کد مطلب: ۶۴۹۳۲۵
۱۰ تير ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۱

زنهار از این چهار! دولت را چه می‌شکند؟

دولت، به معنای ثبات و استقرار، و به تعادل رسیدن قدرت و تدبیر برای اداره محیط یا جمعی است و این معنا شکل نمی‌گیرد مگر آنکه دولت‌مندان و دولت‌مردان، آیین دولت داری بدارند و بدانند؛ اگر نه محکوم به شکست هستند.

به گزارش مجله خبری نگار، پیش از ورود به اصل کلام، شاید این مقدمه بد نباشد که در دنیای امروز، شکست دولت‌ها به معنای هزیمت و انقراض و پایان سخت نیست؛ حتی در دورانی که دولت‌ها زمان‌مند شده‌اند و عمری چهار و یا چند ساله برای آنها بر اساس قوانین کشوری نوشته شده، شکست دولت تنها به معنای پایان زودهنگام استقرار یک دولت و روی کار آمدن دولت دیگر نیست.

بقای ظاهری همیشه پیروزی نیست

در عصر دموکراسی که در کشور اسلامی ما، ترجمان الهی آن با نام مردم‌سالاری دینی حاکم است، شکست دولت‌ها بیش از آنکه به فروپاشی کابیه و انحلال باشد، به آن است که مسندنشینان قدرت چهار و یا هشت‌ساله به آنچه گفته‌اند و خواسته‌اند، دست پیدا نکنند و از رساندن ملک و مملکت به آنچه آرمان داشته‌اند باز بمانند؛ شکست دولت‌ها در عصر ما به بر زمین ماندن وعده‌ها و ناکامی در مدیریت بحران‌ها و بدون حل ماندن مسأله هاست.

شکست دولت‌ها در عصر ما به آن است که روز واپسین عمر ۸ساله کلید خزانه خالی را به همراه کوهی از دلخوری ملت به دولت‌دار بعدی تحویل‌دادن و دو صد پرونده نامبارک نیمه‌کاره و بی‌سرانجام را در دامن کابینه بعدی رها کردن؛ شکست به آن است که ۸ سال دم از کارستانی بزنی و در نهایت کار، گل آمدن ترامپ را بهانه در نخوت بی عملی تپیدنت کنی و دست آخر مثل نوعروسان به قهر و ناز، ناله کنی که نگذاشتند وگرنه می‌توانستیم از ته‌دیگ سوخته‌ی برجام و اف‌ای‌تی‌اف، نان اگر نشد لیوان آبی برای مردم تحفه بیاوریم.

دولت را چه می‌شکند؟

بازار نهج‌البلاغه خوانی این روز‌ها خوب گرم است، اما ای‌کاش بیش از این به امیر عادل عالم و کلامش با مصادره حکمت و خطبه‌هایش، ظلم نمی‌شد؛ کاش جگرش را داشتیم چندخطی از نهج حکومت علوی را سنجه کارنامه رفقایمان و حامیانمان می‌کردیم و بعد دم از او می‌زدیم؛ به‌هرحال حالا که خیر افتاده و ما و شما هر دو کلام امیر کلام را به‌عنوان تراز قبول داریم، حرف چهار دلیل شکست دولت‌ها از کلامش به میان می‌آوریم و قلم انصاف را به دست مخاطب می‌سپاریم تا بسنجد این وصله به قبای چه کسی بیشتر می‌چسبد.

زنهار از این چهار

در صفحه‌ای از غررالحکم، بهترین فرمانروای عالم میفرمود: چهار موضوع، باعث #شکست دولت‌ها خواهد شد؛

• ضایع کردن اصول [مسائل مهم]

• سرگرم شدن به فروع [امور کم اهمیت]

• به کار گماردن آدم‌های پَست

• کنار گذاشتن انسان‌های فاضل.

ضایع کردن اصول

اما ضایع کردن اصول مگر به آن نیست که دولتمرد باید بداند استقلال کشورش را، عزت ملتش را و آزادی آنان از بند استکبار را نباید وجه المصالحه با دشمن قرار دهد و از آب خوردن تا قوانین آموزش و پرورش و مدیریت مالی کشور را به بند مذلت برجام و ۲۰۳۰ و اف‌ای‌تی‌اف نبدد؟ عزت و استقلال مگر آن نیست که سردار دیپلماسی‌ات! بداند نباید مقابل دیدگان در برابر فلان حاکم‌زاده خلیج‌نشین سلطنتی، زانو بزند؟

ضایع کردن اصول مگر آن نیست که در بازار مکاره دنیا که زور و قدرت برای زورگویان بی‌تعهد به جان و مال بشریت، امضای کری را تضمین بداند و قدم زدن با او را افتخار؟ ضایع کردن اصول مگر آن نیست که عزیز مردمت را با جمله از جنایت بدتر «خودت بمال» و «ما آبگوشت بزباش هم نمی‌توانیم صادر کنیم» و «آمریکا با فشار دادن یک دکمه هستی ما را بر باد می‌دهد» پیش چشم همه ذلیل بذاری؟! که البته این مردم ذلت ناپذیرند، چون عزت از خدا دارند و این همه تنها حقارت فکر خودباخته برخی را نمایان کرد و بس.

بازی با سیاست

سرگرم شدن با فروع که ملک و مملکت را به باد می‌دهد، مگر چیزی جز تصمیم‌های خلق الساعه و شکستن قلم و دندان منتقدان و نظرسنجی با نگاه به چهره مردم در خیابان می‌تواند باشد؟ فرع را چسبیدن و مشغول بازی شدن و از کف دادن عنان اصول امور، دری به روی شکست است برای دولتی که در هر مصیبتی یا به فکر انداختن مساله به گردن دولت با تفنگ و بی تفنگ است و یا بی تفکر در مصیبت جان دادن مردمش در سانحه قطار، بگوید «جای نگرانی نیست که مسافران بیمه بوده‌اند» و حتی نفهمی که برای ملت تو، اصل پیدا کردن علت و اسباب حادثه‌ای است که جان عزیزانشان را گرفته و داغدارشان کرده نه ریال و تومانی که بیمه برایشان به جا خواهد گذاشت.

پَست‌های بالانشین

سومین در بر شکست دولت‌ها به آن است که کسانی را بر بالای مسند‌ها بنشانی که نه ظرفیت‌ش را دارند و نه دل و جرأت‌ش را؛ بد مپندار که این کلام مولا نه جسارتی است و ناسزایی؛ بلکه بیانی است از آن خودکم‌بینی و ناتوانی فکر و دل افرادی که وقتی بر مسند جای می‌گیرند، یا دچار تبختر می‌شوند و مردم را رعیت می‌خوانند؛ برای خودی‌ها گردن و عربده می‌کشند، اما برای دشمن نیششان تا بناگوش باز باز است.

یا اینکه گماشتگان پست، آنانند که چشم و دلی ناسیر دارند و برق سکه و طلا هوش از سرشان برده و بیخ گوش شما، مشغول دلالی و پولشویی می‌شوند و بعد از مدتی، یکی یکی آبروی شما را با خودشان به حصر می‌برند و می‌شوند مفسد اقتصادی؛ می‌شوند برادر و وزیر و وکیلی که با معلق بازی با ارز ترجیحی و رانت بازی، اساس دولت را به لرزه می‌اندازند.
والیان پست، البته گاهی ترسو و خودباختگانی می‌شوند که ورد زبانشان «نمی‌شود» و «نمی‌توانیم» است و با این پستی درون، لشکر دولت را به زمین می‌کوبند.

کنار گذاشتن اهل فضل

آفت چهارم دولت از بیان دولت‌مرد بی‌مثال عالم (ع)، دور کردن اهل علم وفضل واقعی از اداره امور و داماد بازی و تشکیل دولت هزار فامیل است؛ که اگر نزدیکان صاحب دانش و تجربه باشند‌ای بسا گماشتن شان بی ایراد باشد، اما اگر فرهیختگان کشته رابطه قومی و حزبی شوند، دولت شاه عباس هم باشی، محکوم به شکستی.

کنار گذاشتن اهل فضل شاید آن است که کلمه به کلمه برجام را برایت واکاوی کنند، اما پس از سال‌ها، بی شرمندگی بگویی من آن کلمه را در برجام ندیده و نخوانده بودم؛ کنار گذاشتن اهل فضل شاید به آن باشد که جوانان و سازندگان و دانشمندان را از عرصه ابداع و تولید کنار بگذاری و آمار وارداتت بشود بیل و کلنگ و فرغون؛ آن هم در کشوری که جوانانش می‌توانند در هسته‌ای و موشکی و پهپادی و نانو و هر آن عرصه‌ای که در آن مردانه قدم بنهند، دهان جهانی را به حیرت وا بگذارند.

دولت به دست توست

اینجای تاریخ، یک قدم از انتخاب دولتی جدید برای ملتی عزیز باقی مانده و انتخاب، آسان است؛ تنها به دیده عبرت بنگرید کدامیک از اصول اقتصاد و استقلال و تحول دم می‌زند و خود را برای آن آماده کرده و کدام یک ذهن و زبانش مشغول فرعیات دسته‌چندم زندگی است.

تنها به هوش سرشار ایرانی تان بسنجید کدام از مدعیان دولت، صاحبان فضل و دانش را بی قبیله گرایی به شما حاکم می‌کند و یا خودباخته‌های در برابر پول و مکنت و خودفروخته‌های به زور و تزویر غرب را به کرسی می‌نشاند.

در عصر ما، دولت‌ها شاید منقرض نشوند و به آشوب نرسند؛ اما اگر این چهار را مراعات کنند، بی صدا می‌شکنند.

برچسب ها: دولت
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر