به گزارش مجله خبری نگار/ خبرآنلاین :سید عبدالجواد موسوی در ادامه نوشت: کیمیایی هم هر وقت زنگ میزند همان اول میگوید: مسعود کیمیایی هستم. میگفتم: احمدرضا احمدی زنگ زد و ایلیا گوشی را برداشت. آقای احمدی گفت: من احمد رضا احمدی هستم. ایلیا هم گفت: عه؟ و بعد از گوشی را قطع کرد. به ایلیا گفتم: کی بود؟ گفت: احمد رضا احمدی.
ایلیا با آن که دیر کرد تکلم داشت اسم شاعران و نویسندگان را خوب بلد بود. من فکر کردم الکی میگوید. تلفن دوباره زنگ زد. خودم برداشتم. جدی احمد رضا جان احمدی بود. گفت: احمد رضا احمدی هستم. گفتم: مخلص استاد. گفت: اول بگو اون توله سگی که گوشی را برداشت کی بود؟ خنده ام گرفته بود. گفتم: پسرم ایلیا. گفت: هیشکی تا حالا این جوری من و ضایع نکرده بود. گفتم: منظوری نداشت. کاملا اتفاقی بود. گفت: نخیر. خیلی هم حواسش جمع بود.
منظورش این بود که تو اگر احمدی هستی من شاملو ام. دفعه بعد که میای خونه ما حتما بیارش من ببینمش. بعدها که شنید ایلیا مشکل اوتیسم دارد چشمانش پر از اشک شد، اما هربار هم میگفت، ولی خیلی بچه باهوشیه؛ من و بدجوری ضایع کرد. خدایش بیامرزاد که همیشه یاد و خاطره اش با خوشی و شادی همراه است.