به گزارش مجله خبری نگار،از بدنهای ساعت شنی دهه ۵۰ تا امروز که اینفلوئنسرها با لبهای برجسته و کمر باریک دیده میشوند، تعریف اندام بی نقص در هر دهه تغییر کرده است. این تفاوت معیارهای زیبایی در دهههای مختلف، برای برخی این سوال را مطرح میکند که چه نیرویی پشت این دگرگونیها بوده است.
مارک سولوموس، یک جراح متخصص در این خصوص توضیح داد که استانداردهای زیبایی در گذر زمان تحت تأثیر ترکیبی پیچیده از مسائل فرهنگی، روانشناختی و بهداشتی شکل گرفتهاند. چیزهایی مانند رونق اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم، ظهور فرهنگ رژیم غذایی در دهه ۶۰ و دستکاری دیجیتالی امروزی، درک آنچه جذاب در نظر گرفته میشود را شکل دادهاند.
سولوموس که جراح پلاستیک بینالمللی با مراجعه کنندگانی از میان ستارگان سرشناس است و در برنامههای تلویزیونی معروف در این حوزه حضور داشته، گفت: «تغییر در معیار زیبایی و اندام بی نقص بازتابی از تحولات گستردهتر اجتماعی از جمله تغییرات در مد، نمایش رسانهای، ارزشهای فرهنگی و پیشرفتهای بهداشتی هستند. عوامل روانشناختی مانند تمایل به پذیرش اجتماعی و تأثیر رسانه بر تصویر اندام بی نقص نیز نقش مهمی ایفا میکنند.»
همانطور که سولوموس توضیح داد، نگاه متمایز دهه ۱۹۵۰ منحنی بود، با تأکید بر اندام ساعت شنی که نمادی از باروری و زنانگی محسوب میشد. این تصویر تا حدی با رونق اقتصادی پس از جنگ و موج تولد نوزادان توضیح داده میشود؛ زمانی که پیش از آن بسیاری از زنان مشاغلی که به شکل سنتی مردانه بود را بر عهده گرفته بودند، زنان به نقشهای سنتی جنسیتی بازگشتند.
در آمریکا، سه میلیون زن مشاغل خود را ترک کردند و مجلات زنان بر مسائل خانه و خانواده و ایده «زن خانهدار» تمرکز کردند.
سولوموس گفت: «نمونه کامل این معیار را در مرلین مونرو، بریژیت باردو و جین منسفیلد میبینیم که همگی به عنوان ایده آل این اندامها شناخته میشدند. بدنهای آنها نرم بود، تناسب اندام امروزی را نداشت، منحنی بود و از نظر کلیشهای، ایدهآل زیبایی زنانه به شمار میرفت.»
زن ایدهآل به سمت لاغری و جوانی، تقریباً بیجنسیتی سوق پیدا کرد. همراه با فرهنگی جدید که بسیاری از ایدههای نسلهای قبل را رد میکرد، دهه ۱۹۶۰، شاهد رشد صنعت رژیم غذایی بود.
سولوموس گفت مدلهایی مانند توییگی نماد این عصر بودند، زیرا فمینیسم به طرد فزاینده ایده «زن خانهدار» دامن میزد و موج تولد نوزادان پس از جنگ به این معنی بود که بخش بزرگی از جمعیت نوجوان بودند.
او گفت: «این تغییر تحت تأثیر ظهور فرهنگ جوانان، جنبش فمینیستی و معرفی قرص ضدبارداری بود. دهه پرنوسان ۱۹۶۰ سرشار از لذتجویی، عشق آزاد و راکاندرول بود. پذیرفته شد که زنان با شلوار تنگ هم جذاب به نظر میرسند. توییگی باعث شد لاغر بودن، داشتن سینههای کوچک، قابل پذیرش شود.»
بدن ایدهآل متنوعتر شد و تحولات گستردهتر اجتماعی به سمت بدنگرایی مثبت و پذیرش اشکال و اندازههای مختلف سوق یافت. در سال ۱۹۷۵، مجله تایم این سال را «سال زنان» نامید و نوشت: «آنها مانند یک موج مهاجرتی جدید در آمریکای مردانه ظاهر شدهاند. آنها ممکن است پلیس، قاضی، افسر نظامی، کارگر خطوط تلفن، راننده تاکسی، لولهکش، ویراستار، مدیر اجرایی باشند – یا مادر و زن خانهدار، اما دیگر همان موجودات تابع و فرودست گذشته نیستند.»
سولوموس گفت: «این عصر شاهد ظهور مدلهایی مانند لورن هاتن و فارا فاوست بود که نماینده زیبایی طبیعی و ورزشکاری بودند.»
این زنان شروع به ایفای نقشهای متعددی کردند که پیشتر مردانه در نظر گرفته میشد و لباسهای نماد قدرت را برای نشان دادن این موضوع میپوشیدند. آنها مادری را در کنار کار ترکیب میکردند.
دهه ۱۹۸۰ شاهد رونق تناسب اندام و گرایش به ظاهر قدرتمندتر برای زنان بود که با شانههای بزرگ در لباسهای این دهه نمایان میشد. چهرههایی مانند جین فوندا و سیندی کرافورد، ایده بدنی قوی و ورزشکاری را محبوب کردند.
سولوموس توضیح داد: «این روند تحت تأثیر هیجان تناسب اندام آن دوره و تأکید بر سلامتی و تندرستی بود. “سالم” بر زبان اکثر زنان جاری بود و شاهد ظهور روندهای رژیم غذایی بودیم. زنان میخواستند باریک و در عین حال زنانه و دلربا به نظر برسند.»
درست زمانی که سازمان بهداشت جهانی در مورد همهگیری چاقی در جهان هشدار میداد، معیار اندام بی نقص زنان لاغرتر و لاغرتر میشد.
اندام بسیار لاغر مد روز بود و شعار «شیک هروئینی» بر سر زبانها افتاد، زیرا مدلها تصویری از اندام را رواج میدادند که برای بسیاری از زنان دست نیافتنی بود. سولوموس گفت: «بدن ایدهآل ترکیبی از تناسب اندام و لاغری بود که در مدلهایی، چون کیت ماس و جودی کید نمود پیدا کرد.»
بدنهای پسرانه، سینههای صاف، بر رانوی مد حکمفرما بودند و این بازتاب ظهور سوپرمدلها و نفوذ رسانهای بود که لاغری را به عنوان مد تبلیغ میکرد.
«هیچکس سینههای بزرگ یا باسن برجسته نمیخواست، روند آن زمان باسن کوچک و صاف، سینههای کوچک و بدنهای فوق العاده لاغر با استخوانهای لگن برجسته و گونههای تیز بود.»
فناوری شروع به شکل دادن ایده ما از بدن ایدهآل زنانه کرده است، با ظاهری که از روتوش و فیلترها الهام گرفته شده است. ظهور اینفلوئنسرها باعث شد جامعه به سمت یک ایده دیجیتالی از زیبایی سوق پیدا کند، در حالی که روندهای رقیب مانند بدنگرایی مثبت، ایدههای ما از بدن زنانه را دگرگون میکنند.
سولوموس گفت: «رسانههای اجتماعی و دستکاری دیجیتالی نقش مهمی در شکل دادن به استانداردهای زیبایی ایفا کردهاند، اینفلوئنسرها و سلبریتیها بر درک زیبایی تأثیرگذار هستند.»
انتخاب لبهای بزرگ و برجسته، چشمهای بزرگ، ابروهای پرپشت، کمر باریک، سینههای پر، اما نه بیش از حد بزرگ و باسنهای بزرگتر، ظاهری است که بسیاری از نسل Z، آرزوی آن را دارند. اگر فیلترها، روتوش و فتوشاپ را به این ترکیب اضافه کنید، تقریبا همه شبیه هم هستند.
آنچه در آینده خواهد آمد را به طور قطع نمیتوان پیشبینی کرد، اما یک جنبش رو به رشد به سمت بدنگرایی مثبت و پذیرش انواع اندامهای متنوع در حال شکلگیری است. همچنین تأکید فزایندهای بر سلامتی و تندرستی بدن به جای دستیابی به یک ایدهآل زیبایی خاص وجود دارد.
با این حال، روندهای اجتماعی و نفوذهای فرهنگی همچنان به شیوههای پیچیدهای بر درک زیبایی اثرگذار خواهند بود.
منبع:روزیاتو