به گزارش مجله خبری نگار، جهان فناوری در لحظهای ایستاده که میان امید و هراس تاب میخورد. دورهای استرسزا که مدیران غولهای سیلیکونولی، حتی در اوج رونق بیسابقه هوش مصنوعی (AI)، مجبورند درباره شکنندگی همین رونق هشدار بدهند. ساندار پیچای، مدیرعامل آلفابت در گفتوگویی اختصاصی با بیبیسی، با لحنی کمسابقه از «نوسانهای خطرناک» و امکان ترکیدن حباب هوش مصنوعی سخن گفته؛ حرفی که از زبان رهبر شرکت مادر گوگل، بیشتر شبیه زنگ بیدارباش است تا پیشبینی. حرفهای او، اما تئوری نیست. او باصراحت میگوید اگر این حباب بترکد «هیچشرکتی مصون نمیماند» و موج سقوط میتواند همه، از استارتاپهای نوپا تا بازیگران پرقدرت و کهنهکار را با خود ببرد. این هشدار زمانی معنادارتر میشود که بدانیم گوگل برای تغذیه اشتهای سیریناپذیر مراکز داده خود، دستبهدامن انرژی هستهای شده و در حال خرید رآکتورهای کوچک مدولار موسوم به SMR است؛ قماری سنگین که نشان میدهد هزینه ماندن و حفظ برتری در این رقابت چقدر بالا رفته. در میان تاریکی کلامش، اما مدیرعامل آلفابت، خود این دوره را «بزرگتر از ظهور اینترنت و تلفن همراه» برای فناوری میداند که مرزهای تازهای در پژوهش، محاسبات و بهرهوری گشوده، هرچند جیب سرمایهگذاران را هم تا مرزی بیقرارکننده سبک کرده.
او اذعان میکند در میان این همه شتاب و سرمایهگذاری، «عناصر غیرعقلانی» هم وجود دارد. عناصری از جنس همانهایی که در اواخر دهه ۹۰، داتکام را از یک انقلاب زیرساختی به یک تب جمعی تبدیل کرد. به زبان دیگر، صنعت امروز شاید در حال تکرار همان چرخه آشنا باشد؛ شور بیش از اندازه، سرمایهگذاری بیش از تحمل و بعد، سقوطی که تنها آنهایی را که جای ایمنی ایستادهاند، باقی میگذارد. اما چالش مدنظر او فقط بازار نیست. سایه سنگین وزارت دادگستری آمریکا و تهدید به تجزیه گوگل، بر سر امپراتوری آلفابت سنگینی میکند. در این تلاطم، پیچای در حالی باید از زیستبوم وب دفاع کند که بسیاری معتقدند پاسخهای آماده هوش مصنوعی، ترافیک تارنماهای اینترنتی را به چالش میکشد. با اینهمه، پیام اصلی او نه دعوت به ترس که یادآوری یک تجربه تاریخی است. اینکه داتکام فروریخت؛ اما اینترنت ماند و جهان را شکل داد. او این قیاس را تنها برای هشداردادن بیان نمیکند، بلکه برای این است که به یاد بیاوریم همیشه میان تب و تحول، فاصلهای وجود دارد و آنچه از دل این تب بیرون میآید، معمولاً مهمتر از لحظه انفجار و فروپاشی است.
همین دوگانگی، نقطه اتصال ما با بحث بزرگتری است که امروز بار دیگر در اقتصاد جهانی جریان دارد؛ آیا هوش مصنوعی در میانه یک حباب ایستاده یا در مسیر ساخت زیرساختهای قرن آینده حرکت میکند؟ پاسخ، شاید همچون تاریخ حبابها، ساده نباشد. اما نگاهی به گذشته نشان میدهد آنچه میماند، همیشه از آنچه میترکد پایدارتر است. مقاله بازگردانشده زیر از تارنمای مجمع جهانی اقتصاد [همان جایی که رهبران سیاسی، فناوری و مالی جهان جمع میشوند و از مهمترین موضوعات فعلی سخن میگویند]به همین موضوع میپردازد. پیش از اطاله کلام، آنچه درباره آینده میگویند در برابر دیدگان خواننده فرهیخته قرار میگیرد.
در سپیدهدم تبوتاب داتکام و آغاز هزاره، سهامچین سلبریتی و خوشاقبال بازار که جهش تاریخی سهام را پیشبینی کرده بود، هنوز نمیفهمید چرا سخنگفتن از ارزشگذاریهای «بیسابقه» باید با پیشگویی شومی همراه شود. با بیاعتنایی پرسید: «اگر چنین وضعی هیچگاه رخ نداده، از کجا معلوم پایانش تلخ باشد؟» چند ماه بعد، آن پایان تلخ فرارسید. اصلاح بازار، خوشبینی بادکرده سهام اینترنتیها را شکافت و دهها هزار شغل دود شد و رفت. بااینحال، استارتاپ کوچکی به نام گوگل سرپا ماند؛ حتی در ۲۰۰۴ عرضه اولیه انجام داد، هرچند با دامنه قیمتی پایینتر. آمازون که تا دیروز صرفاً یک کتابفروشی آنلاین بود، پس از سقوط سهم، راهش را به قلمروی رایانش ابری کج کرد. مایکروسافت نیز بهعنوان بخشی از روندی ۱۴ساله برای بازسازی ارزش پس از ترکیدن حباب، به حوزه فضای ابری قدم گذاشت. در چند سال اخیر، این سه شرکت جمعاً حدود پنج تریلیون دلار بر ارزش بازار جهانی افزودهاند. با این روند، انتظاری طبیعی شکل گرفت که این شرکتها باید پیشقراول مرحله آینده جهش فناوری باشند؛ مرحلهای که در آن، غبار هیاهوی هوش مصنوعی کنار میرود و واقعیت سخت زیرساختها رخ مینماید.
در عصر داتکام، «بیسابقه» بودن در قیمت سهام خلاصه میشد. امروز، اما منظور از بی سابقه، حجم پولی است که روانه زیرساختهای فیزیکی هوش مصنوعی میشود، زیرساختی از قبیل مراکز داده و ماشینهایی که طرحهای میکروسکوپی روی نیمهرساناها حک میکنند؛ هزینههایی غیرمتعارف و وعدههایی شاید همانقدر نامتعارف در پژوهش و بهرهوری.
این سطح از بیسابقه بودن، نوعی اضطراب جمعی ساخت. همان سهامچین نامدار بازار میگفت اگر این شرایط بیسابقه است، پایانش هم نمیتوان حدس زد. آیا انویدیا، سازنده تراشههایی که موتور فعالیت مدلهای هوش مصنوعی هستند، میتواند همچنان ارزشی فراتر از کل بازار سهام بسیاری از کشورها داشته باشد؟ گزارشی تازه حکایت از آن دارد که این شرکت اکنون عملاً پولی بیش از اندازه در اختیار دارد. کلیدواژه «حباب هوش مصنوعی» در جریان یکی از برنامههای وابسته به مجمع جهانی اقتصاد، به داغترین موضوع مورد بحث بدل شد، پررنگتر از «سقوط هوش مصنوعی» و البته ملایمتر از «تسویهحساب هوش مصنوعی». در میان تیترهایی که درباره این موضوع در مجمع جهانی اقتصاد مطرح شده «دره سیلیکون بر لبه چرخش ایستاده» یا در اشاره به نیاز انرژی سیریناپذیر این فناوری «ماه باید یک کامپیوتر باشد» نیز قابلتوجه بودند.
قلههای توجه به حباب هوش مصنوعی با رویدادهای پر سروصدای خبری گرهخوردهاند. مدیرعامل بایدو (غول مرورگر چین) در اکتبر ۲۰۲۴ این وضعیت را با دوران داتکام سنجید. ری دالیو (سرمایهگذار مشهوری که بحران مالی جهانی را پیشبینی کرده بود) نیز در ژانویه، شباهتهایی میان تبوتاب هوش مصنوعی و آن سالها یافت. کتاب The AI Con [فریب هوش مصنوعی]که در ژوئن منتشر شد، از همان عنوانش پیام را آشکار کرد. نهایتاً وقتی سم آلتمن در ماه اوت از آغاز یک حباب سخن گفت، دیگر کسی تعجب نکرد. با اینهمه برخی معتقدند واژه «حباب» مسئله را دقیق توصیف نمیکند. اقتصاددان ارشد آلیانتس در مقالهای که اخیراً منتشر کرده، گفته شاید عبارت «رونق متکی بر مبانی» تعبیر درستتری باشد. درست است که ارقام سرمایهگذاری حیرتآورند و از جیب گروهی محدود خرج میشوند، اما یکی از شاخصهای اصلی یعنی نسبت پولی که مردم حاضرند برای این شرکتها بپردازند به سودهای بالقوه آینده، هنوز بسیار پایینتر از نسبتهای دوران داتکام است. ریسک، فشرده و متمرکز است؛ اما اثراتش میتواند گسترده باشد.
اگر همین جمع کوچک که بار نوآوری واقعی را به دوش میکشد، کم بیاورد، سرمایهگذاران ثروتمندشان، سهام خود را با ضرر میفروشند و احساس فقر میکنندو همین احساس میتواند سایهای بر مصرفگرایی این صنعت بیندازد که عامل رشد آن بوده. میل به گلهای کمیاب هم روزگاری ریسکی مشابه آفرید. در ۱۶۳۷، تب لاله میان کلکسیونرهای ثروتمند هلند فروریخت. تب موقت در ثروتمندترین کشور آن زمان، بهای برخی پیازهای لاله را از قیمت یک خانه شهری هم بالاتر برده بود. خریداران برای نمایش شأن خود سراغ این کالا میرفتند. همیشه کسی بود که کمی بیشتر بپردازد؛ در یکلحظه، دیگر حتی یک خریدار هم برای آن نبود. بااینحال، ماجرا شاید آنقدرها هم فاجعهآمیز نبود که در حافظه جمعی حک شده. پژوهشگری که آرشیوهای هلند را زیرورو کرده، میگوید تنها چند ده نفر بیش از ۳۰۰ گیلدر برای یک پیاز لاله پرداختند؛ معادل درآمد یک استادکار در یکسال، نه قیمت یک خانه شهری. ترکیدن حباب نیز بیشتر به همان جمع کوچک ثروتمندان محدود ماند. یکی دو قرن بعد، کتابی پرفروش روایت تیرهتری ساخت. تصویری از جامعه هلند را تثبیت کرد که گویی در تب لاله تا مرز فروپاشی پیش رفته بود. ازآنپس، هر رونق سرمایهگذاری ناگزیر به مقایسهای تازه با آن وضعیت هلند بدل شد.
این قیاسها گاه حالوهوای افسانههای گریم را پیدا میکند، چون تلاشی هستند برای کاشتن ترسی سالم از چیزهایی که زیادی خوب به نظر میرسند، میان کسانی که هر پدیده شبهحبابی را به دیده تردید مینگرند و کارهایی ازایندست میکنند. مقایسه سهام انویدیا با پیاز گل لاله در قرن هفدهم نیز ازایندست است. دلایل بدبینی هم دردناکتر از آنند که پنهان بمانند. خستگی ناشی از هوش مصنوعی، برآمده از این حس که وقت بیشتری صرف الککردن ابزارهای بهرهوری جدید میشود تا صرفهجویی کاملاً واقعی است. برای بسیاری بزرگترین «تغییر کار» تا امروز زمانی است که باید صرف پاکسازی خروجیهای اتوماتیک و شلخته شود. در همین حین، شرکتها بدهی بیشتری بالا میآورند تا در خط مقدم هوش مصنوعی بمانند. ماجرا فقط مربوط به سرمایهگذاران سنگینوزنی، چون صندوقهای بازنشستگی نیست، حتی اگر حلقه مرکزی شرکتهای بزرگ از انفجار حباب بعدی جان سالم به در ببرد، لایههای گستردهتری از شرکتهای کوچکتر، سهامداران و معیشتها احتمالاً نابود میشوند. مراکز داده خاموش میتوانند پاساژهای متروک عصر جدید باشند. شایسته یادآوری است که انتقال گسترده خریدکردن مردم از پاساژها به اینترنت، همان بخش واقعی هیاهوی داتکام بود. چه بسیار خیالبافیها و شرکتهایی که از میان رفتند؛ اما زندگی آنلاین ما گستردهتر شد. شاید همان فرایند تقطیرگونه در مورد هوش مصنوعی هم تکرار شود. هیچ حبابی شبیه دیگری نیست. آنچه میماند، همیشه مهمتر از لحظه ترکیدن است.
منبع: فرهیختگان-علی محمولی