نشود، میتواند خلاقیت و استقلال فردی را سرکوب کرده و باعث شود انسانها بدون فکر، فقط از دیگران پیروی کنند. در دنیای امروز، همرنگ جماعت شدن در زندگی روزمره، محیطهای کاری و شبکههای اجتماعی دیده میشود و تأثیر زیادی بر رفتار و تصمیمگیریهای افراد دارد. شناخت روانشناسی همرنگی و دلایل آن به ما کمک میکند که بین پیروی از جمع و حفظ استقلال خود تعادل برقرار کنیم و از اثرات منفی آن جلوگیری کنیم.
یکی از مشهورترین مطالعات در زمینه همرنگی، آزمایش سولومون آش بود. در این آزمایش، شرکتکنندگان باید طول خطوط را با خط مرجع مقایسه میکردند. وقتی همه گروه به پاسخ غلط میداد، بسیاری از افراد درست را تشخیص میدادند، اما به دلیل فشار اجتماعی، همرنگ جماعت میشدند و جواب غلط میدادند.
این آزمایش نشان داد که انسانها تا چه حد تحت تأثیر نظر جمع قرار میگیرند. آزمایش دیگر، تحقیقات استنلی میلگرام درباره اطاعت از دستورات بود که نشان داد افراد حتی وقتی میدانند کارشان نادرست است، برای همرنگ شدن با گروه یا اطاعت از قدرت، رفتار خود را تغییر میدهند.
آزمایش اثر خودکینتیک شرایف نیز تأیید کرد که در مواجهه با موقعیتهای مبهم، افراد قضاوت خود را با نظر جمع هماهنگ میکنند. همه این تحقیقات پایهای مهم برای درک همرنگی و همرنگ جماعت شدن فراهم کردهاند و نشان میدهند که انسانها حتی وقتی میدانند درست چیست، باز هم تمایل دارند با جمع هماهنگ شوند.
دلایل همرنگ جماعت شدن عمدتاً دو دستهاند.
اولین دلیل تأثیر هنجاری است؛ انسانها تمایل دارند مورد قبول جمع قرار گیرند و از طرد شدن جلوگیری کنند. وقتی کسی رفتار خود را هماهنگ میکند یا با نظر جمع موافق میشود، در واقع میخواهد حس تعلق و امنیت اجتماعی را حفظ کند.
دومین دلیل تأثیر اطلاعاتی است؛ در موقعیتهای نامعلوم یا پیچیده، افراد به رفتار و نظر دیگران نگاه میکنند و فرض میکنند جمع درست تصمیم گرفته است. همرنگ جماعت شدن نه تنها باعث احساس تعلق میشود، بلکه هویت اجتماعی را نیز تقویت میکند؛ فرد وقتی با هنجارهای گروه هماهنگ میشود، حس میکند بخشی از چیزی بزرگتر است و جایگاه خود را تثبیت میکند.
بنابراین، همرنگی میتواند هم سازنده باشد و هم محدودکننده؛ سازنده وقتی به همکاری و هماهنگی کمک میکند و محدودکننده وقتی افراد را از تفکر مستقل و تصمیمگیری منطقی بازمیدارد.
اندازه گروه یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر همرنگ جماعت شدن است.
هرچه گروه بزرگتر باشد، فشار برای هماهنگی بیشتر است و افراد بیشتر تمایل دارند با جمع همرنگ شوند. اتحاد نظر گروه نیز اهمیت زیادی دارد؛ حتی حضور یک نفر که نظر مخالف دارد، میتواند باعث شود دیگران کمتر همرنگ جماعت شوند.
فرهنگ نیز نقش مؤثری دارد؛ در فرهنگهای جمعگرا، همرنگی بیشتر دیده میشود، در حالی که در فرهنگهای فردگرا، افراد تمایل بیشتری به حفظ استقلال دارند.
اعتماد به نفس و تخصص شخصی نیز تعیینکننده است؛ افرادی که دانش و اعتماد به نفس بالایی دارند، کمتر تحت تأثیر گروه قرار میگیرند.
ویژگیهای شخصیتی مانند جسارت، استقلال فکری و مهارت در ارتباط اجتماعی نیز میتوانند میزان همرنگی را کاهش دهند. شناخت این عوامل به افراد و سازمانها کمک میکند تا فشار گروهی را مدیریت کنند و افراد را تشویق به تفکر مستقل کنند.
همرنگ جماعت شدن مزایای قابل توجهی دارد.
این رفتار باعث ایجاد هماهنگی و همکاری اجتماعی میشود و گروهها را منسجمتر و پایدارتر میکند. همچنین، به حفظ هنجارهای اجتماعی کمک میکند و رفتارهای قابل پیشبینی را تقویت میکند.
در موقعیتهای نامطمئن یا اضطراری، همرنگ جماعت شدن باعث تصمیمگیری سریع و کمخطا میشود.
برای مثال، در محیطهای کاری، هماهنگی بین اعضای تیم میتواند بهرهوری و کارایی را افزایش دهد. در زندگی روزمره، پیروی از قوانین و هنجارهای اجتماعی باعث امنیت و آرامش روانی میشود.
حتی در شبکههای اجتماعی، افراد با همرنگ جماعت شدن با رفتار یا نظر اکثریت حس تعلق و رضایت پیدا میکنند.
عفت حیدری فرهنگ یار تاب آوری ایران تاکید کرده است همرنگی اگر آگاهانه و محدود به هنجارهای سالم باشد، نقش سازنده و مهمی در زندگی فرد و جامعه دارد.
همرنگی میتواند منبع حمایت اجتماعی و احساس امنیت باشد که تابآوری را تقویت میکند؛ زیرا فرد با هماهنگی با گروه، شبکه حمایتی و منابع روانی لازم برای مقابله با دشواریها را در اختیار دارد. از سوی دیگر، همرنگی افراطی ممکن است مانع رشد فردی و توان تصمیمگیری مستقل شود و در مواجهه با موقعیتهای بحرانی که نیاز به نوآوری یا مقاومت در برابر فشار جمع دارد، تابآوری را کاهش دهد.
بنابراین، همرنگی میتواند هم به عنوان منبع تقویتکننده تابآوری عمل کند و هم در صورت افراط، محدودکننده آن باشد.
با وجود مزایا، همرنگ جماعت شدن معایب جدی هم دارد.
اولین و یکی از مهمترین مشکلات، سرکوب خلاقیت و تفکر مستقل است؛ زیرا افراد تمایل دارند بدون فکر، فقط از جمع پیروی کنند.
دوم، این رفتار میتواند به تصمیمگیریهای گروهی غلط و رفتارهای آسیبرسان مانند تفکر گروهی، زورگویی و فشار جمعی منجر شود.
سوم، همرنگی میتواند استمرار رفتارهای غیراخلاقی را تقویت کند؛ برای مثال، اثر مشاهدهگر منفعل یا اشتباهات سازمانی که افراد برای همرنگ جماعت شدن هشدارهای اخلاقی را نادیده میگیرند. در شبکههای اجتماعی، افراد ممکن است محتوای نادرست یا خطرناک را بازنشر کنند تنها برای پذیرفته شدن در گروه. بنابراین، همرنگی بدون آگاهی میتواند به زیان فرد و جامعه تمام شود.
امروزه همرنگ جماعت شدن در زندگی روزمره و رسانههای دیجیتال بسیار مشهود است. در شبکههای اجتماعی، افراد رفتارها، نظرات یا ترندهای محبوب را تقلید میکنند تا پذیرفته شوند. در محیطهای کاری، کارکنان ممکن است رفتارهای گروهی حتی ناسالم را بپذیرند تا همرنگ جماعت شوند و از انتقاد یا طرد شدن جلوگیری کنند.
رفتار مصرفکننده نیز تحت تأثیر همرنگی است؛ مد، فناوری و سبک زندگی از طریق تقلید جمعی به سرعت گسترش مییابند.
حتی در تصمیمگیریهای سیاسی یا اجتماعی، همرنگی باعث میشود افراد کمتر به تحلیل مستقل بپردازند و بیشتر از نظر جمع پیروی کنند. شناخت این نمونهها کمک میکند تا افراد و سازمانها راهکارهایی برای کاهش اثرات منفی همرنگ جماعت شدن پیدا کنند.
دستیابی به تعادل بین همرنگ جماعت شدن و استقلال فردی بسیار مهم است.
اولین گام، خودآگاهی است؛ فرد باید متوجه شود چه زمانی صرفاً برای پذیرفته شدن با جمع همرنگ جماعت میشود.
دوم، تشویق به مخالفت سالم و نظر مستقل است، زیرا اختلاف نظر خلاقیت و نوآوری را تقویت میکند.
سوم، تمرین تفکر انتقادی و جستجوی شواهد، باعث میشود تصمیمات فردی بر اساس منطق و دادهها اتخاذ شود و نه صرفاً نظر اکثریت.
همچنین، انتخاب درست گروهها و دوستان اهمیت زیادی دارد؛ اطراف خود را با افرادی پر کنید که ارزشها و اهدافشان با شما همسوست.
با رعایت این نکات، میتوان از مزایای همرنگی بهره برد و از اثرات منفی همرنگ جماعت شدن جلوگیری کرد، به گونهای که هم فرد و هم جامعه رشد و تعادل پیدا کنند.
همرنگی و همرنگ جماعت شدن بخشی طبیعی از رفتار اجتماعی انسانهاست و به ما کمک میکند در گروهها زندگی کنیم و حس امنیت اجتماعی پیدا کنیم. با این حال، اگر این رفتار کنترل نشود، میتواند استقلال فردی و تفکر انتقادی را سرکوب کرده و به رفتارهای جمعی مضر منجر شود.
عفت حیدری روانشناس اجتماعی در خاتمه تاکید میکند راز موفقیت این است که بدانیم چه زمانی با جمع همرنگ جماعت شویم و چه زمانی مستقل باشیم و با آگاهی و تفکر، رفتار خود را انتخاب کنیم. با این رویکرد، هم فرد و هم جامعه میتوانند از مزایای همرنگی بهرهمند شوند و اثرات منفی آن را کاهش دهند.
منبع: عصر ایران