کد مطلب: ۵۸۶۸۸۴
فرشید گویلی، بازیگر نقش «سنجرخان وزیری» در سریال محمدحسین لطیفی، در گفتگویی از تجربه ایفای نقش این قهرمان ملی می‌گوید

به گزارش مجله خبری نگار، زمانی که خبر رسید پس از درگذشت مرحوم ضیا‌ء‌الدین دری، کارگردانی سریال «سنجرخان» به محمدحسین لطیفی سپرده و پیش‌تولید این مجموعه آغاز شده است، مهم‌ترین سوال این بود که نقش این قهرمان را چه کسی ایفا خواهد کرد. در نهایت نام فرشید گَویلی به عنوان بازیگر این نقش مطرح شد. گویلی بازیگر کُرد که پیش از این در عرصه تئاتر فعالیت کرده و سابقه بازی در سریال‌های شبکه استانی و تله‌فیلم را داشته است، در شمایل یک قهرمان ملی مانند سنجرخان وزیری ظاهر شده است. به بهانه پخش «سنجرخان» با فرشید گویلی درباره این تجربه گفتگو کردیم.

شما توسط آقای قطب‌الدین صادقی برای ایفای نقش «سنجرخان» انتخاب شدید؟

خیر، من در نمایش «چُنور» به نویسندگی و کارگردانی استاد عزیزم جناب دکتر صادقی، بازی می‌کردم. اولین‌بار که قرار بود قسطی برای پیش‌تولید «سنجرخان» پرداخت شود، چون دکتر صادقی ناظر کیفی و مشاور پروژه این کار بودند، آقای حسین جلالی تهیه‌کننده سریال برای دیدن دکتر صادقی به تهران آمدند تا نامه و امضا را از ایشان بگیرند. آقای جلالی تئاتر را تماشا کردند و بعد‌ها وقتی وارد پروژه شدم، گفتند که آن روز پس از تماشای تئاتر ما به دفتر آقای لطیفی رفتند و گفتند «سنجرخان» را پیدا کردم. سپس چند جلسه با آقای لطیفی ملاقات داشتم و بالاخره قسمت شد این نقش را بازی کنم.

چقدر از شخصیت «سنجرخان» شناخت داشتید و چطور به این شخصیت نزدیک شدید؟

من یک شناخت ابتدایی از «سنجرخان» داشتم، اما وقتی قرار شد این نقش را ایفا کنم، حدود ۶ یا ۷ کتاب را که چند مورد از آن‌ها درباره خود «سنجرخان» بود و بعضی دیگر هم اشاراتی به ایشان داشتند، مطالعه کردم. از طریق آقای جلالی هم با کسانی که جزو نوادگان «سنجرخان» بودند، آشنا شدم و با آنان صحبت کردم. سراغ چند مرد کهن سال که بیشتر از ۹۰ سال داشتند و مطمئن بودم درباره «سنجرخان» شنیده‌اند نیز رفتم. یک نفر از آن‌ها پدر یکی از دوستان من بود، ایشان خیلی با عشق و محبت از «سنجرخان» صحبت می‌کرد و حتی هنگام صحبت به گریه می‌افتاد. پله پله توانستم به نقش نزدیک شوم، چون نقش را در یک موقعیت ویژه دیدم که باید تلاش کنم پله پله و با احتیاط به آن نزدیک شوم، ویژگی‌های جسمانی، روانی و درونی نقش را بشناسم تا بتوانم آن را ایفا کنم.

چه مواردی درباره شخصیت «سنجرخان» توجهتان را جلب کرد؟

«سنجرخان» خان‌زاده است و با توجه به شناختی که از خان، خان‌زاده و موقعیت اجتماعی آن‌ها داریم، می‌توانسته خیلی راحت و بی‌دغدغه زندگی کند، خودش را درگیر ماجرا‌های خطرآفرین نکند و مثل خیلی از خوانین مقابل رعیت باشد، اما ویژگی برجسته «سنجرخان» این بود که در کنار مردم است و این باعث می‌شود نزدیک‌ترین افراد به او مانند برادر و پسرعمویش، دشمن او شوند. «سنجرخان» با مردم مهربان و رئوف است و تلاش می‌کند مشکلات آن‌ها را حل کند. در دوران قحطی، انبار «آصف دیوان‌خان» را که پسرعموی خود و حاکم سنندج بوده، تخریب و همه چیز را بین مردم تقسیم می‌کند. این شخصیت همزمان با رئوف بودن و مهربانی، یک وجه حماسی، دلیری، جنگجویی و شجاعت هم دارد که نمی‌تواند ظلم را تحمل کند، بنابراین اسلحه به دست می‌گیرد و بدون وعده پست و مقام می‌جنگد. این تضاد هم برای من جالب بود.

برای بازی در «سنجرخان» مهارت خاصی را آموزش دیدید؟

به عنوان بازیگر موظف هستم مدام روی ابزار اصلی کار خود یعنی بدن، بیان و احساسم کار کنم و برای هر نقشی آماده باشم. وقتی قرار است نقش «سنجرخان» را بازی کنم، می‌شنوم که یک سوارکار و تیرانداز ماهر بوده، پس من هم باید از لحاظ جسمانی آن چالاکی را به دست بیاورم که بتوانم خوب سوارکاری و تیراندازی کنم. خود پروژه برای آموزش سوارکاری به من کلاس‌هایی گذاشت، اما به دلیل عشقی که به حرفه‌ام و «سنجرخان» داشتم تا به بهترین شکل او را به تصویر بکشم، فراتر از آن مایه گذاشتم و ترسی را که نسبت به سوارکاری داشتم کنار گذاشتم و تلاش کردم «خوب» و «با جسارت» سوارکاری کنم.

بخش‌های زندگی شخصی «سنجرخان» مانند کینه و علاقه «سودابه» یا ابراز علاقه «حیات» به «سنجرخان» واقعیت داشته یا به دلیل جذابیت قصه به آن اضافه شده است؟

امروزه وقتی یک اثر تاریخی می‌سازیم، از طرفی مستندات را مبنا و معیار قرار می‌دهیم، از طرفی هم می‌خواهیم اثر جذاب باشد و مخاطب با آن ارتباط برقرار کند. گاهی ممکن است تخیلات نویسنده، کارگردان و من بازیگر دخیل شده باشد که لحظه جذابی رقم بخورد. این که «سودابه» به «سنجر» علاقه داشته و «سنجر» به دلیل علاقه برادرش به این زن، از او می‌گذرد یک واقعیت تاریخی است. شاید آن زمان چند همسری بسیار عادی بوده، اما ما «سنجر» را مخالف دو زنه بودن می‌بینیم و می‌خواهیم مخاطب در روزگار امروز، این شخصیت را دوست داشته باشد، با او ارتباط برقرار کند و از او تاثیر بگیرد. واقعیت تاریخی این است که «سنجرخان» دو همسر داشته، اما در شرایط امروز باید این موضوع را طوری نشان می‌دادیم که برای کاراکتر «سنجرخان» موجه باشد، بنابراین این که «حیات» پیشنهاد ازدواج را مطرح می‌کند، نپذیرفتن «سنجر»، سودا و بیماری «حیات»، پیشنهاد پدرش و... زاییده تخیل است. اصل و پایه موضوع بر اساس مستندات است، اما کار باید به شکل جذاب برای مخاطب روایت شود، منتها نه تخیلاتی غیرمنطقی و غیرقابل توجیه، تخیلات معقولی که ضمن جذابیت، منطق خاص خودش را هم دارد.

چرا شخصیت‌های «سنجرخان» لهجه کردی ندارند تا سریال و جغرافیا باورپذیر شود؟

لهجه یکی از عناصری است که می‌تواند به ارتباط مخاطب با کار و متصل شدن به جغرافیا کمک کند، چیز‌های دیگری مانند لباس، لوکیشن و فضای کوهستانی کردستان را داریم تا قابل باور شود. ما بازیگران بومی با لهجه مخالفت کردیم و آقای لطیفی هم استقبال کرد و پذیرفت. فقط بعضی جا‌ها دیالوگ‌های کوتاهی را به زبان کُردی می‌گوییم، مثلا در یکی از سکانس‌هایی که «فیروزه» دارد خوشنویسی می‌کند، بعد یک شعر از «مستوره اردلان» می‌خواند، «سنجرخان» می‌نشیند و با هم صحبت می‌کنند، بعد «سنجر» می‌خواهد چیزی بگوید، اما شرم دارد، این‌جا اولین‌بار بود که دیالوگ کوتاهی را به زبان کُردی گفتم، «فیروزه دو گیانی؟». «دو گیان» یعنی «دو جان» و اصطلاحی است که برای خانم‌های باردار به کار می‌رود. بعد از ضبط سکانس آقای لطیفی پرسیدند چه گفتی، توضیح دادم و گفتند چقدر قشنگ بود، از این به بعد این کار را بکنید و دیالوگ‌های خاص کوتاهی را کُردی بگویید.

مخصوصا با توجه به این که بسیاری از بازیگران سریال بومی هستند، می‌شد از لهجه کردی استفاده کرد؟

وقتی ما خودمان با یکدیگر صحبت می‌کنیم، کُردی حرف می‌زنیم و فارسی با لهجه کُردی صحبت نمی‌کنیم. چون مخاطب عمومی است و تمام ایران سریال را می‌بینند، زبان ملی را معیار قرار دادیم، وگرنه به نظر من خارج از آن اصلا منطقی نیست، حداقل خود کردستان نمی‌پذیرند که مثلا من در خانه با همسرم فارسی با لهجه کُردی صحبت کنم!

تجربه همکاری با آقای لطیفی چطور بود؟

این سریال کار بسیاری سنگینی بود، در دوران کرونا شروع شد، پربازیگر و شلوغ بود، مشکلات مالی داشت. آقای جلالی واقعا همت کرد، سرمایه سال‌ها زحمتش را هزینه کرد تا این سریال ساخته شود. واقعا این یک گله‌مندی بزرگ است آن‌طور که باید از این کار حمایت نشد. منظورم از «آن‌طور که باید» این است که حضرات می‌آمدند، ژست و عکس می‌گرفتند، بعد تیتر می‌زدند سریال فاخر «سنجرخان»، اما در عمل حمایت نکردند. در این شرایط، آقای جلالی با وجود آقای لطیفی به عنوان یک کارگردان متین، آرام و بسیار صبور، توانست بسیار خوب کار را به سرانجام برساند. به نظر من هیچ کس جز آقای لطیفی نمی‌توانست این کار را به انتها برساند. هر کارگردان دیگری بود ممکن بود به او بر بخورد که من آمدم کاری درباره یک قهرمان ملی بسازم، یعنی چه پول نمی‌دهیم، اصلا می‌روم تهران همان کار‌های آپارتمانی را می‌سازم و پول قلنبه هم می‌گذارم توی جیبم!

ایشان از زمان پیش‌تولید و بعد تولید سه سال در کردستان زندگی کرد. این صبوری آقای لطیفی و تعاملی که با بازیگر دارد، تجربه فوق‌العاده‌ای برای من بود. آقای لطیفی با سعه صدر به پیشنهاد‌های بازیگر گوش می‌کند و اگر بداند که پیشنهاد درستی است، هیچ ابایی از پذیرفتن و اعمال در کار ندارد که بسیار خوب است. من واقعا لذت بردم و تجربه خیلی خوبی بود.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر