به گزارش مجله خبری نگار، ورود اسلام به ایران، باعث تغییرات بنیادی در ساختارهای اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شد. هنگامی که نظام طبقاتی خشک ساسانی فرو ریخت و فرزندان این سرزمین، همه از موهبت فراگیری دانش برخوردار شدند، بند از پای ایرانیان برداشتهشد و طولی نکشید که این قوم، در عرصه دانش سرآمد روزگار خود شدند. این پیشرفت، البته تلازم دایمی با تولید کتاب و ترویج کتابخوانی در جامعه اسلامی داشت؛ موضوعی که باعث شد نقش ایرانیان در توسعه کتابخانه و فراگیری کتابخوانی، به ویژه در عصر طلایی تمدن اسلامی بیشتر به چشم آید.
زندهیاد استاد محمدرضا حکیمی در کتاب ارزشمند «دانش مسلمین» مینویسد: «درباره اهمیت و عظمت و وسعت کتابخانه در اسلام و تأسیس این بنیاد عظیم فرهنگی و اندیشهای نیازمند بحث چندانی نیستیم. زیرا این مسئله امروز شناخته شده است. آزادی علم در اسلام و ترویج نگهداری آثار اندیشهای، خود عامل مؤثری بود برای اهمیت دادن هر فرد مسلمان به کتاب و اثر مکتوب دینی و فکری ... روزی که شاید در همه اروپا، ۱۲ تن یافت نمیشدند که نوشتن و خواندن بدانند، در نیشابور ۱۲ هزار قلمدان مُرَصَّع بیرون میآمد تا یک حدیث را از زبان فرزند پیامبر (ص) بنویسند.» نخستین کتابخانههای جهان اسلام، در مساجد تأسیس شد. مسلمانان، طبق آموزههای اسلامی، برای علم و دانش ارزش فراوانی قائل بودند و از آنجا که مهمترین راه گسترش دانش، نشر و پاسداری از میراث مکتوب بود، نشر کتاب و احداث کتابخانهها در جهان اسلام و از جمله ایران گسترش یافت و در مدتی کوتاه، به سنتی جاری در فرهنگ عمومی تبدیل شد. به تدریج، کتابخانهها جنبه عمومی یافت. در تمامی مساجد، افزون بر قرآن کریم، مجموعهای از کتابهای حدیث، تفسیر، فقه، سیره و کلام نگهداری میشد که علاقهمندان به آنها مراجعه میکردند. همین موضوع باعث شد وقف کتاب، به عنوان سنتی حسنه و مطابق با آموزههای دین مبین اسلام، در جامعه گسترش پیدا کند.
ظاهراً نخستین اقدام جدی برای تأسیس کتابخانه، به معنای واقعی آن، در دوران خلافت عباسی انجام شد. «بیتالحکمه» که توسط هارون و به روایتی دیگر، توسط مأمون عباسی پایهگذاری شد و تقلیدی نوین از دانشگاه «جندی شاپورِ» ایران قدیم بود، نخستین مرکز تخصصی نگهداری و ترجمه کتاب در جهان اسلام محسوب میشد. هرچند حدود یک قرن قبل از آن، افراد متمولی مانند «خالد اموی»، به گردآوری و نگهداری کتابهای مربوط به برخی علوم، مانند شیمی، پرداختهبودند؛ اما به نوشته مورخان، «بیتالحکمه»، صاحب کتابخانهای بود که به لحاظ گستردگی و تعدد کتاب، تا آن زمان بیسابقه به شمار میآمد. با این که برخورد خصمانه متوکل عباسی با کتاب و کتابخانهها، منجر به از رونق افتادن «بیتالحکمه» شد، اما نهضت ترجمه کتابهای سایر ملل به زبان عربی، موجی ایجاد کرد که تا چند قرن بعد، جهان اسلام را به کانون اصلی تولید و انتشار کتاب و تأسیس کتابخانههای مجهز و بزرگ مبدل کرد. نگارش و ترجمه کتاب، چنان در جهان اسلام گسترش یافت که در بازار هر شهری، قسمتی به کتابفروشان، کاتبان و صحافان اختصاص داشت و ایرانیان در این زمینه، نقشی محوری و اصلی را ایفا میکردند. کثرت آثار تولیدشده، هم باعث غنای کتابخانههای بزرگ جهان اسلام میشد و هم زمینه را برای تأسیس کتابخانههای تخصصی فراهم میکرد. در قرون دوم و سوم، بیش از ۳۴ بیمارستان بسیار مجهز در سراسر جهان اسلام و از جمله ایران وجود داشت که برخی از آنها دارای کتابخانههایی غنی در رشته پزشکی بود.
حاکمان و سلاطین جهان اسلام، متأثر از فرهنگ کتابخوانی در جامعه، برای خود کتابخانههای مجهزی ترتیب میدادند و گاه بر سر تجهیز و افزودن تعداد نسخههای آن یا به دست آوردن آثار منحصر به فرد و ذی قیمت، به سایر سرزمینها لشکر میکشیدند! در قرن چهارم، کلید این کتابخانههای سلطنتی به دانشمندان بنام آن دوران سپرده میشد. شیخ الرئیس، بوعلی سینا که خود زمانی مسئول یا «خازن» کتابخانه سامانیان بوده است، درباره این کتابخانه مینویسد: «روزی از او (امیر سامانی) دستور خواستم که به کتابخانه اش بروم و آن چه از کتابهای پزشکی هست بخواهم و مطالعه کنم. پس مرا دستوری داد و به سرایی وارد شدم که خانههایی بسیار داشت و در هر خانهای صندوقهای کتاب بود، که روی هم انباشته بودند. در یک خانه، کتابهای عربی و شعر و در دیگری، نقد و بدین گونه، در هر خانهای کتابهای دانشی.» مانند این کتابخانهها در دربار سایر حاکمان مسلمان ایرانی نیز وجود داشت. آل بویه، در تأسیس کتابخانه و ترویج کتابخوانی اهتمام بسیاری داشتند. «مقدسی» درباره کتابخانه «عضدالدوله دیلمی»، حاکم مشهور آل بویه، مینویسد: «در کتابخانه عضدالدوله از هر کتابی که تا زمان او تألیف و تصنیف شده [بود]، نسخهای یافت میشد و کتابها برحسب موضوع و نام کتاب و مؤلف، طبقه بندی و فهرست شده بود.»
«صاحب بن عَبّاد»، وزیر خردمند و دانش دوست آل بویه، کتابخانهای بزرگ در شهر «ری» ایجاد کرده بود که افرادی مانند «مقدسی» برای فیشبرداری و تألیف آثارشان، به آن مراجعه میکردند. افزون بر این، صاحب بن عَبّاد، برای کسانی که مشتاق مطالعه بودند، اما به دلیل فقر، قادر به خرید کتاب نبودند، کتابخانهای عمومی در «ری» تأسیس کرد که شهرتی عالمگیر یافت. رونق بازار کتاب و تأسیس کتابخانه در جهان اسلام، به ایران و عراق عجم محدود نمیشد. در شام، فلسطین، اسکندریه، قاهره، شمال آفریقا و اندلس، کتابخانههای بزرگ و عمومی ایجاد شده بود که عموم مردم و از جمله، اروپاییانی که با سودای علم آموزی به سرزمینهای اسلامی سرازیر شده بودند، از آنها استفاده میکردند. در همین زمینه، «المجسی»، مورخ مصری، به «دارالعلم» مصر و شهرت جهانی کتابخانه آن اشاره کرده است. این کتابخانه در سال ۳۹۵ ق توسط دولت فاطمی مصر تأسیس شد. «دارالعلم» مصر تنها در رشته فلسفه و علوم قدیم، ۱۸ هزار جلد کتاب داشت. این در حالی بود که به جز کتابخانه «دارالعلم»، دهها کتابخانه دیگر، مانند «الفاضلیه»، «الصاحبیه» و «الکاملیه»، در سرزمین مصر وجود داشت که هزاران جلد کتاب را در خود جای داده بودند. پیش از آن، در حدود سال ۳۸۰ ق «عزیز»، حاکم فاطمی مصر، کتابخانهای بزرگ تأسیس کرده بود که نزدیک به ۴۰ هزار جلد کتاب در آن نگهداری میشد و از مجموع کتابهای کتابخانه او، ۶۵۰۰ جلد کتاب به ریاضیات و ۱۸۰۰ جلد کتاب به فلسفه اختصاص داشت.
با رونق گرفتن بازار کتاب و تأسیس کتابخانه، معماری اسلامی نیز برای ایجاد فضای مناسب مطالعه به کار گرفته شد. «الحاکم بالله»، حاکم فاطمی، در حدود سال ۴۱۰ ق، کتابخانهای با معماری نوین در «فُسطاط» مصر تأسیس کرد. این کتابخانه که در دورههای بعد به الگویی برای تأسیس کتابخانه در مغرب زمین تبدیل شد، تالار مطالعهای بزرگ داشت که دور تا دور آن، طاقچهها و قفسههای متعددی برای نگهداری کتابها تعبیه شده بود. اندلس، در غرب جهان اسلام، کانون دیگری برای گسترش کتابخانهها و نشر کتاب بود. حَکَم بن عبدالرحمن، حاکم دانش دوست اندلس، کتابخانهای تأسیس کرد که فقط فهرست کتابهای آن در ۴۴ جلد گردآوری شده بود. او در میانه قرن چهارم هجری قمری، اندلس را به کانون ادب و هنر تبدیل کرد. کتابهایی که در اندلس تألیف یا استنساخ میشد، افزون بر خط نیکو و کاغذ مرغوب، تذهیبهای کم مانند و صحافی باکیفیتی داشت و در سراسر دنیا معروف بود. به نوشته مورخانی که دو قرن بعد از «حَکَم»، از اندلس بازدید کرده اند، هنوز ۲۷ مدرسهای که وی برای کودکان بی بضاعت و فقرا تأسیس کرده بود، دایر بود. در اندلس اسلامی، بانوان اهل مطالعه و باسلیقهای حضور داشتند که کار استنساخ کتابها را انجام میدادند.
«محمدابراهیم آیتی» در کتاب «اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا»، به نقل از «مراکشی»، مورخ قرن هفتم، مینویسد: «در ناحیه شرق قرطبه، یکصد و هفتاد زن به نوشتن قرآن به خط کوفی اشتغال داشتند.» بانوان اندلسی برای آن که فضای مناسب مطالعه داشته باشند، اقدام به تأسیس کتابخانههای ویژه بانوان کردند. یکی از این زنان دانشمند، «عایشه بنت احمد بن قادم» بود که افزون بر شهرتش در علم و ادب، کتابخانهای داشت که غنیترین کتابخانه شخصی در اندلس محسوب میشد.
اهتمام ایرانیان مسلمان به نشر کتاب و گسترش کتابخوانی، حتی با هجوم ویرانگر مغولان نیز متوقف نشد. با این که در حمله مغول، بسیاری از کتابخانههای جهان اسلام و ایران از بین رفت، اما با تدبیر دانشمندان والامقامی همچون خواجه نصیرالدین توسی و غیاث الدین جمشید کاشانی، بخش مهمی از میراث مکتوب مسلمانان از گزند ایلغار مغول مصون ماند و سنت حسنه تأسیس کتابخانه و ترویج کتابخوانی، به همت بزرگانی مانند خواجه رشیدالدین فضل ا... همدانی احیا شد. «رَبع رشیدی» و «رصدخانه مراغه»، از مهمترین مراکز حفظ و نشر کتاب، پس از استیلای مغول بر بخشهای مهمی از جهان اسلام و از جمله، ایران بود.
به نوشته «خواجه رشیدالدین»، کتابخانه «رَبع رشیدی» در زمان او، ۶۰ هزار جلد کتاب داشته است. مجاهدت دانشمندان مسلمان ایرانی برای حفظ میراث مکتوب جهان اسلام، باعث شد در دوره تیموری، پیوند کهن هنر و کتابت، دوباره شکوفا شود و کتابهای تألیف یا استنساخ شده در ایران و سایر مناطق جهان اسلام، با کیفیتی مطلوب و خطی زیبا در اختیار علاقهمندان قرار گیرد. با این حال، در دورههای بعد، بخش مهمی از میراث مکتوب مسلمانان، به دست اروپاییان افتاد و آنها بسیاری از دستاوردهای اندیشمندان جهان اسلام را به نام خود منتشر کردند.
منبع: خراسان