به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: «کودکان کار» همچنان بدون آمار، همچنان رو به افزایش و همچنان برخی بدون هویت. این زخمها را با یک جست وجوی ساده در اینترنت میتوان دریافت و مشاهده کرد که چقدر کهنه هستند و هر روز نیز بر عمق شان افزوده میشود. اگر سازمان بهزیستی یک یا دو دهه قبل از نبود آمار و نداشتن سامانه و سیستم برای شناخت و سنجش آماری و هویتی کودکان کار میگفت، شاید هر بهانهای برایش پذیرفته بود، اما پس از گذشت این همه سال و پیشرفت سیستمها و امکانات و البته وجود تجربه دیگر کشورها دراین زمینه، چگونه میتوان قبول کرد که بهزیستی اعلام کند در هویت یابی و حتی آمار این کودکان دچار مشکل و نقص است؟
واقعا تعداد کودکان کار چقدر است؟ آیا همان ۱۴ هزار نفری هستند که بهزیستی امسال اعلام کرده یا باید به ارقام غیر رسمی هم توجه کرد؟ در عین حال دیروز محمدرضا حیدرهایی، سرپرست دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور از آمار ۱۴ هزارو ۶۰۰ کودک کار و خیابان سخن گفت که البته پیش از این اعلام کرده بود، از این تعداد فقط ۷ هزار نفر شناسایی شده اند. بر اساس آن چه آقای «حیدرهایی» گفته است، این سوالها مطرح است:
۱- وقتی فقط ۷ هزار کودک کار و خیابان شناسایی شده اند، مبنای برآورد ۱۴ هزار نفری آمار چیست؟
۲- اگر بپذیریم که کودکان کار تعدادشان فقط ۱۴ هزار نفر است، آیا سامان دهی و توانمندسازی آنها برای دولت امکان پذیر نیست؟
۳- چرا در همه این سالها هنوز از نداشتن امکانات برای هویت یابی و آمار این کودکان سخن میگویید؟
این که چرا طرحهای بهزیستی به منظور سامان دهی کودکان کار طی دو دهه اخیر، تاکنون توفیق چندانی نداشته، جای بحث و بررسی خود را میطلبد، اما درباره چالش هویتی و آماری این کودکان، سرپرست دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی دیروز این طور گفته است: «بهزیستی قصد افزایش تعداد دستگاههای اسکن عنبیه را دارد که در صورت تامین این دستگاهها در مراکز مداخله در بحران یا ستاد پذیرش استانها، بانک اطلاعاتی جامعی از همه خدمتگیرندگان در حوزه آسیبهای اجتماعی ایجاد خواهد شد.»
عجیب به نظر میرسد، آن طور که این مسئول میگوید، تهیه این دستگاهها با توجه به قیمت آن ها، چندان نباید کار مشکلی باشد، اما در ظاهر مشکلات بودجهای بهزیستی بیش از این حرف هاست: «در صورتی که منابع تامین شود، بهزیستی دستگاههای اسکن عنبیه را در مراکز افزایش خواهد داد. هم اکنون ۱۳ دستگاه اسکن عنبیه در کشور وجود دارد و هر دستگاه حدود ۴۵ میلیون تومان قیمت دارد که در مرحله اول به ۶۰ دستگاه نیاز است. در مرحله دوم نیز باید برای همه مراکز مداخله در بحران این دستگاه خریداری شود.»
در واقع معضل چند دهه نداشتن آمار و به تبع آن نبود برنامه درست و اعتبارات منطقی برای سامان دهی این کودکان، ما را همچنان در ابتدای این راه متوقف کرده است. طبیعی است که یک سازمان ملی همچون «بهزیستی» به عنوان متولی اصلی سامان دهی این آسیب اجتماعی، وقتی نتوانسته برای تامین مالی یکی از مهمترین نیازهای خود، بخشهای فرادستی را متقاعد سازد، یعنی کشور همچنان باید با این چالش و نبود برنامه درست مواجه باشد و همچنان از این زخم درد بکشد.
وقتی آمار و برنامه درست و دقیقی در میان نباشد، طرحهای حمایتی هم آن طور که باید به نتیجه نمیرسد. به عنوان مثال، فاطمه قاسمزاده، فعال حقوق کودکان کار درباره بیمه درمانی کودکان کار به عنوان یکی از طرحهایی که در یک دهه گذشته برای این کودکان مطرح بوده، چنین میگوید: «مسئله بیمه درمانی کودکان کار و خیابان اگر اشتباه نکنم عمر یک دههای دارد، اما هنوز اقدام قابل توجهی در اینباره انجام نشده است. مسئولیت این کودکان برعهده سازمان بهزیستی است که زیرمجموعه وزارت کار است، زمانی هم این سازمان درباره این بیمه درمانی اعلام کرد که مورد استقبال انجمنهای حامی کودکان کار قرار گرفت، اما تاکنون شاهد اجرایی شدن طرحهای حمایتی در این حوزه نبودهایم. کودکان کار در شرایط دشواری زندگی میکنند و از نظر مراقبتهای خانوادگی، مسکن و تغذیه شرایط مناسبی ندارند.
وضعیت مهاجران به دلایل مختلف بدتر است.» بهگفته قاسمزاده بیشتر این کودکان مبتلا به سوءتغذیه هستند و با بیماریهای مختلفی زندگی میکنند که ممکن است حتی درمان هم نشده باشند: «طبق پژوهشی که چند سال پیش درباره جنبههای چهارگانه رشد (شناختی، جسمی، عاطفی و اجتماعی) روی کودکان کار انجام شد، مشکلات آنها در هر چهار زمینه بهویژه رشد جسمی قابل توجه بود. آنها به تغذیه و خواب کافی که به رشد مناسب منجر میشود، دسترسی ندارند، به همین دلیل ایجاد بیمه درمانی برایشان ضروری است.»