کد مطلب: ۴۲۲۷۹

محمد (ص) اسوه ناشناخته

محمد (ص) اسوه ناشناخته

بزرگ‌ترین رسول خدا بود. اما در چهره‌اش نه تکبر دانش می‌دیدی نه احساس دانستن کاذب.

به گزارش مجله خبری نگار، «گفت که ‌ای محمد تو بر ایشان سلطه نداری، اما آزادشان کن از ریسمانی که به پای بسته‌اند. گفت: بی‌پناهم. گفت: از اول یتیمی بودی که نگهبانت شدیم. حال نیز نترس و غمگین مباش!

محمد به خدایش اطمینان کرد. در میان دوزخی‌ترین مردمان. او را تبعید به دره خشکی کردند. سنگ به شکم می‌بست اما به خدایش توکل کرد. فقر باعث شد که نردیک‌تر شود. چون یارانش شد. نه تختی و نه تاجی. نه دستوری و نه فریادی. محمد در همه تکثیر شد. هر کس او را دید، گفت چه مردی است. نه دروغ می‌گوید و نه تعدی می‌کند. نه چون شاهان است نه چون تازیان و نه بر قضاوت قاضیان.

مردی است که اسیر را به دانش آموختن آزاد می‌کند. دشمن خونی‌اش را گذشت می‌کند. با آن که از خدا می‌شنود، چون بشر مشورت می‌کند و آخر کار شانه عریان می‌کند که بر من تازیانه بزنید اگر حقی از شما بر گردنم است.

چه انسانی بوده محمد در هزاره‌ای دور. در تاریکی مطلق تاریخ. در عریان‌ترین روزگار بیداد.

مردی چون محمد معیار جوانمردی و نیاز تشنگان انسانیت است همیشه. همه زمان. هر مکان.

می‌دانم در زمانه‌ای هستیم که عملکرد برخی از ما مسلمانان باورها را طوری شکل داده‌اند که بی‌دینی افتخار و پنهان کردن اعتقاد، اعتبار است. اما خوبی، عیاری جز ترویج خوشبختی و بالا بردن مقام انسان ندارد.

راستش من از روزی نمی‌ترسم که علم جهان را تسخیر کند، من از روزی می‌ترسیدم دینی بسازیم که مردم را به جاهلیتی ببرند که محمد(ص) علیه آن انقلاب کرد.

محمد(ص) برای من مرد پاک و صبوری است که تمام عمرش زجر کشید که جامعه را از انحطاط و جهل نجات دهد. در جوانی دنبال پیمان جوانمردان بود. بعدها هم که پیامبر شد همان جوانمردی را رعایت می‌کرد.

او را اطرافیان و طایفه، وصله ناچسبی می‌خواندند که می‌خواهد دین مردم را بگیرد. آن همه خدایی که به خاطرش مردم حجاز به مکه می‌آمدند را بگیرد و یک خدای واحد که نه دیده می‌شود و نه سود مادی به قبایل می‌رساند را جایگزین کند.

وقتی که رسالت را خدا بر دوشش نهاد، ریشخندش کردند که تنها زنی متمول که فریفته زیبایی محمد شده و بچه‌اش هم نمی‌شود و یک پسر خردسال به نام علی، راه افتاده و بت‌ها را احترام نمی‌کند. نماز می‌خواند. خیلی لقب‌های زشتی به او دادند. گاهی بچه‌های کوچه را سر کار می‌گذاشتند که او را دیوانه بخوانند یا مثل شهر طائف او را سنگ بزنند.

عموهایش می‌گفتند: چرا آبروی ما را می‌بری؟ بچه می‌خواهی؟ زیباترین بچه برای تو.

محمد(ص) تنهایی بسیار کشید. آدم سلیم و امانتدار عهدی بود که جوانمردی از آب در بیابان‌ها کمیاب‌تر بود. خیلی زود یتیم شد. پیروانش آدم‌های حاشیه بودند. برده‌هایی که آزاد کرده بود. مردم غریبی چون سلمان. بی‌پناهان.

جوانی‌اش با تبعید گذشت. تاریخ به یاد ندارد که کسی را کشته باشد.

جنگ که بر او تحمیل می‌شد، صبور بود.

اسرا را نمی‌کشت.

می‌گفت برای آزادی‌تان یک شرط دارم. خواندن و نوشتن به مردم یاد دهید.

ساده می‌زیست. در جمع که می‌نشست کسی نمی‌دانست این مرد خوش‌چهره پیامبر و رهبر جماعت است.

بر سر کسی که خاکستر بر سرش می‌ریخت، تند نمی‌شد.

به عیادتش می‌رفت. خوش قلب و شاد بود. همیشه معطر و زیبا.

تا خدیجه را داشت، همچون مردان عرب نبود که هوسرانی کند. بعدها در سنین پیری زنش خدیجه مرد و ازدواج کرد. پیروان و گروه و قدرتی گرفته بود. می‌گفتند باید از طریق سبب و ازدواج با ما وصلت کنی که بعدها از حکومتت در امان باشیم. از نگاه اعرابی که دختران را زنده به گور می‌کرده و به خاطر جنگ‌ها و غارت‌ها؛ سعی می‌کرده دخترش اسیر قوم مهاجم نباشد؛ بعثت محمد(ص) یک انقلاب علیه ارزش‌های عربی و قبایلی بود.

محمد نه دختر خویش را زنده به گور کرد و نه بی‌سواد اجتماعی و فکری و نوشتاری رها کرد. محمد(ص) پسر نداشت و عرب جاهلی، او را ابتر خواندند. سوره کوثر نوید خداوند به محمد(ص) بود. که می‌دانید فضیلت زهرا بر مردان را. این که گلدزیهر و سایر جاعلان تاریخ یهود و عرب؛ تعدد زوجات به محمد نسبت می‌دهند؛ مگر نمی‌دانند که محمد(ص) تا پیش از وفات همسرش در سنینی که نیروی جوانی را از دست داده بود؛ پاکدامن‌ترین و وفادارترین مرد حجاز بود و کسی پیرانه سر جز به اخوت قبایل ضد اسلام با آنها وصلت نمی‌کرد.

تاریخ را قوم غالب نوشته‌اند و حتی جریر طبری نیز زیر سایه دستگاه ضد پیروان علی تاریخ می‌نویسد.

محمد یک اقیانوس در درونش بود.

بزرگ‌ترین رسول خدا بود. اما در چهره‌اش نه تکبر دانش می‌دیدی نه احساس دانستن کاذب.

همیشه طوری حرف می‌زند انگار مساله را نمی‌داند. بی‌مشورت با مردم کاری نمی‌کرد. شانه‌اش را لخت می‌کرد که تازیانه بخورد. می‌گویند چون او معلمی تاثیرگذار خدا نیافریده. علی(ع) را ساخت. فرزندان علی را. او اسوه‌ای ناشناخته در زمین ماست، کسی که حتی از آدم‌های گردن‌کلفت و فقرای صفه؛ مردمی متواضع ساخت که به داد و ادب معروف تاریخ شدند.

مردمی که همیشه با هم در جنگ بودند؛ همدیگر را برادر و دوست خطاب می‌کردند.

محمد برای من نادان و پر از جهل به مقامی که نزد خدا دارد، الگوی یک معلم عجیب و سخت‌گیر به خود و خانواده و آسان‌گیر به مردم بود.

اندکی از مردم و عالمان و حاکمان اخلاق او را رعایت کردند و بت‌ها به حاکمان عرب و پرستش ‌شونده تبدیل شدند.

محمد(ص) الهام‌بخش یک انسان مسلمان است. کاش دیگرانی که اخلاق محمد(ص) را ندارند، الگوی مسلمانان نشوند.»

منبع: اعتماد

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر