به گزارش مجله خبری نگار، طی دو سال گذشته، بمبارانهای اسرائیل در غزه چنان گسترده بوده که صدای آن حتی در تلآویو، هفتاد کیلومتر دورتر هم شنیده میشود. اما قحطی و گرسنگی ساکتتر است، و تصاویر کودکان کشته شده به ندرت در رسانههای صهیونیستی نشان داده میشود.
جنگ بیشتر در هیاهوی اعتراضات برای آزادی اسرا، بحثهای سیاسی یا برچسبهای یادبود سربازان دیده میشود؛ رنج فلسطینیان همچنان دور، انتزاعی و بیاثر باقی مانده است.
نوام شیزاف (Noam Sheizaf) طی یادداشتی در گاردین، از رژیمی میگوید که در دو سال جنگ غزه خود را در حبابی رسانهای و ذهنی محصور کرده است. ساکنین سرزمینهای اشغالی که رنج فلسطینیها را نمیبینند، جنگ را به وضعیت عادی تبدیل کرده و با توسل به زبان اسطورهای و روایت قربانی بودن، راه هرگونه راهحل سیاسی را میبندند. وی میپرسد: در برابر این وضعیت چه چیزی میتواند اسرائیل را تکان دهد؟
شیزاف مینویسد که ساکنان سرزمینهای اشغالی با این وضعیت تطبیق یافتهاند: ارتش برای پر کردن پرسنل خود، از سربازان سابق نیازمند پول یا شغل استفاده میکند، پیمانکاران خصوصی برای ویرانی سیستماتیک محلههای غزه به کار گرفته میشوند، و همهچیز در جهت تثبیت وضعیت عادی جنگ پیش میرود.
تصویری که او از اشغال غزه شهر ترسیم میکند، نه حاکمیت بر فلسطینیان بلکه تخریب کامل آن و رانده شدنشان به گوشهای از این باریکه است. این وضعیت به تعبیر او تحقق تدریجی آرزوی راست افراطی یعنی حذف کامل فلسطینیها از سرزمین مادریشان است. در همین حال، بخشی از جهان از جمله فرانسه، انگلیس و استرالیا به دنبال بهرسمیت شناختن دولت فلسطین در سازمان ملل هستند، اقدامی که هر چند نمادین، اما بهزعم شیزاف، نخستین شکاف جدی در حباب اسرائیلی است.
آنچه در سرزمینهای اشغالی میگذرد، از نگاه او، گذار از زبان سیاست به زبان اسطوره است: بازنمایی جنگ بهمثابه ادامه هولوکاست، تصویرسازی از حماس به عنوان نازیهای جدید، و قرار دادن نبرد کنونی در امتداد متون مقدس و تاریخ اسطورهای یهود. این اسطورهسازی، امکان تخیل سیاسی را از شهرکنشینان میگیرد و آن را در نوعی اکنون بیپایان زندانی میکند.
شیزاف در ادامه با ارجاع به کتاب رابرت مالی (فردا دیروز است) نشان میدهد که روند صلح از اساس بر خطای مفهومی بنا شده بود: نادیده گرفتن هویت و حافظه تاریخی. بهزعم این دو مذاکرهکننده باسابقه، سیاست دو دولتی هرگز «ایستگاه طبیعی» برای هیچیک از طرفین نبود، چرا که اسرائیلیها در جستوجوی امنیت ابدی و فلسطینیها در پی جبران تاریخی تبعید و سلب مالکیت بودهاند.
نکته محوری تحلیل شیزاف، تکذیب جبرگرایی تاریخی و مذهبی است: اسطورهها و هویتها نه جاودانه، بلکه ساخته شرایط بوده و میتوانند تغییر کنند. بنابراین راه برون رفت، آغاز از حقوق بنیادین فلسطینیان بوده و تنها با پذیرش بیقید و شرط این حقوق است که میتوان از بنبست عبور کرد.
شیزاف نتیجه میگیرد که از به رسمیتشناسی نمادین فلسطین گرفته تا فشار برای تحریم رهبران اسرائیلی متهم به نسلکشی، نشانههایی از بیداری جهانی برابر ویرانی غزه آشکار شده است. این جریانات هرچند محدود، میتوانند حباب اسرائیلی را بترکاند و چهره آشکارتری از این رژیم در نزد خود جامعه اسرائیل و بین الملل نمایان کنند.