کد مطلب: ۹۱۰۸۰۸
|
|
۰۵ مهر ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۴

مردان دیوانه در دایره «افراط‌گرایی سالادوار»

مردان دیوانه در دایره «افراط‌گرایی سالادوار»
کاوشی فلسفی در پدیدارشناسی رفتار‌های ترامپ و نتانیاهو: «افراط‌گرایی سالادوار» تاکتیک سیاسی یا جنون حساب‌شده؟

به گزارش مجله خبری نگار، در دوران معاصر، جهان سیاست صحنه ظهور پدیده‌هایی شده که درک آن با الگو‌های سنتی، دشوار است. از جمله این پدیده‌ها، شکل‌گیری نوعی «افراط‌گرایی جدید» است که از مرز‌های تعریف‌شده، گذشته و به شیوه‌ای نوین، ساختار‌های سیاسی را به چالش می‌کشد. شخصیت‌های سیاسی همچون دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو، نمونه‌هایی هستند که این نوع از «افراط‌گرایی جدید» را نمایندگی می‌کنند. دکتر حسین شیخ‌رضایی، در گفتار پیش‌رو، با بهره‌گیری از چهارچوب نظری قاسم کسام، فیلسوف برجسته دانشگاه وارویک انگلستان، پرده از رمز و راز این افراط‌گرایی نوین برمی‌دارد و آن را از اقسام «افراط‌گرایی سالادوار» می‌خواند. او در این گفتار، فراتر از شناخت این پدیده، تبیین فلسفی رفتار‌های به ظاهر نامعقول و بی‌ثبات سیاستمداران معاصر را تبیین می‌کند تا از این رهگذر، هم به ریشه‌های فکری و مکتبی اقدامات ضد و نقیض آنان برسد و هم خطرات «افراط‌گرایی جدید» را برای نظام‌های دموکراتیک و تعاملات بین‌المللی هشدار دهد. مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی اوست که در همایش «فلسفه به وقت جنگ» در محل مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ارائه شده است.

از مفاهیمی که می‌تواند جهان سیاسی- اجتماعی ما را تبیین کند مفهوم «افراط‌گرایی» است که در عصر حاضر با الگو‌های مدرن آن روبه‌رو شده‌ایم؛ ترامپ و نتانیاهو نمونه‌هایی از «افراط‌گرایی جدید» هستند. از دیدگاه فلسفی، افراط‌گرایی جدید تنها یک مفهوم نیست بلکه در جهان سیاسی-اجتماعی کارکردی دارد و از مهم‌ترین متغیر‌هایی است که باعث جنگ و خشونت در جهان معاصر شده است. پروفسور قاسم کسام، فیلسوف و استاد دانشگاه وارویک انگلستان، در کتاب «افراط‌گرایی؛ یک تحلیل فلسفی» افراط‌گرایی جدید را تبیین کرده است و استدلال می‌آورد که چرا رفتار‌های ترامپ و نتانیاهو از جنس افراط‌گرایی جدید است. او ابتدا افراط‌گرایی کلاسیک را تعریف می‌کند و در عین نوشتن فصل آخر کتابش که اتفاقاً همزمان می‌شود با انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۰، که نتیجه آن شکست ترامپ از بایدن و رفتار‌های غیرمعقول ترامپ در پذیرش نتیجه انتخابات بود، می‌نویسد: «احساس می‌کنم با وجود ترامپ ما با پدیده‌ای به نام افراط‌گرایی جدید مواجه هستیم.»

سیاستمداران پیش‌بینی‌ناپذیر

قاسم کسام سه نوع افراط‌گرایی را شناسایی می‌کند: اول «افراط‌گرایی ایدئولوژیک» که در توضیح آن می‌گوید طبق یک سنت پذیرفته‌شده، می‌توانیم طیفی از ایدئولوژی‌ها را از چپ افراطی تا راست افراطی در نظر بگیریم که شامل کمونیسم، سوسیالیسم، سوسیال-دموکراسی، لیبرالیسم، محافظه‌کاری و فاشیسم می‌شود. از نظر او، هرچه به دو سر این طیف نزدیک می‌شویم با افراط‌گرایی بیشتری مواجه هستیم. اما همه گروه‌های افراط‌گرا در این طیف قرار نمی‌گیرند به عنوان مثال القاعده و داعش در این طیف جانمایی نشده‌اند.

کسام گروه دوم را «افراط‌گرایی روشی» می‌خواند که نه بر اساس ایدئولوژی بلکه بر اساس نوع عملکرد خشونت‌بارشان مثل ترور و گروگان‌گیری و بمب‌گذاری و... از دیگر گروه‌های افراطی متمایز می‌شوند.

نوع سوم «افراط‌گرایی روانشناختی» است. در این نوع از افراط‌گرایی، نوع باور شخص مهم نیست، بلکه چگونگی باورش مورد قضاوت قرار می‌گیرد؛ چنین فردی آنچه را که باور دارد به شکل افراطی بروز می‌دهد و حاضر نیست در هیچ شرایطی در باور خود تجدید نظر کند.

کسام معتقد است، فردی که «افراط‌گرای روان‌شناختی» است الگوی ذهنی او ویژگی‌های خاصی دارد: به عنوان مثال ذهنیت وسواسی دارد و «خلوص» یکی از وسواس‌های ذهنی اوست چنانکه همه چیز را به شکل خالص و ناب می‌خواهد. دغدغه ذهنی دیگر فرد افراط‌گرای روان‌شناختی، از بین بردن هر آن چیزی است که او را تهدید می‌کند؛ مدام فکر می‌کند که تحقیر شده یا مظلوم واقع شده و قربانی است. چنین فردی اهل تسامح و مدارا نیست و در عوض، بسیار اهل دیگری‌سازی و خشونت و اساساً توطئه‌باور است.

زوال دموکراسی در عصر افراط‌گرایی پست‌مدرن

کسام، در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ دقیقاً در روز تحلیف بایدن، از ظهور افراط‌گرایی جدید پرده برداشت؛ روزی که ترامپ بعد از شکست از بایدن در رقابت‌های ریاست‌جمهوری آمریکا از طرفدارانش خواست که به کاخ کنگره بریزند و آنجا را اشغال کنند و مدعی شد که رأی او به نفع بایدن دزدیده شده است. در پی این اتفاق، کسام در فصل آخر کتابش نوشت: به نظر می‌رسد ما در آمریکا با ظهور نوعی افراط‌گرایی جدید مواجه هستیم. این افراط‌گرایی جدید برخلاف افراط‌گرایی کلاسیک، برآمده از گروه‌های حاشیه‌ای و مهاجر و اقلیت نیست؛ بلکه افراط‌گرایی جدید در مرکز تعاملات سیاسی و توسط یک حزب رسمی و شناخته‌شده، پدیدار شده است و می‌تواند تهدیدی جدی برای نظام لیبرال دموکراسی در آمریکا باشد. او نوشت: خطر افراط‌گرایی جدید بیشتر از حملات تروریستی همچون ۱۱ سپتامبر است؛ چرا که این حملات، تأثیرات محدود و محلی دارند؛ اما افراط‌گرا‌های پست‌مدرن همچون ترامپ، با پشتوانه حزبی می‌توانند تخریب جهانی داشته باشند.

کسام معتقد است افراط‌گرایی جدید، اغلب با یک «روایت» و داستان همراه است و داستانی که ترامپ به آن متوسل شد «دیگری‌سازی» بود که توانست آن را به سطح ملی بکشاند و با آن کارگران آمریکایی را در مقابل مهاجران قرار دهد. ترامپ از روش «تخریب خلاق» استفاده کرد تا با خراب کردن بنیان‌های یک پدیده موجود، پدیده جدیدی بسازد. این نوع از «تخریب خلاق» در روایت ترامپ به اوج خود می‌رسد و اتفاقاً او از همین ترمینولوژی در جنگ ۱۲‌روزه اخیر ما هم بهره برد و شاهد بودیم که مدام از «صلح با قدرت» حرف می‌زد که در واقع منظورش ساخت صلح با زور بود.

افراط‌گرا‌های سالادوار

گروه‌های افراط‌گرای کلاسیک بر «ایدئولوژی خالص» خود پافشاری می‌کنند در حالی که قاسم کسام می‌گوید افراط‌گرا‌های جدید «ایدئولوژی سالادوار» و اغلب ایده و باور‌های التقاطی و حتی ترکیبی از ایدئولوژی‌های متناقض دارند. ویژگی دیگر افراط‌گرایی جدید این است که بیرون از چهارچوب سازمان صورت‌بندی می‌شود. در حالی که در افراط‌گرایی کلاسیک، سازمان تضمین‌کننده خلوص افراد است که این ساختار در القاعده و داعش قابل مشاهده است؛ اما چنین ساختار سازمانی در افراط‌گرایی سالادوار دیده نمی‌شود و اغلب، گروه‌های اینترنتی با ترکیبی متنوع از افراد ناشناس هستند که تولیدات آنان از جنس «میم»‌هاست [واژه «میم» اولین‌بار توسط ریچارد داوکینز، زیست‌شناس، در کتاب ژن خودخواه مطرح شد. او گفت همان‌طور که ژن‌ها اطلاعات زیستی را منتقل می‌کنند، «میم»‌ها واحد‌های فرهنگی هستند که از ذهنی به ذهن دیگر منتقل می‌شوند؛ مثل ایده‌ها، رفتارها، یا سبک‌ها که در قالب کلیپ‌ها در فضای مجازی منتشر می‌شود].

برش

استراتژی مرد دیوانه

قاسم کسام، ترامپ را به عنوان افراط‌گرای جدید معرفی می‌کند؛ سیاستمداری که اساساً خلوص و سازگاری برایش معنایی ندارد و ترکیب عجیبی است از ایدئولوژی‌های متناقض که او را به «افراط‌گرایی سالادوار» شبیه می‌کند. همه اینها، به یک سیاستمدار، قدرت مانور می‌دهد که با رفتار‌های پوپولیستی از پاسخ دادن و پاسخگو شدن فرار کند و به سیاستمداری پیش‌بینی‌ناپذیر بدل شود. «استراتژی مرد دیوانه» قاعده بازی اوست. آکادمی‌ستیزی، خشونت کلامی و رفتار‌های پوپولیستی ترامپ را می‌توان در این راستا ارزیابی کرد. حتی رفتار‌های فردگرایانه او در عالم سیاست هم ناشی از همین رویکرد اوست: وقتی در هواپیما توئیت می‌زند که «چین اکنون می‌تواند از ایران نفت بخرد و امیدوارم از آمریکا هم نفت زیادی بخرد» نشان می‌دهد که به هیچ ساختار سازمانی و مکانیزم تصمیم‌گیری مقید نیست و با یک توئیت یک سیاست را ابلاغ یا منحل می‌کند.

منبع: ایران-دکتر حسین شیخ‌رضایی | استاد فلسفه مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر