کد مطلب: ۵۸۱۷۱۵
مسئله انگ‌های انتسابی ازجمله چالش‌های پس از طلاق است که روح پویایی را از زنان مطلقه می‌گیرد و فشار موذیانه انگ‌ها، راه را برای ارتباط مؤثر این زنان با جامعه بسته‌تر می‌کند و عرصه را برای حضور مؤثر آنان تنگ می‌سازد.

به گزارش مجله خبری نگار/رسالت: علی‌رغم تمامی تلاش‌هایی که فعالان حوزه زنان و خانواده طی سال‌های گذشته برای دفاع از حقوق زنان مطلقه انجام داده‌اند؛ اما جامعه این پدیده را نمی‌پسندد. این موضوع وقتی عیان می‌شود که زنان از چالش‌های زندگی اجتماعی و شخصی خود بعد از انجام پروسه طلاق صحبت می‌کنند. اغلب افرادی که تجربه متارکه دارند، ترجیح می‌دهند جز به‌ضرورت این مسئله را به‌صورت علنی مطرح نکنند؛ چون همواره در میان اطرافیان، دوستان، نزدیکان و همکاران افرادی وجود دارند که آن‌ها را ملامت کرده و مورد قضاوت قرار دهند، بنابراین زنان مطلقه باید از یک‌سو با ترومای پس از جدایی کنار بیایند و خود را برای ادامه زندگی در وضعیت جدید مهیا کنند و از سوی دیگر با فشار‌ها و انگ‌های خانواده و جامعه مواجه شوند.
تاکنون آمار دقیقی از زنان مطلقه اعلام‌نشده، اما بنابر اعلام مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۹ حدود ۶ میلیون زن ایرانی از همسران خود جداشده‌اند؛ زنانی که علاوه بر احساس تنهایی و طرد شدن با کمبود حمایت‌های اجتماعی و انگ زنی هم دست‌به‌گریبان‌اند.

مسئله انگ‌های انتسابی ازجمله چالش‌های پس از طلاق است که روح پویایی را از زنان مطلقه می‌گیرد و فشار موذیانه انگ‌ها، راه را برای ارتباط مؤثر این زنان با جامعه بسته‌تر می‌کند و عرصه را برای حضور مؤثر آنان تنگ می‌سازد. اولین اقدام برای کاهش میزان انگ‌های انتساب داده‌شده به زنان پس از طلاق، شناخت دقیق و صحیح این معضل اجتماعی است. انگ زنی هم مثل سایر مسائل اجتماعی، پدیده‌ای است چند‌وجهی که موجب بروز پیامد‌های اجتماعی، فرهنگی و روانی متعدد می‌شود؛ بنابراین در خصوص کاهش انگ زنی در جامعه، دیدن همه وجوه آن ضروری است، دراین‌بین زمینه‌های فرهنگی در افزایش یا کاهش انگ به‌طور مستقیم اثرگذار است و تأثیر ارزش‌ها و هنجار‌های جامعه در ایجاد انگ زنی را نباید نادیده گرفت.

شیرین داوودی، پژوهشگر مسائل اجتماعی معتقد است: تغییر رفتار اطرافیان با زنی که تصمیم گرفته زندگی زناشویی را ترک کند؛ یک مسئله عمومی است. یعنی در جامعه ایرانی خارج از کشور هم همین الگوی رفتاری را می‌شود، دید. این تغییر رفتار از سوی خانواده و نزدیکان به این سبب صورت می‌گیرد که همه انگشت قصور به سمت زن دراز می‌کنند؛ چراکه تصور می‌کنند زن متقاضی طلاق، سرکشی کرده و نهاد خانواده را ازهم‌گسسته است و او را تهدیدی علیه قداست خانواده قلمداد می‌کنند؛ بنابراین طلاق منجر به طرد از اجتماع، سرخوردگی و اختلال در تعاملات و مناسبات اجتماعی می‌شود.»

این پژوهشگر تصریح می‌کند: «متأسفانه زنان مطلقه از طعنه‌ها و نگاه‌های کنجکاوانه اطرافیان در امان نیستند و همیشه به چشم یک مقصر به آن‌ها نگاه می‌کنند. به همین علت روح پویایی و استقلال در زنان مطلقه به علت فضای فرهنگی و نگرشی جامعه نسبت به آن‌ها از بین می‌رود. قوانین نا‌محسوس، اما قدرتمند جامعه نظمی اجتناب‌ناپذیر برای طی کردن مسیر زندگی را به ما القاء می‌کنند. برچسب‌های ناروا، تمسخر و ترحم، باور‌های نادرست فرهنگی و شایعه‌پراکنی موجب کاهش روابط اجتماعی این زنان می‌شود. بی‌تردید داغ ننگ ریشه در ارزش‌های اجتماعی، نگرش‌ها و تفکرات قالبی دارد که حاصل یک فشار اجتماعی است، لذا تلاش برای از بین بردن آن، توجهات را به وادی فرهنگ و فرآیند شکل‌گیری نگرش‌ها می‌کشاند.»

تجارب زنان مطلقه از انگ‌های فرهنگی

خانم «سین- واو» که زنی مستقل و توانمند است، به‌صورت توافقی از همسرش جداشده. او می‌گوید: «روند طلاق برای ما متمدنانه و بدون حاشیه گذشت. اما بعد از طلاق اتفاق‌های عجیبی می‌افتاد که هر چه‌قدر فکر می‌کنم، تنها دلیلش طلاقم بود؛ چون هیچ‌چیز جز تمام شدن زندگی زناشویی من تغییر نکرده بود. شماری از دوستان متأهلم که تا پیش از طلاق باهم رفت‌و‌آمد‌های مستمر و پیوسته داشتیم، ارتباطشان را به‌کلی با من قطع کردند. انگار احساس خطر می‌کردند. همیشه قبل از ازدواج و بعدش دوستان زیادی داشتم؛ اما وقتی طلاق گرفتم، نگاه آن‌ها تغییر کرد و این خیلی آزاردهنده بود و معمولا همسران دوستانم رفت‌وآمد با من را به علت جدایی، یک تهدید و خطر تلقی کرده و این‌گونه فکر می‌کردند که اگر من از همسرم جدا شدم، ممکن است که همسر او هم از این ماجرا تأثیر بگیرد.»

«سین- واو» درعین‌حال می‌گوید، عدم تمایل زنان برای تداوم ارتباط با زنی که طلاق گرفته نیز ناشی از فرهنگ غلطی است که در جامعه ریشه دوانده: «آن‌ها به‌جای همبستگی خواهرانه، به‌جای حمایت از زنی که طلاق گرفته به ایزوله کردن و منزوی کردن او کمک می‌کنند؛ چون فکر می‌کنند ممکن است این زن بتواند همسر آن‌ها را به خود جلب کند و او را موضوع رقابت با خودشان می‌دانند.»

«عین- دال» ۴۲ ساله است. مادر دختری نوجوان. زنی که چهار سال قبل زندگی سرشار از تلخکامی را رها کرد و علی‌رغم این‌که می‌دانست کسی حمایتش نخواهد کرد، طلاق گرفت: «وقتی خانه همسر سابقم را ترک می‌کردم، دخترم کلاس ششم دبستان بود. چون پدرش به‌شدت درگیر اعتیاد بود. خیلی برای توضیح مسئله طلاق با او به مشکل برنخوردم؛ اما ازنظر مالی مستقل نبودم و باید به خانه پدری برمی‌گشتم. حضور من و دخترم در خانه پدری بزرگ‌ترین چالش زندگی من‌بعد از طلاق بود. این حس را به من منتقل می‌کردند که جای بقیه را تنگ کرده‌ام. رفت‌وآمد‌های من و فرزندم به‌شدت کنترل می‌شد. کجا می‌روی؟ باکی می‌روی؟ چرا می‌روی؟ چرا این‌طوری لباس می‌پوشی؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ این چرا‌ها واقعا جان به لبم می‌کرد. این در حالی بود که همه می‌دانستند همسر سابق من به‌شدت درگیر اعتیاد است و من سال‌ها برای ترک دادن و حفظ زندگی زناشویی‌ام تلاش کرده بودم؛ اما توگویی این دلیل برای جدایی کافی نبود.»

انگ‌هایی که سنت به زنان مطلقه منتسب می‌کند

گاهی انگ‌ها از دل سنت پدید می‌آیند. اگر حتی زن مطلقه در امور زندگی موفق جلوه کند، موانعی از جنس خرافه و سنت‌های نادرست مقابلش می‌ایستد. انگ‌های سنتی را می‌توان در مراسمات و آیین‌نامه‌ها جست‌وجو کرد. بد‌قدم بودن، بدشگون و بد‌یمنی انگ‌هایی است که سنت در انتساب آن به زنان مطلقه نقش ایفا می‌کند.

شیرین داوودی در قامت جامعه‌شناس در‌این‌باره بیان می‌کند: «سنت رویه‌های کرداری است که ضروری است جامعه از آن‌ها تبعیت کند. تخلف از سنت معمولا با عکس‌العمل شدید اجتماعی مواجه است. برای مثال بسیار شنیده‌ایم که می‌گویند: «دختر بالباس سفید وارد منزل همسر می‌شود و بالباس سفید خارج می‌شود» طلاق گرفتن خود سرپیچی از این مسئله است و سنت فشار را برای افزایش انگ بر جامعه وارد می‌کند، بنابراین بد‌یمن بودن زن مطلقه در فرهنگ و سنت ما جاافتاده است و هرچند که چنین باوری غلط است، اما پیروان زیادی دارد! مطابق پژوهش‌ها و مطالعاتی که در‌این‌باره منتشرشده، یکی از زنان مطلقه، انگ‌های سنتی انتساب به خود را این‌گونه بیان می‌کند: «اگر به مراسم عقد دعوت باشم، نمی‌روم، اگر پسر باشد می‌گویند، زنش را طلاق می‌دهد. دختر باشد، می‌گویند مطلقه یا بیوه می‌شود»، ناتوان جلوه دادن زن مطلقه یکی دیگر از انگ‌های انتسابی به آنان است که این ناتوانی می‌تواند در زمینه باروری و یا در اداره امور زندگی و یا مشکلات جنسی به آنان منتسب شود. این توصیف در اظهارات دیگر زنان مطلقه این‌گونه آمده است: «خیلی حرف‌ها شنیدم. می‌گفتند مشکل زنانگی داشتی» و یا در اظهارات زنان دیگر در خصوص ناتوانی در اداره زندگی این‌گونه آمده است: «سر مسئله طلاقم با خانواده خودم مشکل داشتم. مادرم می‌گفت تو بلد نبودی زندگی کنی». انگ‌های ناتوانی منجر به کاهش اعتماد‌به‌نفس فرد، اضطراب و افسردگی در زن مطلقه می‌شود و عزم او را متزلزل می‌کند.» این انگ‌ها هم از جانب اطرافیان و هم‌خانواده به زنان مطلقه نسبت داده می‌شود.»

این جامعه‌شناس در ادامه، با اشاره به زمینه‌های انگ زنی و طرد زنان مطلقه در جامعه می‌گوید: «زمینه‌های فرهنگی، بستر تشکیل‌دهنده یک فرهنگ است که جامعه‌ای را متمایز می‌کند. این زمینه‌های فرهنگی را می‌توان در مسئله انگ زنی در ارزش‌ها و هنجار‌ها و نگرش‌های یک جامعه جست‌وجو کرد که مبین فرهنگ حاکم بر ابعاد مختلف زندگی و در‌نهایت نوع روابط و رفتار‌های آنان است. زمینه‌های فرهنگی بر فضای فکری حاکم در یک جامعه بسیار نمایان است. از طرفی رفتار‌های اجتماعی با زن مطلقه، نگرش‌های سنتی به زن مطلقه، نگاه منفی جامعه به مسئله طلاق همگی منجربه تضعیف روابط زن مطلقه با جامعه می‌شود. گاه نگاه به زنان همراه با تعصب و تبعیض است که این تعصب به زنان مطلقه موجب شکل‌گیری نگرش‌ها و احساسات منفی و بی‌احساس نسبت به آنان است که به‌نوعی درست و مثبت پنداشته می‌شود و درروند تصمیم‌گیری و نوع نگرش و طرز تلقی به این قشر اثرگذار است. در جوامع سنتی وابستگی زن به مرد به‌عنوان باور پذیرفته‌شده است و در صورت سرپیچی زنان در مورد این نگرش غلط؛ در فرآیند طلاق با عدم تأیید اجتماعی مواجه خواهند شد و منجر به رشد باور‌های مسموم و نگرش‌های غلط می‌شود.»

زنان طلاق در یک جامعه در حال گذار

«ما یک‌پا در سنت داریم و یک‌پا در مدرنیته و بین این دو در رفت‌وآمد هستیم و این موضوع به‌نوعی باعث شده آسیب‌ها و فشار‌های یک جامعه سنتی را تحمل‌کنیم درحالی‌که مدرن زندگی می‌کنیم و همین‌طور آسیب‌های یک جامعه مدرن را تحمل می‌کنیم درحالی‌که هنوز طناب‌ها و ریسمان‌های باور‌های سنتی بر گردن ماست» حامد بخشی، جامعه‌شناس بابیان این عبارت می‌گوید: «یک زن مطلقه در این جامعه به‌راحتی نمی‌تواند مدرن زندگی کند؛ یعنی مثلا بعد از ازدواج مستقل شود و خانه بگیرد. همچنین آن کنترل‌گری و فشار‌های خانواده بر این افراد زیاد است؛ مثلا طبق قوانین خانه پدری محدودیت‌هایی برای رفت‌وآمد و نوع فعالیت‌ها و... وضع‌شده است که بایستی رعایت کند و فرد نمی‌تواند مستقل زندگی کند. این ازهم‌گسیختگی هنجار‌های جامعه در حال گذار از سنتی به مدرنیته موجب شده زنانی که طلاق گرفتند و فاقد حمایت اخلاقی اجتماعی از سوی یک همسر هستند، تحت‌فشار زیادی قرار بگیرند.»

این جامعه‌شناس تأکید می‌کند: همه ما بار‌ها به‌خوبی دشواری‌های یک زن مطلقه را دیده‌ایم، که چطور در یک رابطه نفر دوم می‌شود و همواره به‌عنوان یک نفر دوم باقی می‌ماند و اینکه یک زن در هنگام طلاق که درصدد است روی پای خویش بایستد با چه مسائلی روبه‌رو می‌شود. بحث علامت‌دار شدن و لیبل خوردن یک زن طلاق گرفته هم وجود دارد که به‌محض تجربه طلاق، نگاه‌ها نسبت به او تغییر می‌یابد و دیگران همان ابتدا که متوجه طلاق او می‌شوند نگرش و رفتارشان نسبت به این زن تغییر می‌یابد و از همان ابتدا به این شخص به‌منزله یک طعمه و یک رابطه نگاه می‌کنند. زنان زیادی هستند که چندین سال بعد از جدایی نیز طلاق خود را پنهان می‌کنند تا از نگاه‌های منفی و مخرب و پیشنهاد‌های مکرر برای برقراری روابط در امان بمانند.»

بخشی بابیان اینکه رویکرد دیگری که می‌توان در بررسی چالش‌های پیش روی زنان مطلقه به کار گرفت، در نظر گرفتن ساختار‌های اقتصادی، شرایط مادی و معیشتی آن‌ها است، عنوان می‌کند: «حتی زمانی که ممکن است برخی از زنان تجرد را انتخاب کنند و تصمیم بگیرند چندین سال مجرد بمانند، این افراد در معرض انواع و اقسام پیشنهاد‌های مکرر حتی از سوی افراد متأهل یا افراد میانسال برای روابط پنهانی یا ازدواج موقت قرار خواهند گرفت؛ زیرا این افراد می‌توانند به دلیل تمکن مالی که دارند، خدمات مالی را به آن زن ارائه دهند. از طرفی زنان مطلقه نیز به دلیل ناتوانی‌های مالی و مشکلات اقتصادی متعدد خود ازاین‌جهت آسیب‌پذیرند؛ بنابراین می‌توان گفت فقدان حمایت‌های اقتصادی از زنان مطلقه، آسیب‌های اجتماعی را برای زنان به وجود می‌آورد و شرایط را برای افراد سوء‌استفاده‌گر مهیا می‌سازد.»

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر