به گزارش مجله خبری نگار، این کلمات برای محققانی که به بررسی اتفاقاتی که در آخرین لحظات زندگی یک فرد رخ میدهد و همچنین ناامیدی ناشی از مطالعات در این زمینه، منطقی به نظر میرسد. یک مشکل بزرگ تقریبا همیشه سر راه است: چگونه باید از فردی که مرده است بپرسیم مرگ چه حسی دارد.
از آنجایی که ما هنوز نفهمیده ایم که چگونه با مردگان ارتباط برقرار کنیم، بهترین کار صحبت با افرادی است که تجربه نزدیک به مرگ داشته اند. آنها اغلب از دیدن نورهای روشن، رد شدن تمام خاطرات زندگی در مقابل چشمانشان یا رویاهای عزیزان متوفی یاد میکنند. کوین نلسون، استاد عصبشناسی در دانشگاه کنتاکی میگوید: این یک موقعیت متناقض است، زیرا برخی تصورات مانند دیدن یک نور درخشان رایج هستند، اما تجربه نزدیک به مرگ برای هر فردی منحصر به فرد است.
هنوز رازهای زیادی در مورد علت این مسئله وجود دارد، اما این زمینه به لطف افرادی که به دانشمندان اجازه داده اند در این شرایط مغز آنها را مطالعه کنند، در حال پیشرفت است. افرادی که از این تماسهای نزدیک جان سالم به در برده اند، میگویند که این برخورد میتواند زندگی را تغییر دهد و این مسئله یک چیز مسلم است، زیرا کارشناسان میگویند تجربیات نزدیک به مرگ حاصل تخیل نیست.
کشف مکانیسمهای پشت این پدیده، فراتر از کنجکاویهای عمومی است. یکی از اهداف این است که درک بهتری از چگونگی وقوع ایست قلبی داشته باشیم. همچنین فهمیدن برخی رازها در این مورد میتواند جان انسانها را نجات دهد، زیرا پزشکان اطلاعات بیشتری در مورد زمان ادامه احیا پس از توقف قلب بیمار به دست میآورند.
جیمو بورجیگین، دانشیار عصبشناسی در دانشکده پزشکی دانشگاه میشیگان میگوید: تحقیق درمورد دنیای پس از مرگ نه تنها به درک ما از آگاهی بیشتر، بلکه در درک اهمیت قلب، ریه و مغز در فیزیولوژی روزمره ما نیز کمک میکند.
یادآوری غیر واقعی
تجربه نزدیک به مرگ ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد. در واقع از هر ۱۰ نفر، ۱ نفر حواس تندتر، کاهش زمان، احساسات خارج از بدن یا سایر ویژگیهای مرتبط با نزدیک به مرگ را گزارش کرده است، تحقیقات نشان میدهد که تجارب نزدیک به مرگ چهار نوع هستند: تجربیات عاطفی، شناختی، معنوی و مذهبی و ماوراء طبیعی. از این چهار نوع، مردم اغلب فعالیتهای ماوراء طبیعی، به ویژه احساس جدا شدن از بدن فیزیکی را به یاد میآورند.
حدود ۷۶ درصد از افراد یک تجربه خارج شدن از بدن را در طول تجربه نزدیک به مرگ گزارش میکنند. اگرچه برخی از افراد ممکن است این را به یک تجربه معنوی نسبت دهند، اما این حس در واقع یک فریب حسی است که توسط مغز ایجاد شده است، که دانشمندان توانسته اند با موفقیت آن را در افرادی که در خواب هستند، تکرار کنند. تحقیقات نشان داده است که تحریک الکتریکی مستقیم ناحیهای از مغز که معمولاً در خواب REM غیرفعال است، میتواند تجربهای خارج شدن از بدن را تحریک کند. نلسون میگوید: مثل یک سوئیچ، این تحریک میتواند به معنای واقعی کلمه فردی را از بدنش بیرون بیاورد و به بدنش بازگرداند.
اغلب افراد مبتلا به ایست قلبی تجربیات نزدیک به مرگ خود را به یاد میآورند. بورجیگین میگوید: حدود یک چهارم افرادی که از ایست قلبی رنج میبرند و جان سالم به در بردهاند، خاطراتی از جنبههای تجربه نزدیک به مرگ دارند. او میگوید این به این دلیل است که افراد مبتلا به ایست قلبی فشار خونشان کاهش مییابد. با ناتوانی قلب در پمپاژ صحیح خون، اکسیژن که برای زنده ماندن تک تک سلولهای بدن شما ضروری است، نمیتواند به بقیه بدن برسد. هنگامی که به مغز از کاهش ناگهانی اکسیژن هشدار داده میشود، دستخوش تغییرات خاصی میشود که به تحریفات ادراکی همراه با تجربه نزدیک به مرگ کمک میکند.
ده سال پیش، بورجیگین و تیمش مشاهده کردند که موشهایی که در ایست قلبی شبیهسازی شده بودند، حتی ۳۰ ثانیه پس از توقف قلبشان، هنوز مغزشان کاملاً فعال بود. علاوه بر این، فعالیت الکتریکی مغز آنها افزایش یافته بود. برای تأیید اینکه آیا این اتفاق در انسانها هم میافتد، بورجیگین اخیراً مغز چهار نفر را که به شدت بیمار بودند و از بخش پشتیبانی خارج شده بودند، آزمایش کرد.
هنگامی که این بیماران در کما از دستگاه تنفس مصنوعی خارج میشدند، نمیتوانستند به تنهایی نفس بکشند. اما با استفاده از EEG، بورجیگین متوجه شد که دو نفر با شروع مرگ جسمی، موجی در امواج مغزی گاما خود نشان دادند. امواج مغزی گاما معمولاً نشانه هوشیاری هستند، زیرا بیشتر زمانی فعال هستند که فردی بیدار و هوشیار باشد.
بورجیگین توضیح میدهد: ما نشان دادهایم که مغز مکانیسم منحصربهفردی دارد که با کمبود اکسیژن سروکار دارد، زیرا اکسیژن آنقدر برای بقا ضروری است که حتی یک فقدان حاد به طور گسترده مغز را فعال میکند و میتواند منجر به تجربه نزدیک به مرگ شود.
افزایش در امواج گاما در منطقهای از مغز به نام تقاطع تمپورو-پاریتو-اکسیپیتال (TPO) رخ داد. این منطقه مسئول ترکیب اطلاعات حسی مانند لمس، حرکت و بینایی به قسمت آگاه ذهن است. متأسفانه نمیتوان فهمید که آیا فعالیت افزایش یافته مغز با هر چشماندازی که بیماران دیدند مربوط بود یا خیر، چون این دو بیمار درگذشتند. اما بورجیگین فکر میکند که فعال شدن این منطقه نشان دهنده قابلیت شنیداری و درک زبان در افراد است. آنها ممکن است صدا را بشنود و گفتگو را پیرامون خود درک کرده و حتی وقتی چشمانشان بسته است، تصویر ذهنی داشته باشند.
در یکی از بزرگترین مطالعات تجربیات نزدیک به مرگ، یک گروه بین المللی از پزشکان، افزایش فعالیت مغز را با چیزی که آنها هوشیاری پنهان بلافاصله پس از مرگ نامیدند مرتبط دانسته اند. در این مطالعه، افرادی که پس از ایست قلبی از طریق CPR به زندگی بازگردانده شدند، میتوانستند خاطرات و مکالمات خود را در حالی که به ظاهر بیهوش بودند، به خاطر بیاورند.
بین ماه می ۲۰۱۷ تا مارس ۲۰۲۰، این تیم ۵۶۷ نفر که دچار ایست قلبی شده بودند را بررسی کردند. آنها از EEG و نظارت بر اکسیژن رسانی مغزی برای اندازه گیری فعالیت الکتریکی و میزان اکسیژن مغز در طول CPR استفاده کردند. برای مطالعه آگاهی شنوایی و بصری، این تیم از تبلتی استفاده کردند که یکی از ۱۰ تصویر را روی صفحه نمایش میداد و پنج دقیقه بعد، ویدیویی از نام میوههایی مانند گلابی، موز و سیب را به مدت ۵ دقیقه دیگر پخش کرد.
تنها ۵۳ نفر از ۵۶۷ شرکت کننده اولیه با موفقیت احیا شدند. در ابتدا آنها هیچ نشانهای از فعالیت مغزی نداشتند و مرده در نظر گرفته میشدند. اما در طول CPR، تیم تحقیقاتی متوجه فعالیتهای ناگهانی شد. این فعالیتها شامل امواج گاما و موارد دیگر بودند: امواج دلتا، تتا، آلفا و بتا که همه آنها فعالیتهای الکتریکی هستند که به آگاهی فرد سیگنال میدهند.
بیست و هشت نفر از آن ۵۳ بیمار از نظر ذهنی قادر به انجام مصاحبه بودند. یازده نفر به یاد آوردند که در حین احیای قلبی-ریوی از آنچه در حال رخ دادن بود آگاه بودند یا ادراکی از هوشیاری را مانند یک تجربه خارج از بدن نشان دادند. هیچکس نمیتوانست تصویر بصری را به خاطر بیاورد، اما زمانی که از یک نفر خواسته شد بهطور تصادفی سه میوه را نامگذاری کند، یک نفر به درستی نام تمام میوههایی را که ویدیوی آنها هنگام احیا در حال پخش بود، گفت. اگرچه نویسندگان خاطرنشان میکنند که این میتوانست یک حدس تصادفی باشد.
نویسندگان مطالعه گزارشهای خود را از ۱۲۶ بازمانده دیگر از ایست قلبی که در این مطالعه شرکت نداشتند و آنچه را که از مرگ تقریباً به یاد داشتند، وارد کردند. مضامین رایج شامل درد و فشار ناشی از فشردگی قفسه سینه، شنیدن مکالمات پزشکان، تجربیات خارج شدن از بدن و رویاهای انتزاعی بود که هیچ ارتباطی با موقعیت آنها نداشت.
این یافتهها این ایده را که مغز فاقد اکسیژن تنها پنج تا ده دقیقه زنده میماند، رد میکند. آنها همچنین این سوال را مطرح میکنند که آیا پزشکان میتوانند افرادی را که قبلاً مرده بودند، نجات دهند. بیمارانی که در این مطالعه بودند در واقع همانطور که در امواج مثبت EEG مشاهده شد، در داخل زنده بودند، اما در خارج و از نظر جسمی مرده بودند.
فراتر از انعطافپذیری مغز در برابر کمبود اکسیژن، نویسندگان یک سیستم ترمز مانند جایگزین را پیشنهاد میدهند که ممکن است توضیح دهد چگونه ادراکات آگاهانه به شکل غلط و تحریف شده رخ میدهد. در حالت عادی، مغز در هنگام بیدار بودن، اطلاعات غیرضروری را فیلتر و مهار میکند. اما در حالت غیر هوشیار، این ترمز غایب است که این موضوع ممکن است به فعال شدن مسیرهای خاموش مغز و دسترسی به ژرفای بعد دیگر از آگاهی که حاوی تمام خاطرات، افکار و عملهای شماست، کمک کند. نویسندگان در مقاله خود نوشتهاند: بجای توهم یا هذیان، به نظر میرسد که این امر درک شفاف ابعاد جدید واقعیت را تسهیل میکند.
متأسفانه، با توجه به اینکه تعداد کمی از شرکت کنندگان از ایست قلبی خود جان سالم به در میبرند، مشخص نیست که آیا این آگاهی تغییر یافته، بیشتر بصری است یا صوتی. محققان در تلاش هستند تا تعداد شرکت کنندگان در آزمایش بعدی را به ۱۵۰۰ افزایش دهند. انجام این کار به محققان ایده بهتری در مورد نوع فعالیت مغز وقتی که شخصی در آستانه مرگ است، میدهد و آرامشی را فراهم میکند که عزیزان آنها بتوانند در لحظات پایانی خود آنها را احساس کنند.