به گزارش مجله خبری نگار،اگر یکی از عزیزان مبتلا به یک بیماری لاعلاج مانند سرطان مرحله ۴ تشخیص داده شود، در حال ورود به آسایشگاه یا بیماری پیشروندهای مانند بیماری آلزایمر باشد، طبیعی است که همان احساسات شدید غمگینی، ترس یا حتی گناه را تجربه کند. اغلب احساس میکنیم که یکی از نزدیکانمان فوت کرده است.
این پدیده “سوگ پیش بینی” نامیده میشود، اصطلاح بالینی برای غم و اندوه که از زمانی که ما در انتظار مرگ یکی از عزیزان هستیم شروع میشود و بزرگسالان و کودکان آن را تجربه میکنند.
کودکان یک خانواده ممکن است خبر مرگ قریب الوقوع را به طرق مختلف تجربه کنند. غم و اندوه پیش بینی کننده کودک ممکن است شامل نگرانی در مورد اینکه چقدر دلش برای عزیزش تنگ خواهد شد، ترس از اینکه نمیتواند بدون آن شخص زندگی کند، یا مشغولیت به شرایط چگونگی وقوع مرگ و اینکه آیا عزیزش رنج خواهد برد، باشد.
غم و اندوه بخشی طبیعی از زندگی است و اندوه پیش بینی کننده یک وسیله عادی و به طور کلی سازگارانه است برای آماده سازی خود برای از دست دادن کسی که به او اهمیت میدهیم. با این حال، چیزهایی وجود دارد که مراقبان، والدین و سایر بزرگسالان دلسوز میتوانند انجام دهند و بگویند تا به کاهش جنبههای دردناک غم و اندوه پیشبینیشده کمک کرده و فرزندان را در درازمدت بهتر بسازند.
حتی قبل از اینکه عزیزان بمیرند، بحث در مورد راههای متعددی که کودکان میتوانند پیوندی را که با آن فرد مشترک دارند حفظ کنند، مفید است. بزرگسالان میتوانند با یادآوری همه چیزهای مشترک آنها با فرد، از جمله فعالیتهای مشترک مورد علاقه، به آنها کمک کنند و به آنها کمک کنند تا راههایی برای ادامه میراث خود، مانند انجام پروژههای داوطلبانه در حافظه خود، برنامه ریزی کنند.
یادآوری اینکه سایر اعضای خانواده از یکدیگر مراقبت خواهند کرد و در کنار یکدیگر خواهند بود، میتواند برای کودکان آرامش بخش باشد.
بهتر است به کودکان اجازه دهید تا مکالمه را راهنمایی کنند و مثلاً بپرسند: «میدانم ممکن است در مورد اینکه نانا در بیمارستان چگونه است سؤالاتی داشته باشید. چه نگرانیهایی داری؟»
مرز باریکی بین صادق بودن و در عین حال غرق نکردن کودکان در جزئیات وجود دارد. بزرگسالان باید تا حد امکان به زبان ساده و متناسب با سن توضیح دهند که وقتی بدن از کار میافتد، مرگ اتفاق میافتد. اگر خانواده اعتقادات معنوی خاصی در مورد مرگ دارند، میتوانند این باورها را به روشهای مناسب رشد توضیح دهند و در عین حال از تعبیرهای گیجکنندهای مانند «بابا استراحت میکند» یا «بابا به جای بهتری میرود» اجتناب کنند. به یاد داشته باشید که آنقدرها در مورد آن نیست آنچه گفته میشود، اما بیشتر در مورد حضور داشتن و فعالانه گوش میدهد. نشان دادن همدلی و اذعان به ترسها و احساسات کودکان میتواند زمینه ساز نحوه مقابله آنها پس از مرگ شود.
اگر بچهها مایل به انجام این کار هستند، میتواند مفید باشد. با این حال، اگر آنها مردد هستند، بهتر است آنها را مجبور به شرکت نکنید. آخرین فرصت برای بیان آنچه که باید بگویند، حتی اگر فرد مورد علاقه خود بیهوش باشد، میتواند به عنوان یک عامل محافظتی طولانی مدت عمل کند و احساس بسته بودن را ایجاد کند.
حمایت اجتماعی در این دوران حیاتی خواهد بود. بزرگسالان میتوانند با اطمینان از دسترسی کودکان به سایر دوستان و خانواده از طریق هر ابزار ممکن کمک کنند تا به آنها کمک کند تا با این شرایط کنار بیایند و با نزدیک شدن به مرگ، حواس پرتی مورد نیاز را ایجاد کنند.
به یاد داشته باشید که کودکان بسته به سن و مرحله رشدشان واکنش متفاوتی خواهند داشت. کودکان خردسال ممکن است به مرگ قریب الوقوع یکی از عزیزان با “بازی کردن” ترسها یا نگرانیهای خود واکنش نشان دهند. بازی اولین راهی است که کودکان خردسال با آن کنار میآیند و سعی میکنند دنیای اطراف خود را درک کنند.
نوجوانان ممکن است بیشتر تمایل داشته باشند که خود را منزوی کنند یا فقط با دوستان خود صحبت کنند. بزرگسالان میتوانند به نوجوانان فضایی بدهند تا به تنهایی احساسات خود را پردازش کنند، در حالی که به آنها یادآوری میکنند که درهای ارتباط در روزها، ماهها و حتی سالهای آینده همیشه باز است.
اگرچه پیشبینی مرگ یکی از عزیزان میتواند برای کودکان ناراحتکننده باشد، اما هدایت آنها با همدلی، صداقت و مراقبت میتواند به آنها کمک کند تا حتی سختترین خداحافظیها را پشت سر بگذارند و رفاه عاطفی طولانیمدت را تقویت کنند.