به گزارش مجله خبری نگار/ایران: بیش از دو هفته از ماجرای فوت مرحومه مهسا امینی گذشت، اما حواشی مربوط به آن رفته رفته از موضوع اصلی فاصله گرفت. این حوادث که بسرعت خود را از یک رویکرد انتقادی و اعتراضی به رویکردی اغتشاشی تبدیل کرد محلی برای ماهیگیری از آب گلآلود توسط دشمنان ایران شد. اما ماجرای فوت مهسا امینی تنها چند روز ظرفیت سوءاستفاده را با خود به همراه داشت.
حرکت سینوسی اغتشاشات پراکنده در برخی نقاط کشور نشان داد هربار آتش اغتشاشات سرد میشد یک عملیات روانی بیرونی یا داخلی سعی داشت آن را بار دیگر شعلهور کند. شاید بتوان آخرین تلاش برای اوجگیری اغتشاشات را تقلای روز شنبه برای اعتراضات سراسری دانست.
صحنهگردانان این مسأله با فراخوان اعتراضات سراسری همزمان در داخل و خارج کشور تلاش داشتند تا شاید یک حرکت پرمایه و قدرتمند را ساماندهی کنند، اما این اتفاقات تنها به چند تجمع پراکنده در کشور و بیرون مرزها محدود شد. درحالی که تصور میکردند آشوبها که از حدود ظهر شروع شد تا پاسی از شب ادامه داشته باشد، اما عصر شنبه و همچنین دیروز یکشنبه کشور در وضعیت کاملاً عادی به سر برد. این شکست را میتوان به عنوان پیچیده شدن طومار اغتشاشات معرفی کرد.
با وجود این، بررسی سیر سینوسی دو هفته گذشته نشان میدهد که چطور و به صورت گام به گام این جنگ ترکیبی علیه کشور به شکست انجامیده است.
یکم؛ پس از محدودیت اعمال شده در ارتباط با شبکه اینترنتی و فضای مجازی، آشوبگران که از این پلتفرمها برای هماهنگی و استفاده از پشتیبانی خارجی استفاده میکردند بشدت سردرگم شدند. این اتفاق منجر به آن شد تا امریکاییها فوراً خود را وارد میدان کرده و با رفع تحریم انتقال تجهیزات و بسترهای مورد نیاز برای اتصال به اینترنت ماهوارهای، تنفسی مصنوعی و امیدواری کاذب به اغتشاشگران تزریق کردند.
رسانههای بیگانه با بزرگنمایی این اقدام وعده میدادند که بزودی و با کمترین هزینه این بستر در اختیار مردم ایران قرار خواهد گرفت. برخی عناصر داخلی و حتی وزرای سابق نیز با انتشار محتوای گمراه کننده اتصال به اینترنت ماهوارهای را تنها با نصب برنامه مربوط به اینترنت استارلینک معرفی میکردند. این ابراز امیدواریهای کاذب برای مدتی کوتاه بار دیگر اغتشاشگران کف میدان را که اتصال بدون محدودیت به شبکه پشتیبان خود را از دست داده بود برای حضور در صحنه امیدوار نگهداشت. خبرهای جعلی درخصوص گروه هکری آنانیموس را نیز میتوان در جهت نشان دادن چهرهای ضعیف و تحت فشار برای خوشامد آشوبگران تحلیل کرد.
دوم؛ کشتهسازی از جمله برنامههایی است که ماجرای ترانه موسوی در سال ۸۸ تاکنون مورد توجه ضدانقلاب بوده است. تصویر دختری که در حال بستن موهای خود در خیابان است و سپس خبر کشته شدن وی به ضرب شش گلوله از جمله این اقدامات بود که احساسات را جریحهدار میکرد. اما بعداً مشخص شد که این خبر بیبیسی و ایران اینترنشنال دروغ بوده و فرد مورد اشاره در مصاحبهای اعلام کرد که زنده است و هیچ گلولهای نخورده است. بعداً ماجرای اصلی فوت حدیث نجفی نیز سوژه رسانهها قرار گرفت. با وجود این، مصاحبه پدر وی و اعلام اینکه فرزندش توسط نیروی انتظامی کشته نشده است آب سردی بر پیکره این جریان رسانهای بود.
سوم؛ با وجود آنکه حمایت آشکار کشورهای غربی از گروههای تروریستی منافقین و کومله به عنوان صحنهگردانان غائله اخیر نیازی به استدلال ندارد، این کشورها برای نشان دادن حمایت خود از اغتشاشگران و دادن پالس حمایتی به آنها به اعمال تحریمهایی علیه مردم ایران پرداختند. امریکا، کانادا، آلمان، اتحادیه اروپا و... هر بار خبر تحریمهای جدید یا بررسی برای اعمال تحریم را با همین هدف پیگیری میکردند.
چهارم؛ دشمنان تلاش داشتند با خرابکاری و ساقط کردن دو هواپیمای مسافربری و این همانی همین مسأله با تراژدی دردناک هواپیمای اوکراینی نظام را متهم به سرنگونی هواپیما کنند و از خون کشته شدن صدها زن و مرد و کودک و بزرگسال ایرانی، آبی برای اهداف شوم خود گرم کنند. این مسأله در کنار کشفیات مواد منفجره و سلاحهای فراوان توسط نیروهای اطلاعاتی کشورمان ناکام ماند.
پنجم؛ به میدان آوردن میرحسین موسوی از سران فتنه ۸۸ که دو هفته بعد از ماجرای فوت مرحومه امینی بیانیه صادر کرده را میتوان تلاشی برای جان دادن به حرکت بی رمق آشوبها دانست. طراحان صدور این بیانیه تصور میکردند وی دارای یک پایگاه اجتماعی قدرتمند است که میتواند با انتشار بیانیهای آن را برای کمک به اهداف ضدایرانی آشوبهای اخیر به میدان بیاورد. بیتوجهی به ورشکستگی سیاسی سران فتنه، عدم توجه مردم به بیانیههای عناصر معلوم الحال و سابقه ناتوانی موسوی در سامان دادن جنبش براندازانه نشان میدهد ضدانقلاب برای طراحی تکراری (یعنی براندازی) دست به دامن افراد تکراری و ورشکسته یعنی سران فتنه شده؛ مسألهای که خود گویای استیصال جریان ضدانقلاب است.
ششم؛ حضور تروریستهای مسلح در میان مردم زاهدان پس از نماز جمعه و حمله به پاسگاههای پلیس، مردم و تخریب و به آتش کشیدن خودروها و محلهای کسب وکار مردم خونبارترین اقدامی بود که منجر به کشته و زخمی شدن بسیاری از جمله نیروهای سپاه پاسداران و بسیج مردمی این شهر شد. درحالی که مردم و نیروهای مسلح قربانیان جنایتی شدهاند که گروهک تروریستی جندالظلم مسئولیت آن را برعهده گرفت یک جریان رسانهای تلاش دارد تا نظام و نیروهای انتظامی را متهم به کشته شدن مردم این شهر کند. این سناریوی رسانهای در خصوص قلب واقعیت ماجرا اگرچه توسط دشمنان همچنان پیگیری میشود، اما تاکنون نتوانسته پاسخ مطلوب ضدانقلاب را دریافت کند.
هفتم؛ آخرین تلاش ضدانقلاب برای کشاندن تجمعات به کشورهای گوناگون با پروپاگاندای وسیع رسانهای انجام شد. به عنوان نمونه دو شهر آمستردام و آیندهوون هلند با فراخوان گسترده و نصب بیلبوردهای بزرگ در شلوغترین مراکز این شهرها تلاش کردند تا جمعیت ایرانیانی را که گفته میشود حدود ۶۰ هزار نفر هستند به میدان بیاورند، اما حضور کمتر از یک درصد ایرانیان در این تجمع خود گویای عدم استقبال ایرانیان از این بازی سیاسی است. حواشی تجمعهای دیگر کشورها نیز به خوبی گویای عمق فضاحت و تشتت در اپوزیسیون است تا جاییکه ضدانقلاب، سلبریتیهای نزدیک به خودش را هم تحقیر کرد.
تصاویر و فیلمها نشان میدهد مهناز افشار که در آشوبهای عصر شنبه (۹ مهر) عناصر ضدانقلاب در آلمان حاضر شده بود با اهانت و تحقیر از محل تجمع رانده شد. گفته میشود سلطنتطلبان و گروههای ضدانقلاب تنها به این دلیل که وی توسط رسانه ایران به شهرت رسیده است او را از تجمع خود بیرون کردند تا برخی سلبریتیهای همراه با آشوبها بدانند که آنها حتی در فردای موهوم وعده داده شده توسط دشمنان ایران هم جایگاهی نخواهند داشت. همچنین تجمع کنندگان ضدایرانی در بروکسل هم محسن نامجو خواننده فراری را از تجمع خود بیرون کردند.
همه این موارد در کنار فروکش کردن آشوبها در ایران و البته افزایش حجم خشونتها نشان میدهد مردم در داخل و خارج کشور با جریان ضدایرانی همراهی نکردهاند و دشمنان ایران بار دیگر شکست سنگینی از مردم خوردند.