به گزارش مجله خبری نگار/ایران ورزشی: با برگزاری هفته چهاردهم لیگ برتر فوتبال کشور طی روزهای جمعه و شنبه این سؤال مهم دوباره به ذهن میآید که عامل خستگی مفرط تا چه میزان آثار مضر خود را روی تیمها و به تبع آن روی نتایج به ثبت رسیده در این مسابقات خواهد گذاشت. درست است که پس از بازگشایی لیگ تا این لحظه فقط دو هفته از این مسابقات برگزار شده، اما فاصله حداکثر چهار، پنج روزه بین دیدارهای هر هفته تیمها را طبعاً فرسوده میکند و، چون لیگ به دلیل برگزاری جام جهانی اخیر به مدت ۵۰ روز تعطیل بوده و تیمها در این مدت به رغم انجام تمرینات تحت فشار مستمری قرار نگرفته بودند، مقاومت آنها کاهش یافته و شکنندگیشان بیشتر شده است.
حالا تیمها موظفند صرفنظر از فرصت بسیار کوتاهی که برای نیم فصل و نقل و انتقالهای زمستانی در اختیارشان گذاشته میشود، هر چهار، پنج روز یک بار به میدان بیایند و مسابقه بدهند و این امر نه تنها خستگی فیزیکی شدیدی را بر جسم بازیکنانشان مستولی میسازد، بلکه مصدومیتها را هم بیشتر میکند و، چون درمان این آسیبدیدگیها هم با شتاب به قصد رساندن هرچه سریعتر بازیکنان به صحنه مسابقات صورت میپذیرد، درمانها به حد کفایت ثمربخش نخواهد بود و دفعات بعدی مصدومیتها را موجب خواهد شد.
وقت نداشتن برای ترمیمهای تاکتیکی و رفع ضعفهای فنی دیگر عارضه برخاسته از برپایی فشرده بازیهای لیگ است، اما چون نکته اصلی مورد نظر در این مطلب خدشههای جسمانی و مضار نشأت گرفته از کاستیهای فیزیکی است، باید اذعان داشت که این عوارض لیگ ما را که ذاتاً بدشکل و فرم و سرشار از بازیهای منفی و تدابیر تدافعی و کم بهره از زیباییهای فنی است، بدریختتر خواهد کرد. تو گویی با فستیوالی روبهرو هستیم که بنیاد و نطفهاش را با دفاع و ضربهزنیهای بیهدف و تلاش شدید برای گل نخوردن بستهاند و گلزنی فقط در اوقاتی میسر است که اشتباهاتی از همان عوامل دفاعی سر بزند که، چون فرسوده و تحت فشارند، امری محتمل است و در اکثر گلهای به ثمر رسیده نقش اول را ایفا میکنند.
ضربات ایستگاهی و ضدحملات هم عمدهترین راهی است که تیمهای تحت فشار جسمانی و فاقد بدنهای ساخته و پرداخته برای گلزنی تعقیب و اجرا میکنند و استثناها در این موارد اندک است. در معدود مواردی هم که تیمها رویکرد تهاجمی به قصد گلزنی و پیروزی دارند یا تیمهای مجری تهاجم از گلزنانی حرفهای بیبهرهاند و سرشان را بیهوده به در و دیوار میکوبند (نمونه: پرسپولیس که لوکادیا را از دست داده) یا گلزن خوب دارند، اما فشار مسابقات پیاپی نشاط لازم را برای گلزنی از آنها ستانده است (نمونه: سپاهان که از مغانلو برخوردار است) اینچنین است که لیگ ما در اوایل زمستانی که سرمای آن زمینها را پیوسته سفتتر و سختتر و شرایط اجرای فوتبالی فنی روی زمین را دشوارتر میکند، هر روز از چشمنواز بودن فاصله بیشتری میگیرد و به جای نماد فن و هنر بودن به مظهر مقاومت فیزیکی تبدیل میشود.